ترانه ها و تصنیف ها...

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شبهای رفتن تو

شبهای رفتن تو، شبهای بی ستاره است

ببین که خاطراتم، بی تو چه پاره پاره است

با هر نفس تو سینه، بغض تو توگلومه

با هر کی هر جا باشم، عکس تو روبرومه

آخ چقدر تنگه دلم، برای اون شبهامون

کاشکی اون عشق بشینه، دوباره تو دلهامون

چی میشه برگردی بازهم، به روزهای گذشته

هوای پاییزی چرا، تو عشق ما نشسته


سپردی عهدمونو، به دست باد و بارون

منو زدی به طوفان، خودت گرفتی آروم

قهر تو راهمو بسته، غم دلمو شکسته

تو این صدای خسته، یاد تو پینه بسته


غم دلمو شکسته

غروب باز دوباره، شب توی انتظاره

ابر تو نگاهم نشسته، خیال گریه داره

اسم تو فریادمه، درد تو صدام ترانه است

خنده آینه تلخ و، بی تو پر از بهانه است


معین از آلبوم لحظه ها


 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیگه قهرم با چشات ، دیگه آشتی نمیشم
دوباره مثل قدیم ، اون که داشتی نمیشم

بزار حرفی نزنم ، آخه بغضم میگیره
تا میام از تو بگم ، دلم بازم میگیره

نمی دونی دلم چقده اسیرت شده
جوون بوده از غصه پیرت شده

نمی دونی دلم چقدر میخواد بمونی
نگو که
باید بری و دیرت شده

خواستی که عاشقت بشم ، من شدم ، من شدم
گل شقایقت بشم ، من شدم ، من شدم

گفتی آخه ارزشش و نداره ، نداره
عاشق صادقت بشم ، من شدم ، من شدم

خواستی که عاشقت بشم ، من شدم ، من شدم
گل شقایقت بشم من شدم ، من شدم

گفتی آخه ارزشش و نداره ، نداره
عاشق صادقت بشم من شدم ، من شدم

نمی دونی دلم چقده اسیرت شده
جوون بوده از غصه پیرت شده

نمی دونی دلم چقدر میخواد بمونی
نگو که باید بری و دیرت شده

دیگه قهرم با چشات ، دیگه آشتی نمیشم
دوباره مثل قدیم ، اونکه داشتی نمیشم

بزار حرفی نزنم ، آخه بغضم میگیره
تا میام از تو بگم ،
دلم بازم میگیره

نمی دونی دلم چقده اسیرت شده
جوون بوده از غصه پیرت شده

نمی دونی دلم چقدر میخواد بمونی
نگو که باید بری و دیرت شده



آهنگ از علی طباطبایی بازیگر سریال آشپزباشی (سمت راست:gol:)

:gol::gol:بشنوید:gol::gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسم به دلهای خسته خسته دلان
قسم به قلب شکسته خسته دلان
به آه بر لب نشسته خسته دلان
که من در این سینه جز غمی آشنا ندارم به دل همزبان ندارم
از او جدا مانده ام در این رهگذر ز یارم نشان ندارم
ببین به شام بی ستاره ام ، نکرده چاره ام ، نگاه چاره سازی
نخوانده با نوای خسته ام ، نی شکسته ام ، نوای دلنوازی
ز حسرتم آه بی ثمر بر لب تا کی ، یارب تا کی
به خلوتم شام بی سحر یا رب تا کی ، امشب تا کی
شنیده ای ترانه حزینم به نیمه شب کلام آتشینم
ز حسرتم آه بی ثمر بر لب تا کی ، یارب تا کی
چه کنم ؟ چه کنم ؟
****************************************
آهنگ : همایون خرم
خواننده : مرضیه
دستگاه : همایون
سراينده: تورج نگهبان​
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق من برتر از اندیشه خود در خیال از تو بتی ساخته ام
داده ام پیکر زیبای (تو را)3 آن چنان جلوه که نشناخته ام
چون دریا توفانزا دو چشمت آفریدم
سیه نقشی از شبها ز گیسویت کشیدم
به لبهای تو نقشی برتر از افسانه دادم
ز مینا مستی ، از گل رنگ و بو در آن نهادم
به خیالی که بوده ام بت خود را ستوده ام
گر دیدی خسته جان شدم ناتوان شدم در پی ات به سر هر طرف دویدم
پی آن نقش آرزو همه جا رو نموده ام
من از جان می پرستم آن نقش جاودان کز تو در خیال خود آفریدم

***************************************************
آهنگ : همایون خرم
خواننده : پروین
سراينده:تورج نگهبان​

 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پرسون پرسون یواش یواش اومدم در خونتون
ترسون ترسون لرزون لرزون اومدم در خونتون
یک شاخه گل در دستم سرراهت بنشستم
از پنجره منو دیدی مثل گلها خندیدی
آه به خدا آن نگهت از خاطرم نرود
آه به خدا آن نگهت از خاطرم نرود
***
پرسون پرسون یواش یواش اومدم در خونتون
ترسون ترسون لرزون لرزون اومدم در خونتون
یک شاخه گل در دستم سرراهت بنشستم
از پنجره منو دیدی مثل گلها خندیدی
آه به خدا آن نگهت از خاطرم نرود
آه به خدا آن نگهت از خاطرم نرود
***
گفتم هی گفتم هی گفتم بخدا قهر گناهه
دل منتظر چشم براهه
ای من به فدات ناز نکن تو
با چشم سیات ناز نکن تو
این دو روز دنیا مثل خواب و رویا ، گذرونه
با هم آشتی کنیم که بهار دوباره گلفشانه
***
گفتم هی گفتم هی گفتم بخدا قهر گناه
دل منتظر چشم براه
ای من به فدات ناز نکن تو
با چشم سیات ناز نکن تو
این دو روز دنیا مثل خواب و رویا ، گذرونه
با هم آشتی کنیم که بهار دوباره گلفشانه

((دلکش))
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قصه گو قصه نگو واسه خوابوندن من [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سعی بیهوده مكن واسه موندن من [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قصه گوی خوب من حرفاش برام ترانه بود[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قصه هایی كه می گفت قصه عاشقانه بود [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قصه گو قصه نگو [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] قصه گو قصه نگو [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]صحبت خلقت آدم كه می شد
قصه آدم و حوا رو می گفت [/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]می دونست كه تشنه محبتم
قصه مجنون و لیلا رو می گفت [/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قدرت عشق و اگه می خواست بگه
قصه شیرین و فرهاد رو می گفت [/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]صحبت از بازی تقدیر اگه بود
قصه شیرین شهزاد رو می گفت [/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قصه گو قصه نگو [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] قصه گو قصه نگو[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]لحظه فاجعه وقتی می رسید
اشك توی چشمای من حلقه می بست [/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتی كه اشكا رو تو چشام می دید
می یومد كنار تختم می نشست [/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]همه شب روی سرم بوسه برسرم می زد
یادمه خوب یادمه زیر لب صدام می زد [/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]این كاراش هم واسه من یه قصه بود
رفتنش هم برای دنیا غصه بود[/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]قصه گو قصه نگو واسه خوابوندن من [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] سعی بیهود نكن واسه موندن من ...

هوشمند عقیلی

[/FONT]
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم
در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم

مستی که شد مهمان من جان من است و آن من
تاج من و سلطان من تا برنشیند بر سرم

ای یار من وی خویش من مستی بیاور پیش من
روزی که مستی کم کنم از عمر خویشش نشمرم

چون وقف کردستم پدر بر باده‌های همچو زر
در غیر ساقی ننگرم وز امر ساقی نگذرم

چند آزمایم خویش را وین جان عقل‌اندیش را
روزی که مستم کشتیم روزی که عاقل لنگرم

کو خمر تن کو خمر جان کو آسمان کو ریسمان
تو مست جام ابتری من مست حوض کوثرم

مستی بیاید قی کند مستی زمین را طی کند
این خوار و زار اندر زمین وان آسمان بر محترم

گر مستی و روشن روان امشب مخسب ای ساربان
خاموش کن خاموش کن زین باده نوش ای بوالکرم

شعر: مولانا

گروه شمس
سرپرست گروه: کیخسرو پورناظری
خواننده: (طهمورث پورناظری)
کنسرت سعد آباد با همراهی گروه سماع قونیه

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنگام که گریه می‌دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت

هنگام که نیل چشم دریا

از خشم به روی می‌زند مشت


***

زآن دیرسفر که رفت از من

غمزه‌زن و عشوه ساز داده


دارم به بهانه‌های مانوس

تصویری از او به بر گشاده


***

لیکن چه گریستن چه توفان؟

خاموش شبی است هر چه تنهاست


***

مردی در راه می‌زند نی

و آواش فسرده بر می‌آید


تن‌های دگر منم کم از چشم

توفان سرشک می‌گشاید


***

هنگام که گریه می‌دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت


هتگام که نیل چشم دریا

از خشم به روی می‌زند مشت



**********************

شعر:نیما یوشیج

صدا: احمد شاملو
آلبوم: اشعار نیما یوشیج با صدای احمد شاملو
آهنگساز: فرهاد فخرالدینی

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل هوس سبزه و صحرا ندارد،
ندارد،
ندارد.

میل به گلگشت و تماشا ندارد،
ندارد،
ندارد.

دل سر همراهی با ما ندارد،
ندارد،
ندارد.

خون شود این دل که شکیبا ندارد.
جانم ای دل غافل،
وصل تو مشکل،
نقش تو باطل،
خون شوی ای دل

دلی دیوانه داریم،
ز خود بیگانه داریم،
ز کس پروا نداریم.

چه فتنه ها که از گردش آسمان ندیدیم،
به غیر آه سرد همره کاروان ندیدیم،
از عاشقی به جز دیده‎ی خون‎فشان ندیدیم،
به پای گل به جز زحمت باغبان ندیدیم،
به کوی یار به جز ناله‎ی عاشقان ندیدیم.

****************************************

شعر:عارف قزوینی

خواننده: شهرام ناظری
آلبوم: کنسرت اساتید موسیقی ایران (۱۳۶۸)
سرپرست گروه: فرامرز پایور

سنتور: فرامرز پایور
تار: جلیل شهناز
کمانچه: علی اصغر بهاری
تنبک: محمد اسماعیلی
نی: محمد موسوی

 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب به بر من است آن مایه ناز
یا رب تو کلید صبح در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب، با من بیچاره بساز
امشب شب مهتابه حبیبم را می خوام
حبیبم اگر خوابه طبیبم را می خوام
گویید فلانی آمده
آن یا جانی آمده
مست است و هشیارش کنید
خواب است و بیدارش کنید
آمده حال تو، احوال تو
سیه خال تو، سفید روی تو
ببیند برود

امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام
خواب است و بیدارش کنید
مست است و هوشیارش کنید
گویی فلونی اومده
اون یار جونی اومده
اومده حالتو احوالتو
سپید روی تو سیه موی تو
ببیند برود
امشب شبه مهتابه
حبیبم رو می خوام
حبیبم اگر خوابه
طبیبم رو می خوام


مرضیه..
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست

زندگی خوشتر بود در پرده‎ی وهم خیال
صبح روشن را صفای سایه‎ی مهتاب نیست

شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

مردم چشمم فرو مانده است در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست

خاطر دانا ز توفان حوادث فارغ است
کوه گردون‌سای را اندیشه از سیلاب نیست

ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته‎ایم
ورنه این صحرا تهی از لاله‎ی سیراب نیست

آن چه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست

گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست

گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

جلوه‎ی صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست

جای آسایش چه می‎جویی «رهی» در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی‎پایاب نیست

شعر:رهی معیری

خواننده: هایده
آهنگساز: علی تجویدی
آلبوم: گلهای رنگارنگ470
دستگاه: سه گاه




///
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
کهن دیارا

از آلبوم کهن دیارا


کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
...
نه پاي رفتن نه تاب ماندن چگونه گویم درخت خشكم
عجب نباشد اگر تبرزن طمع ببندد در استخوانم
در اين جهنم گل بهشتي چگونه رويد چگونه بويد
من اي بهاران ز ابر نيسان چه بهره گيرم كه خود خزانم
...
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
...

صداي حق را سكوت باطل در آن دل شب چنان فرو كشت
كه تا قيامت در اين مصيبت گلو فشاند غم نهانم
كبوتران را به گاه رفتن سر نشستن به بام من نيست
كه تا پيامي به خط جانان ز پاي آنان فرو ستانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
....
آه اي ديار دور اي سرزمين كودكي من
خورشيد سرد مغرب بر من حرام باد تا آفتاب توست به سرآغاز باورم
اي خاك يادگار اي لوح جاودانه ايام
اي پاك اي زلالتر از آب و آئينه
من نقش خویش را همه جا در تو ديده ام
تا چشم بر تو دارم در خويش ننگرم
اي كاخ زرنگار اي بام لاجوردي تاريخ
فانوس ياد توست كه در خوابهاي من زير رواق غربت هميشه روشن است
برق خيال توست كه گاه گريستن دربامداد ابري من پرتو افكن است
اينجا هميشه روشني توست رهبرم
اي زادگاه مهر اي جلوگاه آتش زردشت
شب گرچه در مقابل من ايستاده است
چشمانم از بلندي طالع به سوي توست
وزپشت قله هاي مه آلوده زمين در آسمان صبح تو پيداست اخترم
اي ملك بي غروب اي مرز و بوم پير جوانبختي
ای آشیانه کهنه سیمرغ
یه روز ناگهان
چون چشم من ز پنجره افتد بر آسمان
میبینم آفتاب تو را در برابرم
...
سفینه دل نشسته در گل
چراغ ساحل نمی درخشد
دراین سیاهی سپیده ای کو
که چشم حسرت در او نشانم
الا خدایا گره گشایا
به چاره جویی مرا مدد کن
بود که بر خود دری گشایم غم درون را برون کشانم
چنان سراپا شب سیه را به چنگ و دندان درآورم پوست
که صبح عریان ز خون نشیند بر آستانم در آسمانم
.....
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم
کهن ديارا ديار يارا دل از تو کندم ولي ندانم
که گر گريزم کجا گريزم وگر بمانم کجا بمانم



شاعر نادر نادر پور

خواننده داريوش اقبالي
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
میپرستم

بازوانت را به مستی حلقه كن برگردم
تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم
چهره زیبای خود را از رخ من وا مگیر
جز به آغوش چمن یا دامن من جا مگیر
راز عشق خویش را آهسته خوان در گوش من
جستجو كن عشق را در گرمی آغوش من

من تورا تا بيكرانها
من تو را كهكشانها
از زمین تا آسمانها
دوست دارم میپرستم
من تو را همچو اهورا
من تورا همچو مسیحا
همچو عطر پاك گلها
دوست دارم میپرستم من تو را با هستي خود با وجودم عاشقم با خون خود با تار و پودم
من تو را با لحظه های انتظارم
عاشقم با این نگاه بیقرارم

من تورا همچون پرستو
یاسمنها نسترنها
من تورا با آنچه هستی
دوست دارم میپرستم


معین؛ از آلبوم میپرستم
:gol:


 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل‌ها به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش‌آفرینی
که صورتگری را نبود این‌چنینی
پریزاد عشق رو مه‌آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی
تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق رو به سر داری یا نه
تو دونسته بودی چه خوش‌باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی‌تاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه که عاشق‌‌ترینی
تو یک جمع عاشق تو صادق‌ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری

داریوش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تکیه گاه

تکیه گاه

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مرغک عاشق کجا شد تور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قصه دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آهنگساز : تورج شعبانخانی

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ترانه سرا : هومن ذکایی[/FONT]
خواننده :ستّار
[/FONT]
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترانه پاییزی

ترانه پاییزی

شد خزان گلشن آشنايي
باز هم آتش به جان زد جدايي
عمر من اي گل. طي شد بهر تو
وز تو نديدم جز بد عهدي و بي وفايي
با تو وفا كردم تا به تنم جان بود
عشق و وفاداري با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر ووفايي
نوگل گلشن جورو جفايي
از دل سنگت...آه
دلم از غم خونين است
روش بختم اين است
از جام غم مستم
دشمن مي پرستم
تا هستم
تو و مست ازمي به چمن
چون گل خندان از مستي بر گريه من
با دگران در گلشن نوشي مي
من ز فراقت ناله كنم تا كي؟
تو و اين چون ناله كشيدن ها
من و گل چون جامه دريدنها
ز رقيبان خواري ديدنها
دلم از غم خون كردي
جه بگويم چون كردي
دردم افزون كردي
برو اي از مهر و وفا عاري
برو اي عاري ز وفاداري
كه شكستي چون زلفت عهد مرا
دريغ و درد از عمرم
كه در وفايت شد طي
ستم به ياران تا چند
جفا به عاشق تا كي؟
نمي كني اي گل يكدم يادم
كه همچو اشك از چشمت افتادم
گرچه ز محنت خوارم كردي
با غم و حسرت يارم كردي
مهر تو دارم باز
بكن اي گل با من هرچه تواني ناز
كز عشقت ميسوزم باز

استاد جواد بدیع زاده

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترانه پاییزی

ترانه پاییزی

به رهی ديدم برگ خزان
پژمرده ز بيداد زمان
كز شاخه جدا شد
*
چو ز گلشن رو كرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پيك بلا بود
*
ای برگِ ستمديدهء پاييزی
آخر تو زگلشن ز چه بگريزی
روزی تو هماغوش گلی بودی
دلداده و مدهوش گلی بودی
*
ای عاشق ِ شيدا
دلدادهء رسوا
گويمت چرا فسرده ام
در گل نه صفايی
نه بوی وفايی
جز ستم زِ وی نبرده ام
خار غمش در دل بنشاندم
در ره او من جان بفشاندم
تا شد نو گلِ گلشن و زيب چمن
رفت آن گل من از دست
با خار و خسی پيوست
من ماندم و صد خار ستم
وين پيكر بی جان
*
ای تازه گلِ گلشن
پژمرده شوی چون من
هر برگ تو افتد به رهی
پژمرده و لرزان
*
به رهی ديدم برگ خزان
پژمرده ز بيداد زمان
كز شاخه جدا شد
چو ز گلشن رو كرده نهان
در رهگذرش باد خزان
چون پيك بلا بود

بانو مرضیه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خانه و خاطره

خانه و خاطره

به تو عادت کرده بودم، ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه، ای نگاهم از تو روشن


به تو عادت کرده بودم، مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت، مثل مجروحی به مرهم

لحظه در لحظه عذابه، لحظه های من بی تو
تجربه کردنه مرگه، زندگی کردن بی تو

من که در گریزم از من، به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه‌ی شب، به تو هجرت کرده بودم

با گل و سنگ و ستاره، از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو، با تو قسمت کرده بودم

خونه لبریز سکوته، خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم، عشق من تو در چه حالی ؟

ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی | خواننده: ابی | آهنگساز: فرید زولاند | تنظیم‌کننده: آندرانیک
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون

چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون

شعر :مولوی

خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: جلال ذوالفنون
آلبوم: گل صد برگ

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اون دوتا مست چشات
منو خوابم ميكنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم ميكنه

اون دوتا مست چشات
منو خوابم ميكنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم ميكنه

داره ميميره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگي رو شناختم
من با اون رنگ چشات

مثل يك روياي خوش
پا گرفتي تو شبام
از يه دنياي ديگه
قصه ها گفتي برام

هنوز از هرم تنت
داره مي سوزه تنم
از تو سبزه زار شده
خاك خشك بدنم

دستاي عاشق تو
منو از نو تازه ساخت
دل نا باور من
جز تو عشقي نشناخت

داره ميميره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگي رو شناختم
من با اون رنگ چشات
همه رنگي رو شناختم
من با اون رنگ چشات

صدا : ابي.
کلام : مهين آباداني
آهنگ : فريد زلاند رمیکس
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
نواي ني

نواي ني

نوای نی:
چنانم بانگ نی، آتش بر جان زد
که گویی کس، آتش در نیستان زد
مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود
نوای نی امشب بر آن دامان زد
چنانم بانگ نی، آتش بر جان زد
که گویی کس، آتش در نیستان زد
مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود
نوای نی امشب بر آن دامان زد
نی محزون داغ مرا تازه از لاله کند
ز جدایی‌ها چو شکایت کند و ناله کند
که به جانش آتش، هجر یاران زد
به کجایی ای گل من که همچو نی بنالد ز غمت دل من
به کجایی ای گل من که همچو نی بنالد ز غمت دل من
جز نالهٔ دل نبود از عشقت حاصل من
گذری به سرم، نظری بر چشم ترم
که از غم تو قلب رهی خون شد و از دیده برون شد
نوای نی گوید کز عشقت چون شد

خواننده : استاد شجريان

آهنگساز : مرتضي محجوبي
ترانه : رهي معيري
تنظيم : مزدا انصاري
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



خدایا به لوح و قلم سوگند
به راز وجود و عدم سوگند

به آشفته حالی که بر خاکت
زند بوسه‌ها، دم به دم سوگند

به مرغ اسیری که در قفسی
غریبانه سر زیر پر دارد

به مرز فراتر از اوج فلک
به پرواز مرغان نظر دارد

دور از ما کن، چهره خودخواهی را
بر ما افشان، پرتو آزدی را

بسوزان دراین هنگامه‌ی غم، بال و پر من
پراکنده کن ذرات همه خاکستر من

دور از ما کن، چهره خودخواهی را
بر ما افشان، پرتو آزادی را




شاعر: مسعود محمودی | خواننده: محمدرضا شجریان | آهنگساز: سلیم فرزان | تنظیم‌کننده: فرهاد فخرالدینی


 
آخرین ویرایش:

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زبان نگاه

زبان نگاه


نشود فاش كسي آنچه ميان من و تو ست
تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست
گوش كن با لب خاموش سخن مي‌گويم
پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست
روزگاري شد و كس مرد ره عشق نديد
حاليا چشم جهاني نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما كس نرسيد
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه
اي بسا باغ و بهاران كه خزان من و توست
اين همه قصه فردوس و تمناي بهشت
گفت و گوئي و خيالي ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به ديباچه عقل
هر كجا نامه عشق است نشان من و توست
سايه ز آتشكده ماست فروغ مه و مهر
وه ازين آتش روشن كه به جان من و توست


شعر از « هوشنگ ابتهاج »

خواننده شکیلا
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو بی نهایت شب وقتی نگات می خندید
چشمای خیره ی من اندوهتو نمی دید
چرا غریبه بودم با قربت نگاهت

تصویرمو ندیدم تو چشم بی گناهت

کاشکی برای قلبت یه آسمون می ساختم
روح بزرگ تو رو چرا نمی شناختم
آیینه گریه می کرد وقتی تو رو شکستم
ستاره پشت در بود وقتی درها رو بستم


تو بودی و سکوت و غروب سرد پاییز

باغچه رو زیر و رو کرد برگ های زرد پاییز
حالا من غریبه دنبال تو می گردم

با قلب آسمونیت کمک کن تا برگردم


تو بی نهایت شب وقتی نگات می خندید
چشمای خیره ی من اندوهتو نمی دید
چرا غریبه بودم با قربت نگاهت

تصویرمو ندیدم تو چشم بی گناهت

کاشکی برای قلبت یه آسمون می ساختم
روح بزرگ تو رو چرا نمی شناختم
آیینه گریه می کرد وقتی تو رو شکستم
ستاره پشت در بود وقتی درها رو بستم


شادمهر
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیداد رفت لاله‌ی بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله‌ای که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود
باران به دامن است هوای گرفته را

وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب
آورده‌ام به دیده گهرهای سفته را

ای کاش ناله‌های چو من بلبلی حزین
بیدار کردی آن گل در خاک خفته را

گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست
تب موم سازد آهن و پولاد تفته را

یارب چها به سینه‌ی این خاکدان در است
کس نیست واقف این همه راز نهفته را

راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی این همه راه نرفته را

لب دوخت هر که را که بدو راز گفت دهر
تا باز نشنود ز کس این راز گفته را

لعلی نسفت کِلک دُرافشان «شهریار»
در رشته چون کشم دُر و لعل نسفته را

شعر:شهریار

خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: پرویز مشکاتیان
آلبوم: لاله بهار
دستگاه: افشاری
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد

با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد

گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت

فتح معراج غزل کافی نیست باتو از اوج غزل خواهم گفت

مینوسم همه ی هق هق تنهایی را

تا تو از هیچ به ارامش دریا برسی

تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی

به حریم خلوت عشق تو تنها برسی

می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد

با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد

مینویسم همه ی با تو نبودن ها را

تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری

تا تو تکیه گاه امن خستگی هام باشی

تا مرا باز به دیدار خود من ببری

می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد

با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد

شعر :شهریار قنبری
خواننده: شكيلا

با يه دنيا خاطره
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز

سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم

که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگی های من تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری

تظاهر میکنم هستی

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم

صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر میبینم

یه حسی از تو در من هست

که میدونم تو رو دارم

واسه برگشت هرشب درارو باز میزارم

داریوش

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
تو رفتی و به راهه تو هنوز چشم انتظارم
نمی خوام تا بدونی تو هنوزم بی قرارم
بهاره من تو یاره من ، تو تنها یادگاره من
منی که بی تو میمردم ، چرا بردی قراره من
برای من تو ما بودی ، کجا از من جدا بودی
به هرجا من گذر کردم ، تو با من پا به پا بودی
عشقه من ، عشقه تو
یاده من ، یاده تو
فریاد و فریاد ، از غمه تو ...
تو رفتی و به راهه تو هنوز چشم انتظارم
نمی خوام تا بدونی تو هنوزم بی قرارم
تو شور و شوق آوازم ، تو بودی باله پروازم
رسیدم من به پایانم ، تو بودی تو سرآغازم
اگر از عاشقی گفتم ، همیشه از تو میگفتم
هنوزم عاشقم اما ، به پای تو نمیافتم
عشقه من ، عشقه تو
یاده من ، یاده تو
فریاد و فریاد ، از غمه تو ...
تو رفتی و به راهه تو هنوز چشم انتظارم
نمی خوام تا بدونی تو هنوزم بی قرارم
شبه رفتن برای من ، به معنای جدایی بود
منه عاشق گمون کردم که عشقه ما خدایی بود
اگر با غصه دمسازم ، اگر از بغضه آوازم
بمیرم گر ز تنهایی ، پس از تو دل نمیبازم
عشقه من ، عشقه تو
یاده من ، یاده تو
فریاد و فریاد ، از غمه تو ...


اندی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وقتي كه برگـــــــــی رو زمين می افته
حس ميكنم گـــــــــريه ی بی صـــداشو
حس ميكنم چی می گذره تو قـلـــبش
وقتی می بينه مـــــــــرگ لحظه هاشو
آخـــــــــه منم يه برگ خــــــشک و زردم
كه بی صدا يـــــه عـــــــــمره گريه كردم
وقتی با چشمــــــام می بينم كه يك برگ
سيلی بی جا می خوره از تگـــــــــرگ
پــــا ميزاره خـــــــــزون به باغ دلـــــم
باز كــــلاغا سر می دن آواز مــــــرگ
يـــــــخ ميزنه تو سينه قلب خونم
آخــــــه من ازتبـــــــــار اين خزونـــــــم
وقتی كه پـــــرپر می شه گل تو گلدون
خالی از کبوتر ها آسمون
غبار بغضم تو گلو میشکنه
ابر چشام دوباره میشه بارون
کبوتر دلم بفکر کوچ
برای من زندگی سرد و پوچه
وقتي كه برگـــــــــی رو زمين می افته
حس ميكنم گـــــــــريه ی بی صـــداشو
حس ميكنم چی می گذره تو قـلـــبش
وقتی می بينه مـــــــــرگ لحظه هاشو
آخـــــــــه منم يه برگ خــــــشک و زردم
که بی صدا یه عمر گریه کردم


ایرج مهدیان

 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از نوک مژگان می زنی
تیرم چند تیرم چند تیرم چند

غم عشقت مرا
از پای افکند پای افکند پای افکند
از نوک مژگان می زنی
تیرم چند تیرم چند تیرم چند
غم عشقت مرا
از پای افکند پای افکند پای افکند

چرا می زنی می زنی می زنی می زنی یار
چرا می کشی می کشی می کشی می کشی یار
تو با ناوک مژگان همه خلق جهان را
همه پیر و جوان را جانم
همه پیر و جوان را


نادر گلچین
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
k.m.r.c شعر ها و ترانه های محلی اشعار و صنايع شعری 44

Similar threads

بالا