ترانه ها و تصنیف ها...

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هزار و یک شب

اگر که جای دل دریای خون درسینه دارم
ولی درعشق تو دریایی از دل کم میارم
اگرچه روبرویی مثل آیینه با من
ولی چشمام بس ام نیست برای سیر دیدن
نه یک دل نه هزار دل
همه دلهای عالم
همه دلهارو میخوام که عاشق توباشم
تویی عاشق تر از عشق
تویی شعرمجسم
توباغ قصه از تو
سحر،گل کرده شبنم
توچشمات خواب مخمل،شراب ناب شیراز
هزارمیخونه آغاز
هزار ویک شب راز
میخوام توروببینم
نه یک بار نه صدبار به تعداد نفسهام
برای دیدن تو نه یک چشم نه صدچشم همه چشمارو میخوام
توروباید مثل گل نوازش کرد وبویید
با هرچی چشم تو دنیاست فقط بایدتو رو دید
تورو باید مثل ماه رو قله ها نگاه کرد
با هرچی لب تو دنیاست تو رو باید صدا کرد
میخوام تو رو ببینم
نه یک بار ،نه صدبار ،به تعداد نفسهام
برای دیدن تو
نه یک چشم، نه صد چشم ،همه چشمارو میخوام...

ابی:gol:
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون دوتا مست چشات
منو خوابم میکنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم میکنه

اون دوتا مست چشات
منو خوابم میکنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم میکنه

داره میمیره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات

مثل یک رویای خوش
پا گرفتی تو شبام
از یه دنیای دیگه
قصه ها گفتی برام

هنوز از هرم تنت
داره می سوزه تنم
از تو سبزه زار شده
خاک خشک بدنم

دستای عاشق تو
منو از نو تازه ساخت
دل نا باور من
جز تو عشقی نشناخت

داره میمیره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات


ابی
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره
دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره نداره
چرا این در و اون در میزنی ای دل غافل
دیگه دل بستن و دل بریدن فایده نداره، نداره
وقتی ای دل به گیسوی پریشونی میرسی

خودتو نگه دار
وقتی ای دل به چشمون غزل خون می رسی خودتو نگه دار
دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره
دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره نداره

ای دل دیگه بال و پر نداری
داری پیر شی و خبر نداری
ای دل دیگه بال و پر نداری
داری پیر میشی و خبر نداری

وقتی ای دل به گیسو پریشون می رسی خودتو نگه دار
وقتی ای دل به چشمون غزل خون می رسی خودتو نگه دار
دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره نداره
دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره نداره


کورس سرهنگ زاده:heart:
 

iman.mpr

عضو جدید


رو به تو سجده میکنم، دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت، مرا به حج نیاز نیست
به هر طرف نظر کنم ، نماز من نماز نیست
مرا به بند می کشی، از این رهاترم کنی
زخم نمی زنی به من، که مبتلاترم کنی
از همه توبه می کنم، تا که تو باورم کنی
قلب من از هوای تو، چه عاشقانه دور شد
تمام پرسه های من، کنار تو سرور شد
عذاب می کشم ولی، عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی، شکنجه اشتباه نیست.


داریوش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خانه و خاطره

خانه و خاطره

به تو عادت کرده بودم، ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه، ای نگاهم از تو روشن

به تو عادت کرده بودم، مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت، مثل مجروحی به مرهم

لحظه در لحظه عذابه، لحظه های من بی تو
تجربه کردنه مرگه، زندگی کردن بی تو

من که در گریزم از من، به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه‌ی شب، به تو هجرت کرده بودم

با گل و سنگ و ستاره، از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو، با تو قسمت کرده بودم

خونه لبریز سکوته، خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم، عشق من تو در چه حالی



ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی | خواننده: ابی | آهنگساز: فرید زولاند | تنظیم‌کننده: آندرانیک

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



ستاره های سربی
فانوسکای خاموش

من و هجوم گریه

از یاد تو فراموش



تو بال و پر گرفتی

به چیدن ستاره

دادی منو به غربت دوباره

دقیقه های بی تو

پرنده های خسته ان

آیینه های خالی

دروازه های بسته ان



اگه نرفته بودی

جاده پر از ترانه

کوچه پر از غزل بود

به سوی تو روانه

اگه نرفته بودی

گریه منو نمیبرد

پرنده پر نمیسوخت

آیینه چین نمیخورد





شبانه های بی تو

یعنی حضور گریه

با من نبودن تو

یعنی وفور گریه



از تو به آینه گفتم

از تو به شب رسیدم

نوشتمت رو گلبرگ

تو رو نفس کشیدم

از رفتن تو گفتم



ستاره در به در شد

ستاره در به در شد

ستاره در به در شد

ستاره در به در شد

ستاره در به در شد

ستاره در به در شد

اگه نرفته بودی
اگه نرفته نبودی

ابی

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلت یه شـــــــــــوره زاره،کـــــــــــــویر بی بهـــــــــــــــــــاره
کی باغبـــــــــــــون عاقل،تو شوره گل میکــــــــــــــــــــــاره

از شور گل، از گل وفا هــــــــــــــــــــــــرگز مجـــــــــــــــــــــو
دیگه بــــرام از زندگـــــــــــــــــــــــــــــی، قصــــــــــــه مگــــو

به وعده های رنگین، به بوسه ای دروغیــن دل منو ربـودی
تو با فریبت از نو ،دریچه های غم رو بروی من گشـــــــودی

از عشق پاکم خسته ای؛ با هرکســی نشستـــــــــــه ای
چشــــــــــــــــم دلـــــــــــــت رو بستــــــــــــــــــــــــــــــه ای

نگو یه روحیم در دو تن که تو دیگه به چشــــــــــــــــــم مـن
عـــــــــــــروســـــــــــک شکستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ای

از شـــــــــــــور گل از گل وفـــــــــــــــــــــــــــــا هرگــــز مجــو
دیگــــــــــــــه برام از زندگی قصــــــــــــــه مگـــــــــــــــــــــــو

ایرج مهدیان

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
جنگل

جنگل

پشت سر! پشت سر!
پشت سر جهنمه!
روبرو! روبرو!
قتلگاه آدمه!

روح جنگل سیاه
با دست شاخه‌هاش داره
روحمو از من می‌گیره!
تا یه لحظه می‌مونم
جغدا تو گوش هم میگن:
پلنگ زخمی می‌میره!
راه رفتن دیگه نیست
حجله پوسیدن من
جنگل پیره!

پشت سر! پشت سر!
پشت سر جهنمه!
روبرو! روبرو!
قتلگاه آدمه!

قلب ماه سر به زیر
به دار شاخه‌ها اسیر
غروبش رو من می‌بینم
ترس رفتن تو تنم
وحشت موندن تو دلم
خواب برگشتن می‌بینم!
هر قدم به هر قدم
لحظه به لحظه
سایه‌ی دشمن می‌بینم!

پشت سر! پشت سر!
پشت سر جهنمه!
روبرو! روبرو!
قتلگاه آدمه!


ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی | خواننده: داریوش | آهنگساز و تنظیم‌کننده: بابک بیات

 

گلابتون

مدیر بازنشسته
این همه آشفته حالی ~ این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو ~ از تو دارم، از تو دارم
این غرور عشق و مستی ~ خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشمِ سیه مو ~ از تو دارم، از تو دارم
این تو بودی ~ کز ازل خواندی به من ~ درس وفا را
این تو بودی ~ کاشنا کردی به عشق ~ این مبتلا را
من که این حاشا نکردم ~ از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من ~ از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من، سودای من ~ از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا ~ داده رنگ فنا می شناسم
من خود شیوه نگه ~ چشم مست تو را می شناسم
دیگر ای برگشته مژگان ~ از نگاهم رو مگردان

این همه آشفته حالی ~ این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو ~ از تو دارم، از تو دارم
این غرور عشق و مستی ~ خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشمِ سیه مو ~ از تو دارم، از تو دارم


خواننده : دلکش(عصمت باقرپور)
آهنگساز : استاد علی تجویدی
شاعر : رحیم معینی کرمانشاهی
دستگاه : شور
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ساز قصه‌گو

ساز قصه‌گو




تا دور چشم مست او، جای می از نای سبو، خون کرده در پیمانه‌ها

بشنو زساز قصه‌گو، سوز دل من مو به مو، در پرده‌ی افسانه‌ها

بشنو ناله درد کز دل خیزد، شاید زین ناله خونین اشکت بر رخ ریزد
خدا را ! خدا را ! که این شام غم را سحر از پی نیاید
چه سازم! چه سازم! صبوری ما را ظفر از پی بر نیاید

تا کی ناله؟ تا کی مویه؟ برخیز ای رهنشین! گامی از کفر و دین، نه فراتر!
برخیز با خیل مستان، چو می خاموش و جوشان
بنشین با می پرستان، به دور از خودفروشان!

مگر از زندگانی مراد دل ستانی، مراد دل بستانی مگر از زندگانی
که گردون، به افسون، چو بستیزد نهد از جام‌جم افسانه‌ای در روزگاران

بیا خودکامگی از سر بنه، چون جام می در بزم یاران
درده ساقی زان می، جامی تا برگیرد از من خودکامگی


شاعر:جواد آذر | آهنگساز و تنظیم‌کننده:زنده یاد فرامرز پایور | خواننده: محمدرضا شجریان
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


دراين ديار خسته کش

در اين ديار خسته کش
ديگر بريده نفسم هرچه تلاش مي کنم
به آرامش نمي رسم به آرامش نمي رسم
در اين ديار خسته کش وجود من بيهوده شد
ارثيه هاي عاطفي
اينجا از من ربوده شد اينجا از من ربوده شد
روز نفس نفس زنان رو به سراب مي روم
خشک گلو و تشنه لب به عشق آب مي روم
شب که به خانه مي رسم شکسته بال و خسته جان
در غم فرداي دگر
باز به خواب مي روم باز به خواب مي روم
از تن خشک شاخ گل توقع جوانه نيست
اسب نفس بريده را
طاقت ازيانه نيست طاقت ازيانه نيست
از گل چهره سوخته طراوتي طلب کن
براي رفع تشنگي تکيه به تشنه لب نکن
فرشته ي نجات من دير به ما رسيده اي
کهنه شده است زخم ما کوشش بي سبب نکن
در اين ديار خسته کش وجود من بيهوده شد


شکیلا


 

iman.mpr

عضو جدید



ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
امشب که تو در کنار منی غمگسار منی
سایه ات سر من تا سپیده مگیر
ای اشک من خیز و پرده مکش پیش چشم ترم
وقت دیدن او راه دیده مگیر

دل دیوانه من به غیر از محبت گناهی ندارد خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی پناهی ندارد خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان دل نا امیدم گواهی ندارد خدا داند
ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر

دلم گیرد هرزمان بهانه تو سرم دارد شور جاودانه تو
روی دل بود به سوی آستانه تو
تا آید شب در میان تیرگی ها گشاید تن روح من به شور و غوغا
روکند چو مرغ وحشی سوی خانه تو

ای بی وفا راز دل بشنو از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا چشم دل بگشا حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر


افسانه شیرین
هایده و شجریان
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببار اي ابر بهار
با دلم به هواي زلف يار
ببار اي ابر بهار
با دلم به هواي زلف يار
داد و بيداد از اين روزگار
ماهو دادن به شبهاي تار
اي بارون
اي بارون، اي بارون
ماهو دادن به شبهاي تار اي بارون
بر کوه و دشت و هامون ببار اي بارون
ببار اي ابر بهار
ببار اي بارون ببار
با دلم گريه کن خون ببار
در شبهاي تيره چون زلف يار
بهر ليلي چو مجنون ببار
اي بارون
دلم خون شد خون ببار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به سرخي لبهاي سرخ يار
به ياد عاشقاي اين ديار
به کام عاشقاي بي مزار
اي بارون
><><><><><><><><>
خواننده : استاد شجریان
آهنگ ساز : کیهان کلهر
آلبوم : شب سکوت کویر
آهنگ بر اساس موسیقی مقامی خراسان
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلم رنگ شب یلدا گرفته
دلم از این دو رنگی ها گرفته
من آن خورشید غمگین غروبم
که سر بر دامن دریا گرفته

نه آغوشی که بر آن رو بیارم
نه دامانی که بر آن سر گذارم
نه اشکی تا زچشمانم ببارم
نه فریادی تا که از دل بر آرم


دلم رنگ شب یلدا گرفته
دلم از این دو رنگی ها گرفته
من آن خورشید غمگین غروبم
که سر بر دامن دریا گرفته

به هر سو رو کنم با پای خسته
سیاهی در کمین من نشسته
بسوزد آه من دامان غم را
خدای دارد این قلب شکسته

ایرج مهدیان
دانلود
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده ناکامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم

آن شب جان فرسا من بی تو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم

بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه
ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه
غمها به سرامد زنگ غم دوران از دل به زدودم
منتظرت بودم منتظرت بودم

پیش گلها شاد و شیدا میخرامید آن قامت موزونت
فتنه دوران دیده تو از دل و جان من شده مفتولم
در آن عشق جنون مفتون تو بودم

اکنون از دل من بشنو تو سرودم
منتظرت بوم منتظرت بودم


داریوش رفیعی
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تابوت

نباشی ، کل این دنیا ، واسم ، قد یه تابوته
نبودت مثل کبریت و دلم انبار باروته
نباشی ، کل این دنیا ، واسم ، قد یه تابوته
نبودت مثل کبریت و دلم انبار باروته
نباشی روز تاریکم یه اقیانوس آتیشه
تموم غصه ی دنیا، تو قلبم ته نشین میشه
دنیارو بی تو ، نمیخوام یه لحظه
دنیا بی چشمات ، یه دروغ محضه
دنیارو بی تو ، نمیخوام یه لحظه
دنیا بی چشمات ، یه دروغ محضه
نباشی ، هر شب و هر روز ، همش ، ویلون و آوارم
با فکرت زنده می مونم ، تا وقتی که نفس دارم
تا وقتی که نبودتو ، یه روز کاریبده دستم
بمون تا آخر دنیا، بمونی تا تهش هستم
دنیارو بی تو ، نمیخوام یه لحظه
دنیا بی
چشمات ، یه دروغ محضه
دنیارو بی تو ، نمیخوام یه لحظه
دنیا بی چشمات ، یه دروغ محضه


محسن یگانه (آلبوم رگ خواب)
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


برای دیدن تو از حادثه ها گذشتم

هنوز ای یار تنهایم
به دیدار تو می ایم
باز می ایم
اگر که فرصتی باشد
مجال صحبتی باشد
حرف خواهم زد
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گذشته ام
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گذشته ام
عذاب این دریده ها
مرا شکسته بی صدا
دستی بکش به زخم من
که از شفا گذشته ام
که از شفا گذشته ام
باورم کن باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم ، یا شکستم
هرچه هستم ، عاشقم
هر چه هستم ، عاشقم
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
من از خدا گشذته ام
منو بشناس و باور کن
که خسته ام ، خیلی خسته ام
اما هستم
تهی ماند و نشد آلوده دستم
من به دنیا
دل نبستم
باورم کن ، باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم ، یا شکستم
هر چه هستم ، عاشقم
هر چه هستم ، عاشقم
هر چه بلا کشیده ام
من از وفا کشیدم
چه از وفاداری این
اهل وفا گشته ام
من از وفا گذشته ام
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام


خواننده : معین ترانه سرا : اردلان سرافراز


 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل از من برد و روي از من نهان كرد
خدا را با كه اين بازي توان كرد
شب تنهاييم در قصد جان بود
خيالش لطفهاي بي كران كرد
چرا چون لاله خونين دل نباشم
كه با من نرگس او سر گران كرد
بدانسان سوخت چون شمعم كه بر من
صراحي گريه و بربط فغان كرد
صبا گر چاره داري وقت وقتست
كه درد اشتياقم قصد جان كرد
ميان مهربانان كي توان گفت
كه يار ما چنين گفت و چنان كرد
عدو با جان حافظ آن نكردي
كه تير چشم آن ابرو كمان كرد
شعر : حافظ
خواننده: شهرام ناظري


 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارم غـم جانکاهـی
شـبـهـای سیاهــی
دور از رخ ماهـــی
نه یار و نه همراهی
جـز قطــره اشــکی
جـز شـعــله آهـــی
با ســوز محبــت چه کنـد دل
با آتـش حسـرت چه کنـد دل
می سوزم و می نالم با حال تباهی
نابـرده نصـیـبــی،نـاکــرده گنــاهــی
ای راحــت جــان،چاره من کن
بـه پـیــــامـی ، بـه نـگـاهــــی

ز غــــم جــــان آمــد بـر لـــــب
بر دل زارم ای شب تو گواهی
نه یار و نه همراهی
جـز قطــره اشــکی
جـز شـعــله آهـــی
_________________________________
خواننده:استاد غلامحسین بنان آهنگـسـاز:استاد مرتضی محجوبی
تـرانه سـرا:استاد رهی معیری آهنـــگ:شــور (نـغـمـه ابـوعـــطـا)
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشــک من هویـدا شد
دیــده ام چـو دریـا شد
در میــان اشــــک مـن
ســــایه تــو پیــدا شـد
مـوج آتـشـــی از غــم
زان مـیـانـه بـر پـا شـد
اشــک من هویـدا شد
دیــده ام چـو دریـا شد
تو برفـتـی وفـا نکـرده
نگـهی سـوی ما نکرده
نکنـد ای امـیــد جــانم
که نیـایـی خــدا نکرده
به یــاری شـکـسـتـگـــان چـرا نیـایــی
چه بی وفا،چه بی وفا،چه بی وفایی
تو که گفـتــی:اگـر به آتـشــم کشـی
وگـر ز غصــه ام کشی،تـو را رهــا نمی کنـم مـن
نکـشــتـه ام تـو را ز غــم
نه آتـشــت به جــان زدم
که می کشـی ز مـن تـو دامن
آی،چـرا بــرم نمـانــده رفتـی؟
به ســوز غــم نشــانده رفتـی
به آتــشـــم کشـــانـده رفتـی
_________________________
خواننده:بانومرضیه آهنگـسـاز:استاد همـایون خـرم
ترانه سرا:استاد بیژن ترقی آهنگ:همایون (بیداد،بیات راجع)
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



از تموم دنیا و دار و ندارش
شونه هاتو کم دارم برای بارش
زخمی خنجر زهرآگین یارم
تو که تازه اومدی تنها نذارم

به چشام خوب خیره شو ببین چه پیرن
منو دریاب خوب من دارم می میرم
دیگه حتی نایی نیست برای خوندن
خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم

یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم
برای یک لحظه خوشی به هر دری در می زنم
برگردون عمر رفتمو حتی واسه یه ثانیه
دل خوش کنم حتی دو روز از من مگه چی باقیه

غربتم رو آشنایی کن بهارم
روزامو دریاب عزیز دور شد قطارم
تنها یک ثانیه عاشقی به جز این
هیچ توقعی از این روزا ندارم
توی تاریکی شب مهتاب من باش
تو بمون تعبیر خوب خواب من باش
تو که میدونی بدون تو می میرم
انتهای قصه ی عذاب من باش

یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم

برای یک لحظه خوشی به هر دری در می زنم
برگردون عمر رفتمو حتی واسه یه ثانیه
دل خوش کنم حتی دو روز از من مگه چی باقیه


رضا صادقی


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گوگوش » عاشقانه ها » بيزار

گوگوش » عاشقانه ها » بيزار

منم اين خسته دلِ درمانده
به تو بيگانه پناه آورده
منم آن از همه دنيا رانده
در رهم هستي خود گم كرده

از ته كوچه مرا ميبيني
مي شناسي اما در مي بندي
شايد اي با غم من بيگانه
بر من از پنجره‏اي مي خندي

با تو حرفي دارم
خسته‏ام، بيمارم
جز تو اي دور از من
از همه بيزارم
جز تو اي دور از من
از همه بيزارم

گريه كن، گريه نه بر من خنده
ياد من باش و دل غمگينم
پاكيم ديدي و رنجم دادي
من به چشم خودم اين ميبينم
خوبه ديروزي من در بگشا
كه بگويم ز تو هم دل كندم
خسته از اين همه دلتنگيها
بر تو و عشق و وفا مي خندم

با تو حرفي دارم
خسته‏ام، بيمارم
زير لب مي گويم
از تو هم بيزارم
زير لب مي گويم
از تو هم بيزارم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


کلبه

بده دستاتوبه دستم
تا با هم كلبه بسازيم
كلبه اي پراز من وتو
ازمن وتو ما بسازيم
دور بشيم از همه مردم واسه درد هم بميريم
با ستارها بخوابيم با ترانه جون بگيريم
كلبه اي اندازهءعشق باغچه اي وحوض وگلدون
سرتوباشه رو شونم
مثل ليل مثل مجنون
توبشي مادر گلها
من بشم باباي بارون
من واسهءتوواسه من
كلبه اي مي خوام كه تو باغچه اش
پر باشه از ياسمن
سرتاسرش باشه چمن
فقط واسه تو واسه من
تو كلبمون خدا باشه
خوشبختيمون قد تموم آسمون
صاف وبي انتها باشه
كلبه اي اندازهءعشق باغچه اي وحوض وگلدون
سر تو باشه روشونم
مثل ليلا مثل مجنون
تو بشي مادر گلها
من بشم باباي بارون
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


يه كاري كردي به قلبم
كه بدونت حتي مردم

سخته حتي بي تو خوندن
لذت از زندگي بردن
كاري كردي كه از ياد نميري حتي يه لحظه
دردعشقت كرده پيرم اماباوركنه مي ارزه
ديدن توگرچه از دورواسه من يه جور اميد
يه چيزي مثل جادوكه بهم بهاي ميده
اين مهمه كه مي دونم واسه من چقدرعزيزي
من كه جام عشق دادم
چه بنوشي چه بريزي
يه كاري كردي به قلبم كه بدون تو حتي مردم
سخته حتي بي تو خوندن لذت از زندگي بردن
ديدن تو گر چه از دورواسه من يه جوراميده
يه چيزي مثل يه جادوكه بهم بهاي ميده
اين مهم كه بدوني واسه من چقدعزيزي
من كه جام عشقه ودادم
چه بنوشي چه بريزي
پيش كشت همه نفس هام
نازنين خوب هميشه نيمي ازتنم شدي تو كه ازم جدا نميشه
يه كاري كردي باقلبم
كه بدون تو حتي مردم
سخته حتي بيتوخوندن لذت از زندگي بردن
يه كار كردي كه ازيادنميري حتي يه لحظه
دردعشقت كرده پيرم اما باور كن مي ارزه
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


قاصدك
قاصدك آنچه خبرآوردي
ازكجا ازكه خبرآوردي
خوش خبر باشي امااما
گردناباور من بي ثمر مي گردي
انتظارخبري نيست مرا
نه زياري نه زهر ياردگر
بروآنجا كه بودچشم وگوشي باكس
برو آنجا كه تورا منتظرند
قاصدك دردلمن همه كورندوكرند
دست بردار ازاين در وطن خويش قريب
حاصل تجربه هاي همه تن
بادلم مي گويد
تودروغي تو دروغ تو فريب توفريب
راستي آيا جاي خبري هست هنوز
مانده خاكستر گرمي جاي
در اجاقي طمعه عشق شعله نمي ورزد
خردك چمني هست هنوز
قاصدك ابرهاي همه عالم شب وروزدر دلم مي گريد
قاصدك آنچه خبر آوردي
از كجا از كه خبرآوردي
خوش خبرباشي امااماگردناباورمن بي ثمرمي گردي
انتظار خبري نيست مرا
نه زياري نه زهر يار دگر
برو آنجا كه بود چشم گوشي با كس
بروآنجا كه تورا منتظرند
قاصدك دردل من همه كورندو كرند
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم
دل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادم
دل به تو دادم . فتادم به بند
ای گل بر اشک خونینم نخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز
چه شد آنهمه پیمان . که از آن لب خندان
بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
کی آیی به برم . ای شمع سحرم
در بزمم نفسی . بنشین تاج سرم . تا از جان گذرم
پا به سرم نه . جان به تنم ده
چون به سر آمد . عمر بی ثمرم
نشسته بر دل غبار غم . زآنکه من در دیار غم
گشته ام غمگسار غم
امید اهل وفا تویی . رفته راه خطا تویی
آفت جان ما تویی
بردی از یادم . دادی بر بادم . با یادت شادم
دل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادم
دل به تو دادم . فتادم به بند
ای گل بر اشک خونینم نخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز

دلكش و ويگن
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
شبی با خیال تو همخونه شد دل
نبودی . ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی . ندیدی پریشونیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
نه مرد قلندر . نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوهها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره
نه یک شب که هر شب دلم بیقراره
میخواد مثل بارون بباره بباره
شب مرد تنها پر از یاد یاره
پر از گریه تلخ بی اختیاره
شب مرد تنها . شب بی تو مردن
شب غربت و دل به مستی سپردن
شبای جوونی چه بی اعتباره
همه اش بیقراری . همه اش انتظاره
همه اش بیقراری . همه اش انتظاره
نه مرد قلندر . نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوهها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره
شبی با خیال تو همخونه شد دل
نبودی . ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی . ندیدی پریشونیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
نه مرد قلندر . نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوهها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره
غمت سرد و وحشی به ویرونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد
دلم با تو خوش بود و پیمونه میزد




با صداي ابراهيم حامدي....معروف به ابي

و آهنگي از فريدون خوشنود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ستاره مرد، سپیده دم

چو یک فرشته، ماه هم
نهاده دیده بر هم

میان پرنیان غنوده بود
به آخرین نگاهش
نگاه بی گناهش
سرود واپسین سروده بود
دید، که من از این پس
دل در راه دیگر دارم
به راه دیگر، شوری دگر در سر دارم
ز صبح روشن، باید از آن دل بردارم
که عهد خونین، با صبحی روشن تر دارم
آه، به روی او، نگاه من
نگاه او، به راه من
فرشتگان زیبا
به ماتم دل ما
در آسمان، هم آوا
دختر زیبا
همچون شبنم گل ها
با برگ شقایق ها
بنشین بر بال باد سحر
دختر زیبا
چشمان سیه بگشا
با روی بهشت آسا
بنگر خندانم بار دگر
ستاره مرد، سپیده دم
چو یک فرشته ماه هم
نهاده دیده بر هم
میان پرنیان غنوده بود
به آخرین نگاهش
نگاه بی گناهش
سرود واپسین سروده بود.

حسن گل نراقی

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ايــــــران اي ســـــراي اميـــــد بـــر بـامـــت سپيـــده دمــيـــــد
بنگـر كـــزين ره پـــــــر خـــــون خـورشيــدي خجستــــه رسيــد
اگر چـه دلهـا پـر خــون اســـت شكـــوه شــــادي افــزون است
سپيده ي ما گلـگـــون اســــت كه دست دشمن در خون است
اي ايــــران ! غمــت مـرســاد ! شــادي نصيــــب تــــو بـــــاد !
راه ما، راه حق، راه بهروزيست اتحــــاد اتحــاد رمــز پيروزيسـت

صلح و آزادي جاودانه بر همه جهان ، خوش باد
يادگار خون عاشقان ! اي بهار !

اي بهــــار تــــازه ي جــاودان ! در ايــن چمــــن شكفـتـــه بـاش
ايــــــران اي ســـــراي اميـــــد بـــر بــامـــت سپيـــده دمــيـــــد
بنگـر كـــزين ره پـــــــر خـــــون خـورشيــدي خجستــــه رسيـــد



شعر اين تصنيف از هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سايه) و آهنگ آن از استاد محمد رضا لطفي است
خواننده: استاد شجريان

 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کرشمه
خواهم كه بر مویت ، مویت ، مویت
هر دم زنم شانه ، هر دم زنم شانه
ترسم پریشان كند بسی حال هركسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، مستانه مستانه
خواهم كه بر چشمت ، چشمت ، چشمت
هر دم كشم سرمه ، هر دم كشم سرمه
ترسم كه مجنون كند بسی مثل من كسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، مستانه مستانه
یه شب بیا منزل ما
حل كن تو صد مشگل ما
ای دلبر خوشگل ما
دردت به جان ما شد
روح و روان ما شد
خواهم بر ابرویت ، رویت ، رویت
هر دم كشم وسمه ، هر دم كشم وسمه
ترسم كه مجنون كند بسی مثل من كسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، مستانه مستانه
خواهم كه بر رویت ، رویت ، رویت
هر دم زنم بوسه ، هر دم زنم بوسه
ترسم كه نالان كند بسی حال هر كسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، دیوانه دیوانه


معین از آلبوم بی بی گل


 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
k.m.r.c شعر ها و ترانه های محلی اشعار و صنايع شعری 44

Similar threads

بالا