ترانه ها و تصنیف ها...

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پریشان

پریشان

مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یکدم
ز غم جدا کن ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن مرا رها کن
رمیده جان و دل شکسته
منم به پای تو نشسته
منم به ماتم جوانی
نشسته نا امید و خسته
شکسته ای دل مرا
به من بگو چرا چرا
به سنگ غم ها
"از این قفس کجا گریزم که هم چو مرغ شکسته بالم
نمیدانم ز غم چه گویم اگر بپرسد کسی ز حالم"
فلک به سنگ کینه ها
شکسته قامت مرا
مگر چه کرده ام خدایا
شکسته سر شکسته پا
به عشق و زندگی جدا
کنون کجا روم خدایا
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یکدم
ز غم جدا کن ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن مرا رها کن
مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یکدم
ز غم جدا کن ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن مرا رها کن



ترانه‌سرا: محمدعلی شیرازی | آهنگساز: همایون خرم | خواننده: سیمین غانم
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو
تو ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید
برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید
تو از آیین انسانی چه می دانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی؟
گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست
ولی حق را -برادر جان
به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست…
اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار...


خواننده و آهنگساز استاد شجريان
شعر از فريدون مشيري
دستگاه شور
تنظيم مجيد درخشاني
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن، آهوی مشکین آمد

گریه‌، آبی به رخ سوختگان باز آورد
ناله‌، فریادرس عاشق مسکین آمد

مرغ دل، باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر، نگران باش که شاهین آمد **

رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد


شادی یار پریچهره بده باده ناب
که می لعل، دوای دل غمگین آمد

چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد **


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]** این ابیات در آواز نیامده است[/FONT]


خواننده:استاد شجريان در دستگاه ماهور در گلهاي 106

با ويلن اقاي پرويز ياحقي و تار استاد فرهنگ شريف
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


استاد نوری یک میهن پرست به تمام معنا بود همه ما ترانه زیبای وطن او را بیاد داریم همانطور که ارد بزرگ می گوید : شورانگیزترین عشق ، دلدادگی به میهن است . و استاد نوری تا آخرین روزهای حیاتش قلبش برای شکوه و عظمت ایران می تپید . یادش گرامی ...روحش شاد.

با تو هستم ، ای وطن
با تو هستم ، ای وطن
ای خورشید جاوید من

ای صدای گرم آبشاران
ای شب مهتاب کوهستان
تو چون بهاری ، بهار بی پاییز ،
ز عطرِ خاکِ ، تو گشته ام لبریز
به سینه ی من ، کلام جاویدی ،
به چشم من تو ، چو نور خورشیدی
آه ، ای وطن ! نام تو
همیشه بر لبم ،
با مهر تو ، ستاره
درخشد ، بر شبم
به دشت تشنه ، شکوه بارانی
سرودِ پاکی ، شعرِ بهارانی
غروبِ ما را ، پیامِ خورشیدی
طلوعِ بودن ، طلوعِ امیدی

تو ، سرودِ فصلِ سبزِ ما
بر لبم جاری چنان دریا
تو چون بهاری ، بهار بی پاییز ،
ز عطرِ خاکِ ، تو گشته ام لبریز
به سینه ی من ، کلام جاویدی ،
به چشم من تو ، چو نور خورشیدی
آه ، ای وطن ! نام تو
همیشه بر لبم ،
با مهر تو ، ستاره
درخشد ، بر شبم
به دشت تشنه ، شکوه بارانی
سرودِ پاکی ، شعرِ بهارانی
غروبِ ما را ، پیامِ خورشیدی
طلوعِِ بودن ، طلوعِِ امیدی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه يه روز بري سفر ... بري زپيشم بي خبر
اسير روياها مي شم ... دوباره باز تنهامي شم
به شب مي گم پيشم بمونه ... به باد مي گم تا صبح بخونه
بخونه از ديار ياري ... چرا مي ري تنهام مي ذاري
اگه فراموشم کني ... ترک آغوشم کني
پرنده دريا مي شم ... تو چنگ موج رها مي شم
به دل مي گم خواموش بمونه ... ميرم که هر کسي بدونه
مي رم به سوي اون دياري ... که توش من رو تنها نذاري


اگه يه روزي نوم تو تو گوش من صدا کنه
دوباره باز غمت بياد که منُو مبتلا کنه
به دل مي گم کاريش نباشه ... بذاره درد تو دوا شه
بره توي تموم جونم ... که باز برات آواز بخونم
كه باز برات آواز بخونم...

اگه بازم دلت مي خواد يار يک ديگر باشيم
مثال ايوم قديم بشينيم و سحر پاشيم
بايد دلت رنگي بگيره ... دوباره آهنگي بگيره
بگيره رنگ اون دياري ... که توش من رو تنها نذاري

اگه مي خواي پيشم بموني ... بيا تا باقي جووني
بيا تا پوست به استخونه ... نذار دلم تنها بمونه
بذار شبم رنگي بگيره ... دوباره آهنگي بگيره
بگيره رنگ اون دياري ... که توش من رو تنها نذاري

اگه يه روزي نوم تو ، تو گوش من صدا کنه
دوباره باز غمت بياد که منُو مبتلا کنه
به دل مي گم کاريش نباشه ... بذاره درد تو دوا شه
بره توي تموم جونم ... که باز برات آواز بخونم

اگه يه روزي نوم تو باز ، تو گوش من صدا کنه


دوباره باز غمت بياد که منُو مبتلا کنه
به دل مي گم کاريش نباشه ... بذاره دردت جا به جا شه
بره توي تموم جونم ... که باز برات آواز بخونم

كه باز برات آواز بخونم
که باز برات آواز بخونم
که باز برات آواز بخونم




فرامرز اصلاني
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

ای کاش با تو میموندم
ای کاش از تو میخوندم
ای کاش لحظه هام بوی تو رو داشت
ای کاش ای کاش

عشقت عشق دنیامه
عشقت شوق فردامه
عشقت ای کاش غم توی قلبم نمیذاشت
ای کاش ای کاش

ای وای قلبم بی تابه
ای وای چشمام بی خوابه
کاش با من بودی هر شب
هرجا مهتاب مهتابــــــــــه
آه ای کاش
ای کاش ای کاش

چشمات چشمه نورن
چشمات مست و مغرورند
قلبت ای کاش شور و حال قلبمو داشت
ای کاش ای کاش

برگرد بی تو گریونم
برگرد با تو میمونم
ای کاش اون نگات تنهام نمیذاشت
ای کاش ای کاش
ای وای قلبم بی تابه
ای وای چشمام بی خوابه
کاش با من بودی هر شب
هرجا مهتاب مهتابــــــه
آه
ای کاش

خواننده :الهه
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تن تو ظهر تابستونو بيادم مياره
رنگ چشمهای تو بارونو بيادم مياره
وقتی نيستی زندگی فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندونو بيادم مياره

من نيازم (نمازم)تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه

تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون ميزنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه
تو مثل خواب گل سرخی لطيفی مثل خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون ميکنه

من نيازم (نمازم)تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه

تو مثل وسوسه شکار يک شاپرکی
تو مثل شوق رها کردن يک بادبادکی
تو هميشه مثل يک قصه پر از حادثه ای
تو مثل شادی خواب کردن يک عروسکی

من نيازم(نمازم) تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه

تو قشنگی مثل شکلهايی که ابرها ميسازند
گلهای اطلسی از ديدن تو رنگ ميبازند


اگه مردهای تو قصه بدونن که اينجايی
برای بردن تو با اسب تنلندر ميتازند

من نيازم (نمازم)تو رو هر روز ديدنه
از لبت دوست دارم شنيدنه

شاعر : شهیار قنبری
آهنگ ساز : اسفندیار منفرد زاده
تنظیم : اسفندیار منفرد زاده
خواننده : فریدون فروغی





 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو نشنیدی صدات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نمیدیدی نگات کردم
ازت خواستم نفهمیدی
چی میخواستم نپرسیدی
چی میخواستم نپرسیدی
تو دنیای خودت بودی و میرفتی
تو دائم زیر لب چیزی رو میگفتی
تو روی آسمونها در سفر بودی
همش آشفته و آسیمه سر بودی
حالا از من میپرسی من کجا بودم
مگه یک لحظه من از تو جدا بودم
تو نشنیدی صدات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نگات کردم
نگات کردم

تو که عزم دیار عشق رو کردی

که تا عاشق نشد دل برنگردی
تو که نامهربونی پرپرت کرد
گل عشق رو ولی پرپر نکردی
چرا از گذر سینه ی ما گذر نکردی
چرا این عاشق آشفته رو خبر نکردی
تو نشنیدی صدات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نمیدیدی نگات کردم
ازت خواستم نفهمیدی
چی میخواستم نپرسیدی
چی میخواستم نپرسیدی
تو دنیای خودت بودی و میرفتی
تو دائم زیر لب چیزی رو میگفتی
تو روی آسمونها در سفر بودی
همش آشفته و آسیمه سر بودی
حالا از من میپرسی من کجا بودم
مگه یک لحظه من از تو جدا بودم
تو نشنیدی صدات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نگات کردم
نگات کردم

تو که عزم دیار عشق رو کردی

که تا عاشق نشد دل برنگردی
تو که نامهربونی پرپرت کرد
گل عشق رو ولی پرپر نکردی
چرا از گذر سینه ی ما گذر نکردی
چرا این عاشق آشفته رو خبر نکردی
تو نشنیدی صدات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نمیدیدی نگات کردم
نگات کردم
نگات کردم


مارتيك

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
توی قاب خیس این پنجره*ها
عکسی از جمعه*ی غم*گین می*بینم،
چه سياه ئه به تن*اش رخت عزا!
تو چشاش ابرای سنگین می*بینم.

داره از ابر سیا خون می*چکه!
جمعه*ها خون جای بارون می*چکه!


نفس*ام در نمی*آد، جمعه*ها سر نمی*آد!
کاش می*بستم چشامو، اين ازم بر نمی*آد!

داره از ابر سیا خون می*چکه!
جمعه*ها خون جای بارون می*چکه!


عمر جمعه به هزار سال می*رسه،
جمعه*ها غم دیگه بی*داد می*کنه،
آدم از دست خودش خسته می*شه،
با لبای بسته فرياد می*كنه:

داره از ابر سیا خون می*چکه!
جمعه*ها خون جای بارون می*چکه!


جمعه وقت رفتن ئه, موسم دل*کندن ئه،


خنجر از پشت می*زنه, اون كه هم*راه من ئه!

داره از ابر سیا خون می*چکه!
جمعه*ها خون جای بارون می*چکه!




شاعر : شهیار قنبری
آهنگ ساز و تنظیم : اسفندیار منفرد زاده
خواننده : فرهاد


 

siyavash51

عضو جدید
دیدار آشنا

دیدار آشنا

[FONT=&quot]درود بی کرانه ی من از کوران سوزنده ی آفتاب امردادی خوزستان به پیشگاه همه ی عزیزانم و تمنای پذیرش پوزش !
[/FONT]

[FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
[FONT=&quot]دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا[/FONT]

[FONT=&quot]کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز [/FONT]
[FONT=&quot]باشد که باز بینیم دیدار آشنا را [/FONT]
[/FONT]


[FONT=&quot]با درود به پیشگاه بیشگاه دوستان ارجمند و همدلم
[FONT=&quot]می پوزم از اینکه به فرنود دشواری ها و سنگهایی که برخی ، پیش پای مردم می اندازند که مبادا از پیوستگی شان ، گزندی به ایشان برسد ، نتوانستم چند روزی از چشمه ی نوش تان سیراب شوم[/FONT][FONT=&quot] .[/FONT]

[FONT=&quot]پنداشتم که هستی خویش را اینگونه به آگاهی تان برسانم و من که از دهکده ی موسیقی خود را به اهالی شعر تحمیل کرده ام پسندیده تر است تا با نوشتن در تایپیک ترانه ها و تصنیف ها سکوتم را فریاد کنم[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[/FONT]


[FONT=&quot]شعر : خواجه [/FONT]
[FONT=&quot]دستان گاه : ماهور[/FONT]
[FONT=&quot]آواز محمد رضا شجریان و البته یاد می کنم از اجرای همین غزل با صدای شهرام ناظری در دستان گاه همایون [/FONT]

[FONT=&quot]اما برخی شکسته خوانند ! برخی نشسته خوانند[FONT=&quot] !...[/FONT]
[FONT=&quot]شاید بن آرای این جدال دیرپای که اندکی پس از بدرود زندگی خواجه آغازیده ، شخص حافظ باشد که از سر رندی هرازچندی غزلیات خویش را ویراسته می کرد و بنا بر شنیده ها افزون بر غزلیات بجای مانده ، غزل پاره کرده است تا «کم گوی و گزیده گوی چون در» و استواری سخن برای همیشه صفت این غزلسرای سترگ بماند[/FONT][FONT=&quot] . [/FONT]
[/FONT]

در باره ی چگونگی دگرش این آمیغ ها سخن گفتن مجالی فراخ می خواهد که در حوصله ی این مقال نیست . اما سزاتر بررسیدن این دو آمیغ است که کدام ارج سخن را می افزاید .

1. کشتی نشستگان : شماری در یک کشتی نشسته اند و به سوی سرزمینی می روند ، کشتی از سلامت برخوردار است و دیر یا زود به ساحل خواهد رسید ! از جمله ی : ای باد شرطه برخیز ، دریافت می شود که هوای دریا هم آرام است اما کسی که از باد شرطه (باد موافق بادبان کشتی در جهت حرکت ) تمنای وزش می کند پیداست درونی ناآرام دارد و اشتیاق درلابلای تمنای ایشان نمود دارد !
برداشت کوتاه : این کشتی به ساحل می رسد اما اگر باد شرطه بوزد زود تر خواهد رسید .
2 . کشتی شکستگان : شماری در یک کشتی سرگشته و توفان زده به لحظه های در دسترس و نزدیکشان هم امیدی ندارند ! لحظه ها با اضطراب و بیم موج سپری می شوند و کشتی آسیب دیده هرنفس از آب درون خزیده ، سنگین تر می شود و یارای مانایی بر پهنه ی دریا در او نیست ! ملوانان و حتی مسافران با هر ابزاری که بشود به قدر وسع از انباشت آب درون کشتی کاست ، بی هیچ درنگ سخت می کوشند و در حالی که بیم و نگرانی فرمانروای وجودشان شده است ، اما به رجاء خداوندی امید دارند و در واقع از خداوند میخواهند که باد شرطه را وزان نماید ، باشد که در این میانه ی هولناک ، رهیده و به ساحلی رسند که یار آشنا چشم انتظار دیدارشان است .!

برداشت کوتاه : این کشتی درهم شکسته جز مدد خداوند ، هرگز به ساحل نخواهد رسید !
در هنر و ادبیات یک تولید هنری ، آنگاه در تراز با همتایان خود برجسته تر می نماید که اتفاق ، حرکت ، شیب و فراز ، کنتراست ، نقطه ی اوج ، ژرفا ، واریاسیون ، تضاد ، ریتم ، پرسپکتیو ، دینامیک ، احساس ، بسامد و ... در آن نمایان باشد . شاید دوستانی بگویند برخی از این عناصر در پیوند با نویسندگی است و برخی در موسیقی و دیگری در نمایش یا نقاشی است ! اما هر کار هنری چه موسیقی چه نمایش و ... باید از شاخص های زیبایی شناسی که چند نمونه ی کوتاه آورده شد برخوردار باشد و همگی بر همه ی گرایه های هنری دلالت دارند .
سخن پایانی اینکه : به شوند دارایی ویژگی های برجسته ی زیبایی شناسی ، این کمینه با پوزش از بزرگان و ارجمندانی که کشتی نشستگان را درست می دانند ، آمیغ کشتی شکستگان را گزینش واپسین خواجه دانسته و بر درستی آن پای می فشارم .
[FONT=&quot][/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
عروسک جون فدات شم تو هم قلبت شکسته

که صد تا شبنم اشک توی چشمات نشسته​

من هم مثل تو بودم یه روز تنهام گذاشتن​

یه دریا اشک حسرت توی چشمام گذاشتن​

چه تهمت ها شنیدیم چه تلخی ها چشیدیم

عروسک جون تو می دونی چه حسرت ها کشیدیم

عروسک جون زمونه من واین گوشه انداخت​

به جای حجله بخت برام زندون غم ساخت​

عروسک جون نگام کن چشام برقی نداره​

زمستون تو قلبم که حیف گرمی نداره​

باید اونجا بخشکیم تو گلدون شکسته​

نه اینکه باغبون نیست درگلخونه بسته​

دلم می خواد یه روزی بعده سالها​
پرستوی سعادت و ببینیم​

نمی خوام بیش از این تو صورت هم
نشونه ترس و وحشت روببینیم​

دلم می خواد یه روزی فارق از غم​

تبسم روی لب هامون بشینه​

شاید اون روز دوباره جون بگیره​
نهال آرزوهامون تو سینه




هايده
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلی دارم چه دل، محنت سرایی
که در وی خوشدلی را نیست جایی

دل مسکین چرا غمگین نباشد
که در عالم نیابد دلربایی

تن مهجور چون رنجور نبود
چه تاب کوه دارد، رشته تایی **

چگونه غرق خونابه نباشم
که دستم می‌نگیرد، آشنایی

بمیرد دل چو دلداری نبیند
بکاهد جان چو نبود، جان فزایی

بنالم بلبل آسا چون نیابم
ز باغ دلبران بوی وفایی

فتادم باز در وادی خونخوار
نمی‌بینم رهی را رهنمایی **

نه دل را در تحیر، پای بندی
نه جان را جز تمنا، دلگشایی

در این وادی فرو شد کاروانها
که کس نشنید آواز درایی

در این ره هر نفس صد خون بریزد
نیارد خواستن، کس خونبهایی

دل من چشم می‌دارد کزین ره
بیابد بهر چشمش توتیایی

روانم نیز در بسته است، همت
که بگشاید در همت‌سرایی **

تنم هم گوش می‌دارد کزین در
به گوش جانش آید مرحبایی **

تمنا می‌کند مسکین، عراقی
که دریابد بقا، بعد از فنایی **

** این ابیات در آواز نیامده است.


غزل: فخر الدين عراقي

خواننده : استاد اواز ايران جناب شجريان

دستگاه : همايون

البوم:همايون مثنوي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زخمِ فرهاد

زخمِ فرهاد

شکوه ها دارم ز کار خویشتن
با دل نابردبار خویشتن
با چنین آشفتگی تنها منم
یادگار روزگار خویشتن
همچو شمعم آتشی بر جان فروز
تا بسوزم بر مزار خویشتن
بار هستی عاقبت پشتم شکست
خرد گشتم زیر بار خویشتن
دل به یار بی وفای خویشتن
دادم و دیدم سزای خویشتن
زخم فرهاد و من از یک تیشه بود
او به سر زد من به پای خوشتن
آشنایی دیدم از هم ریخته
یادم آمد از سرای خویشتن
زد به تیغم ، بوسه بر دستش زدم
خود گرفتم خونبهای خویشتن

**استاد شجریان**


 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
http://www.google.com/imgres?imgurl=http://mypicta.files.wordpress.com/2009/04/0911.jpg&imgrefurl=http://moorchekhanoom.com/modules.php%3Fname%3DNews%26file%3Darticle%26sid%3D75&usg=__VwNwI2NBzY3HXYe6jWcFpduwGho=&h=304&w=304&sz=22&hl=fa&start=3&zoom=1&um=1&itbs=1&tbnid=tR1xMcbkKE8rhM:&tbnh=116&tbnw=116&prev=/images%3Fq%3D%25D9%2587%25D9%2588%25D8%25B4%25D9%2585%25D9%2586%25D8%25AF%2B%25D8%25B9%25D9%2582%25DB%258C%25D9%2584%25DB%258C%26um%3D1%26hl%3Dfa%26lr%3D%26sa%3DG%26tbs%3Disch:1

هوشمند عقیلی


شاید الان بهترین ترانه ای که دوست دارم باشه
هروقتم گوش میکنم دوست دارم باهاش همخونی کنم




فردا تو می آیی

امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من
زیباترین جامه هایم را بپوشم من
با شوق رویت باغچه هامونو صفا دادم
امشب تا می شد گل توی گلدونها جا دادم
بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها
فردا تو می آیی
بعد از جداییها آن بی وفاییها
فردا تو میآیی

از خونه ما ناامیدیها سفر کرده
گویا دعاهای من خسته اثر کرده

من روز و شب را می شمارم تا رسد فردا
آن لحظه خوب در آغوشت کشیدنها

امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من
زیباترین جامه هایم را بپوشم من
با شوق رویت باغچه هامونو صفا دادم
امشب تا می شد گل توی گلدونها جا دادم
بعد از گسستن ها آن دل شکستن ها
فردا تو می آیی
بعد از جداییها آن بی وفاییها
فردا تو میآیی


آواز:هوشمد عقیلی

ترانه سرا:جهانبخش پازکی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عمریه غم شده مهمون دلم
از دورنگی ها پریشونه دلم

آدما هم دیگه رو گول می زنن
دست نزار روی دلم خونه دلم

ای خدا قلب آدما مثل سرابه
یا عطا کن چاره یا مردن ثوابه

اونکه از رفاقت و مردونگی دم میزنه
بی هوا از پشت سر خنجر به آدم می زنه

خط باطل می کشه رو شوق و سر مستی ِ تو
می دوزه چشم طمع بر همه هستی تو

ای خدا قلب آدما مثل سرابه
یا عطا کن چاره یا مردن ثوابه

ایرج مهدیان

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در آسمون دل من پرنده پر نمیزنه
به کلبه غمزده ام محبت سر نمیزنـــه
یه مهربون یه همزبون حلقه به در نمیزنه
هر چی غمه مال منه
بدتر زغم حال منـــــــه
هر جا میرم این غصه ها چون سایه دنبال منه!
خـاطرات تلخ رفتــــــــه همه جاس همسفـــــرم
کاشکی من گذشته ها رو بشه از یاد ببرم
غم همیشه با منه مثه همزاد منه
این طلســم نمیشکنــــه!
یه مهربون یه همزبون حلقه به در نمیزنه
هر چی غمه مال منه
بدتر زغم حال منـــــــه
هر جا میرم این غصه ها چون سایه دنبال منه!
به هر کسی رسیدم دلمـو سوزونده
هر روز با یک بهونه چشممو گریونـده
دلم میخواد که برم جای بی نشونی
برای من امید موندنی نمونـده
دیگه وقت رفتنـــــــــــه وقت دل بریدنه
یه مهربون یه همزبون حلقه به در نمیزنه
یه مهربون یه همزبون حلقه به در نمیزنه​
هر چی غمه مال منه​
بدتر زغم حال منـــــــه


ایرج مهدیان
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز

هنوزم در پي اونم
كه ميشه عاشقش باشم
مث درياي من باشه
منم چون قايقش باشم

هنوزم در پي اونم
كه عمري مرحمم باشه
شريك خنده و شادي
رفيق ماتمم باشه

هنوزم در پي اونم
كه عشقش سادگي باشه
نگاهاي پر از مهرش
پناه خستگي باشه

ميگن جوينده يابندس
ولي پاهاي من خستس
من حتی با همين پاها ميرم
تا حدي كه جا هست

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

خدايا عشق من پاكه
درسته عشقي از خاكه
منم اون عاشق خاكي
كه از عشق تو دل چاكه

هنوزم در پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش
كنه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

رضا صادقی


 

گلابتون

مدیر بازنشسته
مرتضي پاشايي
محرم



وقتي شكسته اطلسي
وقتي گرفته آسمون
وقتي كه تنهايي شده
تنها شريك خونمون
وقتي نگاه روشنت
حالا غريب با چشام
ديگه نه اسمت يادمه
نه ديگه عشقت رو ميخوام
مي ترسه بي تو گم شدن
بي ردو پاو بي نشون
بايد گذشت از باورت
بايد رها شد نيمه جون
مي ترسه تنهاييو غم
بايد تو روياها نشست
بايد به روي عاشقي
چشماي دلتنگي رو بست
محرم نبودي ابركم
هرم نفس هاي منو
همراه دلتنگي شدن
هم بغض عاشق بودنو
محرم نبودي تا بگم
اون مرد تنها كه رسيد
هم رنگ چشماتو گرفت
هم ياس روياهامو چيد

 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
http://www.himra.com/wp-content/uploads/ghomayshi_himracom.jpg

عادت

هرگز نخواستم که تو رو با کسی قسمت بکنم



یا از تو حتی با خودم یه لحظه صحبت بکنم




هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم




بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم

انقدر ظریفی که با یک نگاه هرزه میشکنی




اما تو خلوت خودم تنها فقط مال منی

هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم




بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم


ترسم اینه که رو تنت جای نگاهم بمونه




یا روی تیشه چشات غبار آهم بمونه

تو پاک و ساده مثل خواب حتی با بوسه میشکنی




شکل همه آرزوهام تجسم خواب منی

حتی با اینکه هیچکس مثل من عاشق تو نیست




پیش تو آینه چشام حقیره لایق تو نیست



حقیره لایق تو نیست

سیاوش قمیشی


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


دیدمت، آهسته پرسیدمت
خواندمت، بر ره گل افشاندمت
آمدی، بر بام جان پر زدی
همچو نور، بر دیده بنشاندمت

***
بردمت، تا کهکشان‌های عشق
پر کشان، تا بی نشان‌های عشق
گفتمت، افتاده در پای عشق
زندگیست، رویای زیبای عشق

***
می روی، چون بوی گل از برم
رفتنت، کی می شود باورم
بوده‌ای، چون تاج گل بر سرم
تا ابد، یاد تو را می‌برم

***
بردمت، تا کهکشان‌های عشق
پر کشان، تا بی‌نشان‌های عشق
گفتمت، افتاده در پای عشق
زندگیست، رویای زیبای عشق

***
دیدمت، آهسته پرسیدمت
خواندمت، بر ره گل افشاندمت
آمدی، بر بام جان پر زدی
همچو نور، بر دیده بنشاندمت

***


شاعر: فریدون مشیری | خواننده: محمد نوری | آهنگساز و تنظیم‌کننده: محمد سریر
 

iman.mpr

عضو جدید
ای مه من، ای بت چین، ای صنم
لاله رخ و زهره جبین، ای صنم
تا به تو دادم دل و دین ای صنم
بر همه کس گشته یقین ای صنم
من ز تو دوری نتوانم دیگر
جانم، وز تو صبوری نتوانم دیگر
بیا حبیبم بیا طبیبم
بیا حبیبم بیا طبیبم
هر که تو را دیده ز خود دل برید
رفته ز خود تا که رُخَت را بدید
تیر غمت چون به دل من رسید
همچو بگفتم که همه کس شنید
من ز تو دوری نتوانم دیگر
جانم، وز تو صبوری نتوانم دیگر
بیا حبیبم بیا طبیبم
بیا حبیبم بیا طبیبم
ای نفس اُنس تو احیای من
چون تویی امروزه مسیحای من
حالت جمعی تو پریشان کنی
وایُ به حال دل شیدای من
من ز تو دوری نتوانم دیگر
جانم، وز تو صبوری نتوانم دیگر
بیا حبیبم بیا طبیبم
بیا حبیبم بیا طبیبم


تصنیف بیات اصفهان
شعر: علی‌اکبر شیدا
آهنگ: علی‌اکبر شیدا
آلبوم: گلبانگ ۱ (بت چین)
خواننده: محمد رضا شجریان
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


**میدونم**

میدونم برات عجیبه ، این همه اسرار و خواهش
این همه خواستن دستات ، بدونه حتی نوازش

میدونم که خنده داره ، واسه تو گریه دردم
میگذری از من و میری ، اما باز من بر میگردم

میدونم برات عجیبه ، من با اون همه غرورم
پیشه همه ی بدی هات ، چجوری بازم صبورم

میدونم واست سواله ، که چرا پیشت حقیرم
دور میشی من و نبینی ، باز سراغت و میگیرم

میدونی چرا همیشه من گرفتار تو می شم
وقتی نیستی هم یه جوری ، با خیالت راضی میشم؟

میدونی واسه چی از تو بد می بینم و میخندم
تا نبینی گریه هام و ، هر دو چشمام و می بندم

چاره ای جز این ندارم ، آخه خون شدی تو رگهام
میمیرم اگه نباشی ، بی تو من بد جوری تنهام

میدونم یه روز می فهمی ، روزی که دنیا رو گشتی
من چجور تو رو می خواستم تو چجور ازم گذشتی

رضا صادقی

4/11/86 . زمستون سردی که زمین، کوچه خیابون ،درخت ، آب ....همه چیز یخ بست ...یخ بست...............یخ بست.......!!
این شعر همیشه خاطره اون روزه زنده میکنه
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سایه
من همونم که همیشه، غم و غصم بی شماره
اونی که تنهاترینه ، حتی سایه ام نداره
این منم که خوبیامو ، کسی هرگز نشناخته
اون که در راه رفاقت، همه ی هستیشو باخته
هر رفیق راهی بامن ، دو سه روزی همسفر بود
ادعای هر رفاقت ، واسه من چه زودگذر بود
هرکی با زمزمه عشق ، دو سه روزی عاشقم شد
عشق اون باعث زجر همه ی دقایقم شد
اون که عاشق بود و عمری، ازجدا شدن می ترسید
همه ی هراس و ترسش، به دروغش نمی ارزید
چه اثر از این صداقت، چه ثمر از این نجابت
وقتی قد سر سوزن، به وفا نکردیم عادت


سياوش قميشي
 

siyavash51

عضو جدید
حس نوستالژیک
ربنای استاد شجریان
تابلوی مینیاتور ماه رمضان

آدمی هرچه از برش های زمانی عمرخویش دور می شود یادآوری خاطرات آن برشها ، برایش شیرین هستند . این حس برای آدمیزاد همه گیر است و از هرکس درباره ی بهین لحظه های عمر پرسیده شود ، بی گمان به دوران کودکی و نوجوانی و گاهی نیز جوانی پل خواهد زد . این کمینه خاطرات را یک کمپوزسیون می بینم که عناصر گونه گونی در ریختار آن بکار رفته اند . اگر رنگ را از خاطر بگیریم شاید هیچ لذتی برای مان نداشته باشد و هرگز خاطره بدون اقکت های صوتی زمان وقوع دلچسب نخواهد بود !
در ذهن ما هرخاطره یک پکیج از عناصر سازنده ی آن است که بدون حضور حتی یک عنصر نمی توان لذت خوشایند یا ناخوشایند آن را حس کرد . همانندی عناصر پیرامونی گاهی بدلیل قرابت و شباهت به عناصر پکیج یک خاطره ، ذهن را به زمان وقوع آن خاطره راه می نمایند و برای لحظاتی کوتاه آدمی به گذشته برمی گردد . مزه های خاص که حضور کمتری در فهرست مزه های روزمره ی زندگی دارند ، رایحه و بوی خاص که هرازگاهی به مشام می خورد و صدایی که همیشه در دسترس نیست یا گاه بیتی یا سخنی ، ارتباط آدمیزاد را با گذشته و مرور یک برش کوتاه از بایگانی ذهن ، برقرار می کنند .
این عناصر معمولاٌ نخستین رویارویی آدمی با آن عنصر را در ذهن حک می کنند و در آرشیو داشته های ذهن ثبت و ضبط می شوند

مناجات ربنا ی استاد شجریان برای همه ی مردمان ایران زمین یادآور ماه رمضان است که امسال بدون شنیدن آن هرگز ذهن به باور این ماه عزیز نمی رسد چرا که افکت صوتی این ماه را نمی شنود .
هرساله حوالی اذان مغرب برای دقایقی احساس می کردم که در این لحظه ها منحنی نشان دهنده ی آمار گناه به کمترین افت خویش می رسد و مردمان با شنیدن این صدای آسمانی که برای همگان حسی نوستالژیک و لبریز از معنویت است حتی برای لحظاتی کوتاه از رفتار زمینی بریده می شوند !
در این بازار بی پاپوش که آدمی می کوشد تا از هنجارهای انسانی به شوند دشواری های زندگی بگریزد ، لحظه ای اورا بازداشتن کاریست بسیار سترگ و نزد خدای مهربان شاید برانگیزاننده ی یک لبخند رضایت باشد که هنر یکی از آفریده هایش را چنین تاثیر گذار می بیند ! من امسال حلول و حضور ماه رمضان را حس نمی کنم چرا که تابلو و شناسنامه ی این ماه را هنوز ندیده ام ! با آنکه کاست صوتی این اثر الهامی استاد را دارم و برای خودم پخش می کنم اما شندیدن آن از رسانه و به ویژه از بلندگوی مساجد در حکم سماع روحانی و موجب خلصه ی خالص می شد ! پروردگارا همواره توان و عمر این فرهیخته ی دردمند را افزونی بخش ! آمین
تنها یک موسیقی شناس و ترجیحاٌ آواز خوان یا یک قاری قرآن می تواند ریختار فنی مناجات ربنا را آنالیز نماید و دشواری و گردنه های صعب آن را با تمام وجود احساس کند و به قدرت خدادادی استاد شجریان واقف گردد . زنده باد !
 
آخرین ویرایش:

iman.mpr

عضو جدید




شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم

بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم

خالی از خودخواهی من ، برتر از آلایش تن

من تو را بالاتر از غم ، برتر از من دوست دارم

عشق صد ها چهره دارد ، عشق تو آئینه دار عشق

عشق را در چهره ی آئینه دیدن دوست دارم

در خموشی ، چشم ما را قصه ها و گفتگوهاست

من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم

در هوای دیدنت ، یک عمر در چله نشستم

چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم

بغض سرگردان ابرم قله ی آرامشم تو

شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم​

شانه هایت

خواننده : هایده

آهنگساز : فرید زولاند

شاعر : اردلان سرافزار
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز



رفیق روزهای خوب

من از تو دل نمی برم اگرچه از تو دلخورم اگرچه گفتی تورو به خاطرات بسپرم
هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام منی که در جوانیم به خاطرت شکسته ام
تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی من شکست داده را خودت برنده می کنی
نیامدی و سالها نظر به جاده دوختم بیا ببین که بی تو من چه عاشقانه سوختم
رفیق روزهای خوب رفیق خوب روزها همیشه ماندگار من همیشه در هنوزها
صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی

من از تو دل نمی برم اگرچه از تو دلخورم اگرچه گفتی تورو به خاطرات بسپرم
هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام منی که در جوانیم به خاطرت شکسته ام
تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی من شکست داده را خودت برنده می کنی
نیامدی و سالها نظر به جاده دوختم بیا ببین که بی تو من چه عاشقانه سوختم
رفیق روزهای خوب رفیق خوب روزها همیشه ماندگار من همیشه در هنوزها
صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی


محسن چاوشی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه شب من در دل بندر دیده به راهم تا که تو بازایی
شده هر شب شاهد اشکم مونس دردم فانوس دریایی
می گیرم من از تو نشونه اما چه فایده هیشکی نمیدونه
می شینم من بر لب دربا خسته و تنها با دل دیوونه
به خدا دیوانه منم
عاشقی آواره منم
که سیه گشته روزگارم
تو نبینی اشک مرا کز دل شب می چکد از دیده پر خون
به خدا در ساحل غم زورق دل مانده بر دل خسته مغمون
تو بیا فانوس شبهایم که رسیده جان به لبهایم
تو بیا فانوس شبهایم که رسیده جان به لبهایم
به خدا دیوانه منم
عاشقی آواره منم
که سیه گشته روزگارم
همه شب من در دل بندر دیده به راهم تا که تو بازایی
شده هر شب شاهد اشکم مونس دردم فانوس دریایی
می گیرم من از تو نشونه اما چه فایده هیشکی نمیدونه
می شینم من بر لب دربا خسته و تنها با دل دیوونه
به خدا دیوانه منم
عاشقی آواره منم
که سیه گشته روزگارم


ایرج مهدیان

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خورجین....

خورجین....

ببین ای بانوی شرقی، ای مث گریه صمیمی
همه هر چی دارم اینجاست، تو این خورجین قدیمی

خورجینی که حتی تو خواب، از تنم جدا نمی شه
مثل اسم و سرنوشتم، دنبالم بوده همیشه

بانوی شرقی من، ای غنی تر از شقایق
مال تو ارزونی تو، خورجین قلب این عاشق!

توی این خورجین کهنه، شعر عاشقانه دارم
برای تو و به اسمت، یک کتاب ترانه دارم
یه سبد گل دارم اما، گل شرم و گل خواهش
تنی از عاطفه سیراب، تنی تشنه‌ی نوازش

بانوی شرقی من، ای غنی تر از شقایق
مال تو ارزونی تو، خورجین قلب این عاشق

این بوی غریب راه نیست، بوی آشنای عشقه
تپش قلب زمین نیست، این صدا صدای عشقه
اسم تو داغی شرمه، تو فضای سرد خورجین
خواستن تو یه ستاره‌س، پشت این ابرای سنگین

بانوی شرقی من، ای غنی تر از شقایق
مال تو ارزونی تو، خورجین قلب این عاشق

خورجینم اگه قدیمی، اگه بی رنگه و پاره
برای تو اگه حتی، ارزش بردن نداره
واسه من بود و نبوده، هر چی که دارم همینه
خورجینی که قلب این، عاشقترین مرد زمینه!

بانوی شرقی من، ای غنی تر از شقایق
مال تو ارزونی تو، خورجین قلب این عاشق


ترانه‌سرا: ایرج جنتی عطایی | آهنگساز و تنظیم‌کننده: بابک بیات | خواننده: ابی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بود درد مو و درمونم از دوست
بود وصل مو و هجرونم از دوست
اگه قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگرده جونم از دوست


خوشا آنان که سو دای تو ديرن
که سر پيوسته در پای تو ديرن
به دل ديرم تمنای کسانی
که اندر دل تمنای تو ديرن


گلی که خود بدادم پيچ و تابش
به آب ديده‌گونم دادم آبش
به درگاه الهی کی روا بی
گل از مو، ديگری گيره گلابش


خداوندا مو بيزارم از اين دل
شب و روزان در آزارم از اين دل
ز بس ناليدم از ناليدنم تنگ
مو رو بستون که بيزارم از اين دل

خواننده : استاد شجريان

دستگاه : ماهور

اشعار : بابا طاهر


 

iman.mpr

عضو جدید



خودم تنها ، تنها دلم چو شام بی فردا دلم
چو کشتی بی ناخدا به سینه ی دریا دلم
به سینه ی دریا دلم
تو ای خدای مهربان ، تو ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم

تو هم برو ای بی وفا مبر بر لب نام مرا
دل تنگم بیگانه شد نمی خواهد دیگر تو را
نشان من دیگر مجو ، حدیث دل دیگر مگو
دلم شکسته زیر پا نمی خواهد دیگر تو را

نمی خواهد دیگر تو را
تو ای خدای مهربان ، تو ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم

تو هم برو ای بی وفا مبر بر لب نام مرا
دل تنگم بیگانه شد نمی خواهد دیگر تو را
نشان من دیگر مجو حدیث دل دیگر مگو
دلم شکسته زیر پا نمی خواهد دیگر تو را

نمی خواهد دیگر تورا
تو ای خدای مهربان ، تو ای پناه بی کسان
به سنگ غم مشکن دگر چو شیشه مینا دلم
چو شیشه مینا دلم


هایده
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
k.m.r.c شعر ها و ترانه های محلی اشعار و صنايع شعری 44

Similar threads

بالا