مخازن نفتي ماهيت بسيار پيچيدهاي دارد و دامنة فعاليت مطالعات بر روي مخازن نفت بسيار گسترده است. اگر بخواهيم مخزن نفت را در ذهن مجسم بسازيم، مخزن نفت مانند تودهاي اسفنجي متراكم و نامتجانس و پر از مايعات است كه بين مايعات نيز ارتباط وجود دارد. ما در شناخت اين توده تنها قادر به شناسايي نقطههايي بسيار كوچك از آن ميباشيم. تصور نماييد از سطح زمين به مقياس بسيار كوچك ماهيت مخزني بسيار وسيع كه در دل زمين قرار دارد را شناسايي نماييد. پس با توجه به اين شرايط, مطالعات مخزن محدود به نمونههاي اندازهگيري شده و اطلاعات حاصل از مخزن ميشود. در هر حال بايد تشخيص داد كه مطالعة مخزن مهمترين اصل بوده و بايد زيربناي تصميمات قرار گيرد.
فناوري مطالعة مخازن در چند زمان انجام ميشود كه هر يك داراي تفاوتهايي با يكديگر ميباشند: مرحلة اول, در ابتداي عمر مخزن يعني از زمان فعاليتهاي اكتشافي بر روي مخزن شروع ميشود. در اين مرحله، مطالعات محدود است و ما تنها مشخصاتي از مخزن را اندازه ميگيريم. بهطور مثال با اندازهگيري رسانايي لايه، ميزان آب و نمك را شناسايي ميكنيم و يا با اندازهگيريهاي بر روي مغزهها تخلخل و تراوايي و اشباعها را بررسي ميكنيم.
در اين مرحله معمولاً روشهاي اندازهگيري، روشهاي حجمي است كه در آن، حجم سنگ و ميزان تخلخل، اشباع نسبت به آب، حجم در جاي نفت، تخميني از نفت قابل استحصال و امثالهم را محاسبه ميكنيم.
مرحله دوم، مطالعة قسمت توليد ميباشد، يعني بعد از توليد، فشار مخزن و ديگر پارامترها را اندازه ميگيريم كه البته در اين مرحله، تفاوتهايي را با مرحله اول شاهد هستيم. در مرحلة مطالعات مخزن بعد از توليد، مدلي رياضي بر اساس اطلاعات بهدست آمده طراحي ميكنيم و فشار و ديگر پارامترهاي محاسبه شده را در زمان مشخص با فشار و پارامترهاي واقعي مقايسه ميكنيم. اگر مدل موفق به تطبيق تاريخچة واقعي شد، مدل طراحي شده, مدل مطلوبي است و از آن پس به بعد، مدل مذكور براي پيشبيني فعاليت مخزن در نظر گرفته ميشود. البته با افزايش اطلاعات مدل مرتباً مورد بررسي قرار ميگيرد. بايد اشاره نمود كه هيچ مدلي در دنيا وجود ندارد كه كاملاً آينده را پيشبيني نمايد. موقعي ميتوانيد با قطعيت اعلام نماييد كه شناخت از مخزن بهطور كامل انجام شده و عمر مخزن به پايان رسيده باشد.
در نتيجه، هيچ فرد يا گروهي نميتواند بگويد كه آنچه را ما در مورد مخازن ميدانيم و پيشبيني ميكنيم بدون خطا و تماماً براساس واقعيت است.
مدلهاي مربوط به مخازن با پيشرفت مدلهاي نرمافزاري و همچنين افزايش اطلاعات بدست آمده از مخزن در طول زمان صحت بيشتري پيدا مينمايند و ضريب اطمينان بالا ميرود.
به طور مثال, هنگامي كه فشار مخزن بالاتر از فشار اشباع باشد، گاز بطور آزاد در مخزن ايجاد نميشود. در نتيجه مخزن در طي اين مدت به يك گونه عمل ميكند و در زماني ديگر به شكل ديگري رفتار ميكند.
ما در زمينه علم و صنعت مخزن مشكلي نداريم. بهترين و باهوشترين مهندسان را دارا هستيم در زمينه دستيابي به مدلهاي نرمافزاري شبيهسازي مخازن نيز مشكل نداريم. ولي مشكل اصلي ما در انجام مطالعه و حفظ اين مطالعه ميباشد كه اين موضوع نيازمند به داشتن يك فرهنگ فني و يك سيستم پويا و پيگير ميباشد. يعني بايد بانك اطلاعات در مورد ميادين مورد مطالعه تشكيل شود كه اطلاعات بطور كامل در آن نگهداري و بهروز شود تا از دوبارهكاري جمعآوري اطلاعات در مورد مطالعة مخازن جلوگيري شود.
به عنوان مثال, ما بعضي از ميادين را مطالعه كردهايم ولي بعداً اطلاعات آن را براي مطالعه بعدي همين ميدان در اختيار نداشتيم و مجبور شديم براي بدست آوردن برخي اطلاعات از ابتداي كار شروع نماييم.
=در صحبت خود به اين موضوع اشاره نموديد كه مدلهاي شبيهسازي داراي درصدي خطا ميباشند. درصد خطا عموماً در اين مدلها تا چه اندازه است و آيا اين درصد خطا مشكلي را ايجاد نميكند؟
¡ خطاي مدلسازي در اثر دو عامل است:
اول، خطاي اطلاعاتي و خطا در زمينه برآورد و تهيه دادههاي مورد نياز براي ورود به سيستم
دوم، خطاي خود سيستم يا در حقيقت عدم وجود بخشهاي لازم در مدل
هر چه نمونة اطلاعات بدست آمده از مخزن نسبت به تعداد كل اطلاعات مورد نياز كمتر باشد, درصد خطا بالا ميرود. درصد خطا روي هر مخزن فرق مينمايد. بطور مثال درصد خطاي يك مدل روي مخازن ماسهاي به يك ميزان است و روي مخازن ديگر درصد خطاي ديگري دارد. بجز در مساله بكارگيري روشهاي ازدياد برداشت و يا هنگاميكه يك مدل مشخصاً مكانيزم خاص و ذيربطي را شامل نباشد, ما هيچگاه نميتوانيم بگوييم مدلي غلط است. در اين صورت بايد بگوييم در مقايسه با كدام مدل؟ اين امر در مواقعي كه كلية مدلها فاقد مكانيزم مورد نظر باشند نيز صدق ميكند
.
دو مدل را با هم ميشود مقايسه كرد ولي در مورد استفادهكردن يك مدل به استثناء موارد فوق، به تنهايي نميتوان اظهارنظر كرد. من هيچ وقت عقيده ندارم كه مطالعات مخازن ما كاملترين مطالعات مخازن است ولي آيا چون ضريب اطمينانمان 100 نيست (حتي شايد 90 هم نيست) بايد مدلهاي شبيهسازي را بكار نبرد تا ضريب اطمينان اين مدل بالا برود؟
اگر با اين گونه نگرش جلو برويم, هيچگاه كاري از پيش نميرود. به عقيده من ما بايد براساس همين مدلها كار را شروع نماييم. ولي كليه چارهانديشيها براي عكسالعمل مناسب به محض تشخيص صحت اطلاعات بدست آمده يا مفروضات را مشخص كنيم. بلاشك هيچ مدلي تنها براي يك مخزن خاص طراحي نشده است.
مدلهاي مذكور بطور عمده براي مخازن غير از اكثر مخازن (كربناتي شكافدار) طراحي شدهاند. ما بايد تمام سعي خود را بكار ببريم تا اين مدلها را تعديل نماييم و با شرايط موجود تطبيق بدهيم ولي اين موضوع دليل نميشود مدلها را كنار بگذاريم و از آنها استفاده نكنيم.
=آيا در زمينه تامين نيروي انساني متخصص و يا نرم افزارهاي مرتبط با شناخت مخازن مشكل خاصي در كشور وجود ندارد؟
¡ بطور كلي بايد گفت مشكل اصلي در كشور ما، فقدان علم نيست بلكه عدم آشنايي با تكنولوژي مورد نياز براي انجام كارها است. تكنولوژي كاربرد دانش است. در خيلي مسائل, ما به دنياي تئوريك دست يافتهايم ولي اين تئوري تبديل به فن نشده است. از لحاظ نرمافزار (علم)، سختافزار (وسايل و ابزار) و مغزافزار (نيروي انسان) هيچ مشكلي نداريم بلكه متاسفانه هنوز فرهنگ كاربرد و استفاده از اين علوم و توانمنديها را كسب نكردهايم. در كشور ما در بحث تكنولوژي به جاي فني كاركردن, به دنبال علم و تئوري تكنولوژي ميرويم كه جواب نميدهد
.
از طرف ديگر, كاربرد تكنولوژي, خود نيازمند زيربنا و زيرساختهايي است. ما سيستمي كه تكنولوژي و كاربرد علم در آن رشد يابد, نداريم. تا زماني كه امكانات و زيرساختمانها فراهم نشود، فرهنگ كاربرد علم در كشور جا نميافتد.
=اولويتهاي توسعه مخازن نفت و گاز در كشور با توجه به محدوديتهاي مالي و ساير شرايط چگونه بايد تعيين شوند؟
¡ در ابتدا سياست كلان مبتني بر نياز يا عدم نياز به توسعه ميادين نفت و گاز، خط مشيها، حاكميت و ارزشها, توسط سياستگزاران كلان كشور تعيين ميشود. پس از تعيين سياست, بررسي امكانات و تعيين اقتصاديترين روش آغاز ميشود.
اولويت نخست, حفظ روند كنوني توليد است. همانطور كه مستحضر هستيد, مخزن پس از اينكه مدتي مورد بهرهبرداري قرار گرفت, دچار افت توليد ميشود. لذا منظور از توسعه در اينجا ايجاد امكان توليد بيشتر است. افزايش توليد به سه طريق توسعه اوليه ميادين كشف شده، توسعه بيشتر ميادين موجود از طريق روشهاي ازدياد برداشت و توسعه ميادين توسعه نيافته مشترك يا مستقل انجام ميشود.
در همة موارد فوق, بحث صيانت از مخازن در راس كار قرار دارد.
توسعه ميادين مشترك از اولويت عمدهاي برخوردار است. در اين نوع ميادين اگر برداشت از منابع آغاز نشود، طرف مقابل استفاده ميكند و منبع از بين ميرود.
در بسياري از ميادين مشترك, حتي اگر توليد اقتصادي نباشد, به دليل مطرح بودن حق حاكميت، سرمايهگذاري در آن ميادين بايد انجام شود. لذا مسئله حاكميت ملي از ارزش بالايي برخوردار است.
در مورد طرح توسعه ميادين مستقل، صرفه اقتصادي از اهميت بالايي برخوردار است. به طوري كه هدف توسعه اين ميادين توليد نفت و گاز نيست بلكه كسب درآمد است. لذا بايد فرآيند كلي توليد از ابتدا تا تحويل به مراكز پخش و لحاظ نمودن ارزش واقعي در محاسبات (نه ارزش اسمي) انجام شود. به طوركلي در ارزيابي اقتصادي بايد ارزش نفت نيز لحاظ شود و همچنين بايد مشخص كرد كه با عقب افتادن اجراي پروژه چه ميزان درآمد از بين ميرود. البته اين امر منوط به پيشبيني قيمت است كه آنهم بسيار حساس و در مواقعي مشكلزا ميباشد. اما در كل ميتوان گفت كه شايد هيچگاه تمامي اطلاعات و پيشبينيهاي لازمه را درحد صددرصد نداشته باشيم ولي اگر بخواهيم حركت كنيم، بايد مورد اتكاترين اعداد و ارقام را منظور كرده و ضريب ايمني لازم را در نظر بگيريم. در كنار آن نيز كاملاً بررسي و مشخص نماييم كه حساسيت مطالعات ما به پارامترهاي مختلف در چه حد بوده است و عواقب هر يك چيست.
فناوري مطالعة مخازن در چند زمان انجام ميشود كه هر يك داراي تفاوتهايي با يكديگر ميباشند: مرحلة اول, در ابتداي عمر مخزن يعني از زمان فعاليتهاي اكتشافي بر روي مخزن شروع ميشود. در اين مرحله، مطالعات محدود است و ما تنها مشخصاتي از مخزن را اندازه ميگيريم. بهطور مثال با اندازهگيري رسانايي لايه، ميزان آب و نمك را شناسايي ميكنيم و يا با اندازهگيريهاي بر روي مغزهها تخلخل و تراوايي و اشباعها را بررسي ميكنيم.
در اين مرحله معمولاً روشهاي اندازهگيري، روشهاي حجمي است كه در آن، حجم سنگ و ميزان تخلخل، اشباع نسبت به آب، حجم در جاي نفت، تخميني از نفت قابل استحصال و امثالهم را محاسبه ميكنيم.
مرحله دوم، مطالعة قسمت توليد ميباشد، يعني بعد از توليد، فشار مخزن و ديگر پارامترها را اندازه ميگيريم كه البته در اين مرحله، تفاوتهايي را با مرحله اول شاهد هستيم. در مرحلة مطالعات مخزن بعد از توليد، مدلي رياضي بر اساس اطلاعات بهدست آمده طراحي ميكنيم و فشار و ديگر پارامترهاي محاسبه شده را در زمان مشخص با فشار و پارامترهاي واقعي مقايسه ميكنيم. اگر مدل موفق به تطبيق تاريخچة واقعي شد، مدل طراحي شده, مدل مطلوبي است و از آن پس به بعد، مدل مذكور براي پيشبيني فعاليت مخزن در نظر گرفته ميشود. البته با افزايش اطلاعات مدل مرتباً مورد بررسي قرار ميگيرد. بايد اشاره نمود كه هيچ مدلي در دنيا وجود ندارد كه كاملاً آينده را پيشبيني نمايد. موقعي ميتوانيد با قطعيت اعلام نماييد كه شناخت از مخزن بهطور كامل انجام شده و عمر مخزن به پايان رسيده باشد.
در نتيجه، هيچ فرد يا گروهي نميتواند بگويد كه آنچه را ما در مورد مخازن ميدانيم و پيشبيني ميكنيم بدون خطا و تماماً براساس واقعيت است.
مدلهاي مربوط به مخازن با پيشرفت مدلهاي نرمافزاري و همچنين افزايش اطلاعات بدست آمده از مخزن در طول زمان صحت بيشتري پيدا مينمايند و ضريب اطمينان بالا ميرود.
به طور مثال, هنگامي كه فشار مخزن بالاتر از فشار اشباع باشد، گاز بطور آزاد در مخزن ايجاد نميشود. در نتيجه مخزن در طي اين مدت به يك گونه عمل ميكند و در زماني ديگر به شكل ديگري رفتار ميكند.
ما در زمينه علم و صنعت مخزن مشكلي نداريم. بهترين و باهوشترين مهندسان را دارا هستيم در زمينه دستيابي به مدلهاي نرمافزاري شبيهسازي مخازن نيز مشكل نداريم. ولي مشكل اصلي ما در انجام مطالعه و حفظ اين مطالعه ميباشد كه اين موضوع نيازمند به داشتن يك فرهنگ فني و يك سيستم پويا و پيگير ميباشد. يعني بايد بانك اطلاعات در مورد ميادين مورد مطالعه تشكيل شود كه اطلاعات بطور كامل در آن نگهداري و بهروز شود تا از دوبارهكاري جمعآوري اطلاعات در مورد مطالعة مخازن جلوگيري شود.
به عنوان مثال, ما بعضي از ميادين را مطالعه كردهايم ولي بعداً اطلاعات آن را براي مطالعه بعدي همين ميدان در اختيار نداشتيم و مجبور شديم براي بدست آوردن برخي اطلاعات از ابتداي كار شروع نماييم.
=در صحبت خود به اين موضوع اشاره نموديد كه مدلهاي شبيهسازي داراي درصدي خطا ميباشند. درصد خطا عموماً در اين مدلها تا چه اندازه است و آيا اين درصد خطا مشكلي را ايجاد نميكند؟
¡ خطاي مدلسازي در اثر دو عامل است:
اول، خطاي اطلاعاتي و خطا در زمينه برآورد و تهيه دادههاي مورد نياز براي ورود به سيستم
دوم، خطاي خود سيستم يا در حقيقت عدم وجود بخشهاي لازم در مدل
هر چه نمونة اطلاعات بدست آمده از مخزن نسبت به تعداد كل اطلاعات مورد نياز كمتر باشد, درصد خطا بالا ميرود. درصد خطا روي هر مخزن فرق مينمايد. بطور مثال درصد خطاي يك مدل روي مخازن ماسهاي به يك ميزان است و روي مخازن ديگر درصد خطاي ديگري دارد. بجز در مساله بكارگيري روشهاي ازدياد برداشت و يا هنگاميكه يك مدل مشخصاً مكانيزم خاص و ذيربطي را شامل نباشد, ما هيچگاه نميتوانيم بگوييم مدلي غلط است. در اين صورت بايد بگوييم در مقايسه با كدام مدل؟ اين امر در مواقعي كه كلية مدلها فاقد مكانيزم مورد نظر باشند نيز صدق ميكند
دو مدل را با هم ميشود مقايسه كرد ولي در مورد استفادهكردن يك مدل به استثناء موارد فوق، به تنهايي نميتوان اظهارنظر كرد. من هيچ وقت عقيده ندارم كه مطالعات مخازن ما كاملترين مطالعات مخازن است ولي آيا چون ضريب اطمينانمان 100 نيست (حتي شايد 90 هم نيست) بايد مدلهاي شبيهسازي را بكار نبرد تا ضريب اطمينان اين مدل بالا برود؟
اگر با اين گونه نگرش جلو برويم, هيچگاه كاري از پيش نميرود. به عقيده من ما بايد براساس همين مدلها كار را شروع نماييم. ولي كليه چارهانديشيها براي عكسالعمل مناسب به محض تشخيص صحت اطلاعات بدست آمده يا مفروضات را مشخص كنيم. بلاشك هيچ مدلي تنها براي يك مخزن خاص طراحي نشده است.
مدلهاي مذكور بطور عمده براي مخازن غير از اكثر مخازن (كربناتي شكافدار) طراحي شدهاند. ما بايد تمام سعي خود را بكار ببريم تا اين مدلها را تعديل نماييم و با شرايط موجود تطبيق بدهيم ولي اين موضوع دليل نميشود مدلها را كنار بگذاريم و از آنها استفاده نكنيم.
=آيا در زمينه تامين نيروي انساني متخصص و يا نرم افزارهاي مرتبط با شناخت مخازن مشكل خاصي در كشور وجود ندارد؟
¡ بطور كلي بايد گفت مشكل اصلي در كشور ما، فقدان علم نيست بلكه عدم آشنايي با تكنولوژي مورد نياز براي انجام كارها است. تكنولوژي كاربرد دانش است. در خيلي مسائل, ما به دنياي تئوريك دست يافتهايم ولي اين تئوري تبديل به فن نشده است. از لحاظ نرمافزار (علم)، سختافزار (وسايل و ابزار) و مغزافزار (نيروي انسان) هيچ مشكلي نداريم بلكه متاسفانه هنوز فرهنگ كاربرد و استفاده از اين علوم و توانمنديها را كسب نكردهايم. در كشور ما در بحث تكنولوژي به جاي فني كاركردن, به دنبال علم و تئوري تكنولوژي ميرويم كه جواب نميدهد
از طرف ديگر, كاربرد تكنولوژي, خود نيازمند زيربنا و زيرساختهايي است. ما سيستمي كه تكنولوژي و كاربرد علم در آن رشد يابد, نداريم. تا زماني كه امكانات و زيرساختمانها فراهم نشود، فرهنگ كاربرد علم در كشور جا نميافتد.
=اولويتهاي توسعه مخازن نفت و گاز در كشور با توجه به محدوديتهاي مالي و ساير شرايط چگونه بايد تعيين شوند؟
¡ در ابتدا سياست كلان مبتني بر نياز يا عدم نياز به توسعه ميادين نفت و گاز، خط مشيها، حاكميت و ارزشها, توسط سياستگزاران كلان كشور تعيين ميشود. پس از تعيين سياست, بررسي امكانات و تعيين اقتصاديترين روش آغاز ميشود.
اولويت نخست, حفظ روند كنوني توليد است. همانطور كه مستحضر هستيد, مخزن پس از اينكه مدتي مورد بهرهبرداري قرار گرفت, دچار افت توليد ميشود. لذا منظور از توسعه در اينجا ايجاد امكان توليد بيشتر است. افزايش توليد به سه طريق توسعه اوليه ميادين كشف شده، توسعه بيشتر ميادين موجود از طريق روشهاي ازدياد برداشت و توسعه ميادين توسعه نيافته مشترك يا مستقل انجام ميشود.
در همة موارد فوق, بحث صيانت از مخازن در راس كار قرار دارد.
توسعه ميادين مشترك از اولويت عمدهاي برخوردار است. در اين نوع ميادين اگر برداشت از منابع آغاز نشود، طرف مقابل استفاده ميكند و منبع از بين ميرود.
در بسياري از ميادين مشترك, حتي اگر توليد اقتصادي نباشد, به دليل مطرح بودن حق حاكميت، سرمايهگذاري در آن ميادين بايد انجام شود. لذا مسئله حاكميت ملي از ارزش بالايي برخوردار است.
در مورد طرح توسعه ميادين مستقل، صرفه اقتصادي از اهميت بالايي برخوردار است. به طوري كه هدف توسعه اين ميادين توليد نفت و گاز نيست بلكه كسب درآمد است. لذا بايد فرآيند كلي توليد از ابتدا تا تحويل به مراكز پخش و لحاظ نمودن ارزش واقعي در محاسبات (نه ارزش اسمي) انجام شود. به طوركلي در ارزيابي اقتصادي بايد ارزش نفت نيز لحاظ شود و همچنين بايد مشخص كرد كه با عقب افتادن اجراي پروژه چه ميزان درآمد از بين ميرود. البته اين امر منوط به پيشبيني قيمت است كه آنهم بسيار حساس و در مواقعي مشكلزا ميباشد. اما در كل ميتوان گفت كه شايد هيچگاه تمامي اطلاعات و پيشبينيهاي لازمه را درحد صددرصد نداشته باشيم ولي اگر بخواهيم حركت كنيم، بايد مورد اتكاترين اعداد و ارقام را منظور كرده و ضريب ايمني لازم را در نظر بگيريم. در كنار آن نيز كاملاً بررسي و مشخص نماييم كه حساسيت مطالعات ما به پارامترهاي مختلف در چه حد بوده است و عواقب هر يك چيست.