تبهکاران : 1- اصغر قاتل !

Elaheh.1

عضو جدید
سال های مدید بردن نام اصغر قاتل از جانب هر مادری کافی بود تا کودک بازیگوشش بخود بلرزد و تا مدت ها ازترس اصغرقاتل دست از شیطنت بردارد ...




اما مگر اصغر قاتل که بود ؟

علی اصغر بروجردی معروف به اصغر قاتل (زاده ۱۲۷۲، مرگ ۱۳۱۳) اولین قاتل زنجیره‌ای ایران به حساب می‌آید. قربانیان وی را کودکان تشکیل می‌دادند که در اغلب موارد به آنها تجاوز می‌کرده‌است. طی مدتی که در عراق زندگی می‌کرد ۲۵ کودک را به قتل رساند وی پس از آخرین قتل در عراق به ایران می‌گریزد و در ایران هم مرتکب ۸ قتل می‌شود. در تاریخ ششم خرداد ۱۳۱۳ در تهران محاکمه و در ششم تیرماه همان سال به دار آویخته شد. اصغر قاتل، عامل قتل بیش از ۳۳ پسر خردسال و نوجوان به عنوان اولین قاتل زنجیره‌ای ایران شناخته شده است؛ جنایات وحشیانه وی تنها به داخل کشور محدود نشد و تا کشورهای مرزی نیز پیش رفت.

کودکی

علی اصغر در خانواده‌ای بزرگ شد که سابقه دزدی و قتل و بدنامی داشت. پدربزرگ وی، زلفعلی، راهزن بود و در منطقه بروجرد، ملایر و عراق (اراک) اقدام به چپاول کاروانها می‌کرد که گاه منجر به کشته شدن کاروانیان نیز می‌شد.
پدر اصغر، علی‌میرزا نام داشت که دزد و قاتلی بنام بود. علی میرزا از راهزنان و جنایتکاران معروف دوران بود بگونه‌ای که مشهور است او بیش از ۴۰ مسافر و عابر را با دست خود به قتل رساند. بدنامی وی و تحت تعقیب بودنش وی را مجبور کرد که به بغداد مهاجرت کند و زن و فرزندان خود را نیز به همراه‌خود ببرد. اما علی میرزا از راهزنان معروف راه مشهد بود که به دست فوج قزاق در ایران به قتل رسید و بعدها زن وی همراه با فرزندانش به بغداد رفتند.
وی دو برادر با نام‌های رضا و تقی و یک خواهر داشته‌است. یکی از برادران علی اصغر در بغداد قهوه خانه‌ای برپا می‌کند و علی اصغر هم ابتدا نزد برادرش مشغول به کار می‌شود. وی بعدها به فروش آجیل و تنقلات به کودکان و دانش آموزان پرداخت و از همین راه به اغفال آنان دست زد.

جنایتهای اصغر قاتل

علی اصغر با فروش تنقلات به کودکان و نوجوانان با آنان طرح دوستی می‌ریخت و کم کم با وعده‌هایی آنها را به خلوتی می‌کشید و به آنان تجاوز می‌کرد نخستین بار در سن ۱۴ سالگی به علت اذیت و آزار کودکان دستگیر شد و به زندان افتاد. اما کمی سن وی باعث شد تا خطر وی جدی گرفته نشود و با رضایت والدین کودکان آزاد شود. وی مجدداً به فروش آجیل و تنقلات به کودکان مدرسه‌ای روی آورد. با مشخص شدن آزاررسانی وی به ۵ کودک در بغداد، علی اصغر مجبور به ۹ سال حبس شد. وی از سن ۲۷ سالگی برای در امان ماندن از دست پلیس و دادگاه، تصمیم گرفت بعد از تجاوز به طعمه‌های خود آنان را سر به نیست کند. به این ترتیب وی تا پایان اقامت خود در عراق ۲۵ کودک و نوجوان را به قتل رساند. به اعتراف خودش هنگامی که آخرین کودک را در بغداد می‌کشت توسط کودک دیگری دیده شد به همین علت به سرعت و برای همیشه از عراق فرار کرد و روانه ایران شد.

اصغرقاتل از جنایاتش می‌گوید:

درعراق در قهوه خانه برادرم هر چه پول‌می‌گرفتم خرج اطفال می‌کردم. مدتی هم، آجیل می‌فروختم و با اطفال رابطه‌برقرار می‌کردم تا این که به علت فریب دادن ۵ بچه از فرزندان متمولین آنجا و فریب دادن آنها، نه سال حبس کشیدم. پس از آزادی، از برادرم خواستم که برایم زن بگیرد ولی قبول نکرد. دیگرهمیشه با اطفال بودم تا این که یک شب یک شاگرد نجار به نام حسن را فریب دادم با پنج نفر دیگر به او تجاوز کردیم به خاطر همین دو سال حبس کشیدم و از طرف محکمه تحت نظر پلیس بودم. هر شب پلیس در خانه می‌امد و بودن مرادر خانه کنترل می‌کرد، تصمیم گرفتم به هر پسری‌که تجاوز می‌کنم، او را به قتل برسانم در بغداد ۲۵ پسر را سر بریدم اغلب جنازه را در شط غرق‌می‌کردم، برخی را هم به قدری ماهر شده بودم که از سر بریدن هیچ آثاری نمی‌گذاشتم آخرین‌بچه را که می‌کشتم کودک دیگری مرا دید و به‌طرف شرطه دوید که من از همانجا به ایران فرار کردم.

با فرار از عراق به ایران، اصغر در کاروانسرای رضاخان در تهران ساکن شد و مشغول به کارهای دوره گردی و به‌ویژه بامیه فروشی شد. به این ترتیب، وی باز هم امکان تماس با کودکان و نوجوانان را پیدا نمود. طعمه‌های وی این بار بیشتر نوجوانان شهرستانی بودند که برای یافتن کار به تهران آمده بودند. وی در مدتی کوتاه هشت نفر را در تهران کشت و جنازه‌های آنها را در جنوب تهران رها ساخت.

کشف جسدهای مثله شده این نوجوانان در کوره‌ها و قناتهای منطقه شترخان باعث ترس و وحشت فراوان در تهران شده بود......
 

Elaheh.1

عضو جدید

اصغر قاتل - تصویر زندان​


نحوه دستگیری

دهم دیماه ۱۳۱۲ در یک قلعه خرابه در بیابان شترخان در جنوب تهران، چوپانی سر بریده شده کودکی را می‌یابد و سراسیمه این خبر را به اهالی می‌رساند. ماموران اداره تامینات تهران با حضور در محل جسد کودک و نیز دو جسد دیگر را می‌یابند که همگی کمتر بیست سال سن داشته و در دو هفته گذشته کشته شده بودند.

در بیست و سوم بهمن همان سال در فاصله کمتر از دوماه، جمجمه جوان دیگری در میدان جلالیه پیدا می‌شود اما تلاش برای یافتن جسد وی بی نتیجه می‌ماند. پنج روز بعد جنازه فردی سی ساله در قنات امین‌آباد منطقه دولت آباد کشف می‌شود که بدون سر می‌باشد.

با ایجاد جو رعب و وحشت در تهران، پلیس (نظمیه) و دادگستری (عدلیه) به تلاش جدی برای یافتن سرنخی از قتلها مشغول می‌شوند. سردار تیمورخان مفتش باتجربه تامینات تهران مامور پی گیری قتلهای زنجیره‌ای در جنوب تهران شد. ماموران با اجیر کردن چند چاه کن، به تلاش خود برای یافتن جسد یافت شده در قنات ادامه دادند.

روز پنجشنبه ۱۰ اسفندماه ۱۳۱۲ در حوالی چاه‌های قنات امین آباد، به مردی میانسال در بیابان بر خوردند که یک پیت حلبی و یک پشته حمالی همراهش داشت. ماموران از وی و شغلش می‌پرسند. وی ادعا کرد که بامیه فروش است و پیت هم ابزار کار اوست. ماموران در ابتدا به وی شک نکردند اما با تفتیش پیت متوجه لباسهای خونین و یک کارد خونین می‌شوند. وی ادعا می‌کند که پیراهن و شلوار را از بازار حرم عبدالعظیم خریده و کفش و کلاه را یافته‌است. پیت و سینی و بقیه چیزها هم وسایل کار اوست. اما ماموران از پاسخ وی قانع نشده و به این ترتیب مرد بامیه فروش دستگیر و برای استنطاق به کمی‌سری و سپس به تامینات تهران برده می‌شود به این ترتیب اصغر قاتل دستگیر می‌شود.

ماموران به محل زندگی علی اصغر در کاروانسرای رضاخان می‌روند و با پرس و جو از همسایه‌ها متوجه می‌شوند شب پیش از آن پسر بچه‌ای که علی اصغر وی را برادر خود معرفی می‌کرده، شب را در اتاق او خوابیده‌است. آن‌ها لباس‌های به دست آمده را شناسایی و متعلق به همان نوجوان معرفی می‌کنند.


محاکمه و اعترافات

پس از چند سری بازجویی علی اصغر اقرار می‌کند که لباس‌ها مربوط به نوجوانی است که اصغر در ابتدا برای وی سینی و بامیه خریده تا در کنار او کار کند اما با گریختن وی، اصغر مجدداً وی را یافته و پس از تجاوز، وی را به قتل رسانده‌است. در نهایت علی اصغر به انجام هشت قتل در ایران و بیست و پنج قتل در عراق و تجاوز به مقتولان و دیگر کودکان اقرار کرد.

دادگاه اصغر که اکنون دیگر به اصغر قاتل مشهور شده بود، در خرداد و تیرماه ۱۳۱۳ تشکیل شد. جرم وی تجاوز و قتل ده‌ها کودک و نوجوان ذکر شد. سرانجام دادگاه وی را به نه سال حبس و نیز اعدام محکوم کرد که با اعتراض علی اصغر، رای به دیوان عالی تمیز رفت که در آنجا نیز حکم وی مجدداً تائید شد.

اصغر در توجیه جنایت‌های خود گفت:

این‌ها یک عده بی پدر و مادر هستند؛ بی سروپا و خوشگل‌اند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی می‌کنند. من با این‌ها دشمنی دارم. این‌ها دشمن مملکت هستند. به این جهت آن‌ها را کشته‌ام. من در خارجه که بودم از این‌ها خیلی بودند و خیلی از آن‌ها را کشتم. اینجا هم که آمدم، دیدم در اینجا هم هستند و آن‌ها را می‌کشتم......
 

Elaheh.1

عضو جدید
اعدام

اعدام


6 تیر 1313 میدان توپخانه - طومار زندگی اصغر قاتل بالای چوبه اعدام بسته میشود ..​


اعدام

سرانجام در سحرگاه روز چهارشنبه ششم تیر ۱۳۱۳ حکم اعدام وی در میدان توپخانه در جلوی تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد. وی ابتدا شوخ و سر حال بود اما با مشاهده طناب دار در هم شکست و بنابر اظهارات حاضران گفت در صورت آزادی دو گوسفند برای قربانی نذر خواهد کرد. وی پس از فراخوانده شدن به سمت دار با اعتراض گفت: من چند ولگرد و مجهول الهویه را کشتم، شما به‌خاطر آن‌ها مرا می‌کشید؟

اصغر قاتل پیش از اعدامش گفت : در تمامِ عمر آرزویم این بود که سرم را بر فراز ببینم و دیگران را زیرِ پا. خب حالا طناب دار را که بالا بکشند به آرزویم رسیده­ام.
6 تيرماه سال 1313 هجري شمسي روز اعدام اصغر قاتل مشخص شد و سحرگاه اين روز تابستان در ميدان امام خميني (ره) فعلي غوغايي بود.

روزنامه‌ها نوشتند:

«جمعيت فوق‌العاده كثيري كه از ديشب به واسطه اطلاعي كه از اجراي حكم اعدام درباره اصغر داشتند دو ساعت قبل از آفتاب تمام محوطه ميدان سپه را اشغال نموده بودند.

جمعيت به قدري زياد بود كه تمام اطراف ميدان سپه از جلوي عمارت اداره تشكيلات كل نظميه تا جلوي عمارت وزارت پست و تلگراف و جلو عمارت بلديه طهران و دهنه خيابان علاءالدوله و ضلع‌هاي خيابان باب همايون را پشت در پست اشغال كرده بودند. كثرت جمعيت باعث شده بود كه اتوبوس‌ها را متوقف و دور تا دور محل اعدام بچينند.»

اصغر قاتل اعدام شد اما پيش از اجراي مراسم حرف‌هاي عجيبي زد، وي به هنگام مرگ توبه كرد و انتظار نداشت اعدامش كنند.
[B

]
مهمترين حرف اصغر قاتل اين بود: «من يك عده بي‌سر و پا را كشته‌ام، آنها كه آدم حسابي نبودند كه مي‌خواهيد به خاطر مرگ‌شان مرا اعدام كنيد!» [/b]​

نگاهی بر فرایند محاکمه اصغر قاتل :

«محكمه عالي جنايي دو ساعت و نيم قبل از ظهر امروز به رياست آقاي جوان مركب از آقايان دكتر قاضي طليعه- شيرواني- وجداني با حضور آقاي سياسي مدعي‌العموم استيناف و آقاي صفي‌نيا معاون پاركه استيناف و آقاي شهيدي منشي محكمه و آقاي دكتر فلاتي طبيب قانوني عدليه و آقاي دكتر زماني معاون طبيب قانوني و آقاي شريعت‌زاده و آقاي ملكي وكلاي مدافع اصغر تشكيل گرديد.

از صبح جمعيت كثيري از زن و مرد در جلو محكمه عالي جنايي ازدحام نموده و عده آژان براي حفظ انتظامات مأمور نظم و آرامش محوطه مزبور و حياط محكمه بود عده اي از خانم‌ها نيز براي تماشا در محكمه در جايگاه تماشاچيان حضور داشتند.

علي‌اصغر را در ساعت سه‌ونيم قبل از ظهر با مأمورين محافظ به وسيله اتومبيل از محبس قصر براي حضور در جلسه محاكمه حاضر نموده و پيت بنزين و سيني باميه و چاقو، آلت جرم و لباس‌هايي كه در حين توقيف و دستگيري علي‌اصغر كشف شده روي ميز در جلوي قاضي قرار داشت.»

روند كلي جلسه محاكمه و سؤال و جواب‌هاي قاضي و اصغر قاتل :

رئيس: يك پسربچه به نام رحيمي را باز هم تو به شترخوان برده و با چاقو ... اين هم درست است؟

-علي‌اصغر : بله درست است.

رئيس: باز يك طفل 14ساله در ماه رمضان بيرون دروازه قزوين او را ملاقات كرده و گول زده و به قتل رسانده‌اي، درست است تو او را به قتل رسانده‌اي؟

علي‌اصغر: بله درست است.

رئيس: باز هم متهم هستي كه آن روز كه مأمورين رفته بودند بيرون دروازه در شترخان كه جنازه آن سه نفر كشف شده بود پسري را برده‌اي بيرون و كشته‌اي درست است؟

علي‌اصغر: بله درست است.

رئيس: باز در اينجا تو را متهم مي‌كنند كه علي عراق را كه در محبس هم همديگر را ديده و با او سابقه آشنايي داشته‌اي با هم بيرون رفته او را كشته‌اي درست است؟

علي‌اصغر: بله

رئيس: يك پسر 14 ساله را در مسجد شاه كشته‌اي؟

علي‌اصغر: بله درست است.

رئيس: احمد را شب به منزل بردي و با سنگ به شكمش كوبيدي و بعد ... بريدي؟

علي‌اصغر: بله

رئيس: صريحاً اقرار مي‌كني كه همه اينها را كشته‌اي؟

علي‌اصغر: بله همه اينها را من كشته‌ام.

رئيس: مي‌داني كه نتيجه اين اعمال اعدام است؟

علي‌اصغر: هر چه خدا نوشته همان است!

بعد از اين جلسه محاكمه، اصغر قاتل به خاطر قتل 11 پسربچه و يك هم‌سلولي به اعدام در ملأ عام محكوم شد.

گذري بر حكم اعدام

حكم صادر شد، در بخشي از اين رأي آمده بود:

علي‌اصغر پسري علي نام اهل قريه ماميزان عراق به سن 15 سال را در سمت دولت‌آباد در سر حلقه قنات با ضربه مشت بيهوش نموده و پس از كندن پيراهن او با چاقو ... را بريده است.
دوم با طفلي كه سن او در حدود 14 سال بود، چند روز قبل از ماه رمضان آشنا شده و بعد او را به بيرون حضرت عبدالعظيم برده و در شترخان خرابه به قتل رسانده است.

سوم باز طفل ديگري را در اوايل ماه رمضان در مسجد شاه ديده و بعد از يك روز به بيرون دروازه حضرت عبدالعظيم برده در همان شترخان خرابه پس از زدن چند مشت به دل او بيهوش كرده و با چاقو ... او را بريده است.

چهارم ... پنجم ...، ششم تا يازدهم در اين حكم با همين نوشتار به اقدامات اصغر قاتل اشاره شده است.و عاقبت صدور دستور اجرای حکم اعدام .
 

Similar threads

بالا