انگار من نتونستم منظورم رو خوب بیان کنم.
ببینید الان شما (منظورم شخص شما نیست،بلکه بعضی از کسانی که تو این تاپیک دارن نظر میدن) دارید میگید که دوستی بین دوجنس مخالف میتونه مثل دوستی بین دو هم جنس باشه.وباید چشممون رو روی جنسیت ببندیم.
من میگم فرض کنیم حرف شما درست و این دو تا هیچ فرقی نداشته باشن.خوب دوستی که فقط به دوران تجرد مربوط نمیشه.هر انسانی چه متاهل و چه مجرد یه سری دوست داره.حالا شما که به همسرتون نمیگید که باید دوستاتو بزاری کنار. پس اگه این دونوع دوستی فرقی با هم ندارن پس همسر شما باید اجازه داشته بعد از ازدواج هم همچین دوستایی داشته باشه.
اما آیا واقعا همچین اجازه ای داره؟
البته بحث ما رو يه چيز ديگه بود . يعني رو ساختار خود دوستي ها !اما...
برداشت من از گفته ي شما اينه كه بعد از ازدواج هيچ كسي به همسرش اجازه نميده كه با جنس مخالفش دوست باشه ! فرض ميكنيم اين درسته! اما دليلش چيه !؟
ببين بحث ما خيلي با هم فرق داره . نظر شخصي من اينه كه وقتي يه انسان تو زندگي در خانواده موفق هست كه به عنوان مثال من با 20 تا دختر ديگه رابطه ي دوستي (البته نه اون دوستي اي كه معمول شده .. منظورم يك رابطه ي نزديك و معمولي هست!) داشته باشم و با وجود اون 20 نفر ، همسرم رو بيشتر از همه دوست داشته باشم ! نه اينكه من بخوام كه مثلا" سر كار و بيرون از خونه چشمم به دختري نيفته كه خدايي نكرده عاشق اون بشم ! ببين وقتي دوست داشتن ارزش داره كه واقعا" دوست داشته باشي ... نه اينكه حس كني مجبوري دوست داشته باشي يا .... !
به قول روباه تو داستان شازده كوچولو من براي يك روباهم مثل صدهزار روباه ديگه و تو واسه من يه پسر بچه اي مثل صدهزار پسر بچه ي ديگه! نه من احتياجي به تو دارم و نه تو احتياجي به من داري.اما اگر تو منو اهلي كني ، هردوتامان به هم احتياج پيدا ميكنيم . تو واسه ي من ميان همه ي عالم موجود يگانه اي ميشي ، من واسه تو!
زندگي يكنواختي دارم.من مرغ ها را شكار ميكنم آدم ها مرا. همه ي مرغها عين هم اند و همه ي آدم ها هم عين هم.اين وضع يك خرده خلقم را تنگ مي كند.اما اگر تو منو اهلي كني انگار كه زندگيم را چراغان كرده باشي.آن وقت صداي پايي را مي شناسم كه با هر صداي پاي ديگري فرق ميكند.صداي پاي ديگران مرا وادار مي كند تو هفت سوراخ قايم بشوم اما صداي پاي تو مانند نغمه اي مرا از سوراخم ميكشد بيرون.تازه ، نگاه كن آن جا آن گندمزار را ميبيني؟ براي من كه نان بخور نيستم گندم چيز بي فايده ايست.پس گندمزار هم مرا ياد چيز ديگري نمي اندازد. اسباب تاسف است! اما تو موهات رنگ طلاست . پس وقتي اهليم كردي محشر مي شود.گندم كه طلائي رنگ است مرا به ياد تو مي اندازد و صداي باد را هم كه تو گندمزار مي پيچد دوست خوام داشت ....
من دارم ميبينم زندگي پدر و مادرم و خيليهاي ديگه رو ! از عشق خبري نيست ! فقط به خاطر تعهد هست كه كنار هم هستند ! من نميخوام اينجوري باشم !
من نميدونم آمار طلاق چقدر مهمه! ولي ميگم كه چه ايرادي داره دو نفر مثلا" يك سال ، دو سال مزدوج بشن ... بدون بچه دار شدن ... اگر ديدند زندگيشون بي نظيره ، خوب ادامه ميدند وگر نه طلاق ميگيرند از هم!! يه طلاق توافقي بدون هيچ دردسري! اين ميشه همون كاري كه خارجي ها ميكنند اما تو كشور ما نميشه ! حالا ميايم با مزدوج شدن قانون رو دور ميزنيم ! و با بچه دار نشدن و رعايت حرمتها ... اون كاراي مسخره اي كه خارجيها تو اين مدت ميكنند رو نداريم!
بحث رفت راجع به ازدواج و اينا !:دي
اما در مورد اون سوال بگم كه ! من توضيح دادم ... طرفين خيلي بايد ايده آل باشند . اطرافيانشون بايد ايده آل باشند ! كه اين بعيده ! مسلما" نميشه هيچوقت به اين ايده آل ها رسيد ! ولي حداقل ميتونيم سعيمون رو كنيم كه خودمون يه زندگي خوب داشته باشيم ! نه اون چيزي كه ... !
من خودم معتقدم كه بايد همچين دوستي هايي باشه تا بر عكس پايه هاي خانواده رو قوي تر كنه ! بايد باشه تا با ديدن بقيه بيشتر به طرف مقابلت علاقه مند شي ...
البته مطمئنم كه هيچوقت نميتونم اين افكار رو تماما" تو زندگيم پياده كنم ! ولي سعيم رو ميكنم!
اینکه توی جامعه ما دوستی دختر و پسر پذبرفته شده نیست نمیشه بگیم کاملا به اعتقادات اسلامی ربط داره.دیدم خانواده هایی رو که امیشه گفت به اعتقادات و اصول اسلامی پایبندن اما روی این مسئله بسیار بسیار حساسن. این حساسیت به بافت سنتی جامعه ما برمیگرده. و در گذشته ها ریشه داره و همش به فرهنگ اسلامی ربط نداره.
خوب اونا هم تحت تاثير جامعه هستند ! تو كدوم ديني گفته شده كه دوستي با يك انسان ! (هم جنس يا غير همجنس) ايراد داره !؟ اين فكر ميكنم مختص اسلام تحريف شده ي ماست ! البته عربها رو كه نمي خوايد مثال بزنيد ؟ اونا رو اصلا" آدم به حساب نياريد.
منظورم از همچین دوستایی دوستای جنس مخالفه.
خوب حاضری؟
یعنی اجازه میدی همسرت با دوستش بره پارک، کافی شاپ مهمونی و از این جور جاها؟
ببين موضوع درست همينجاست ! اگه طرف مقابل من هم افكار من رو داشته باشه! كه با ديدن 20 تا پسر ديگه :
اگه منو ترجيح نده كه اين زندگي از همونجا مختومه 'ست چون خيلي پايه هاي سستي داره!
اما اگه منو ترجيح داد ، مطمئن باش كه اون هرجا بره ، هركاري بخواد بكنه ، مياد قبلش به من ميگه ! از من ميخواد كه باهاش برم ! مطمئن باش كه هيچوقت تنهايي با دوستش نميره مهموني و كافي شاپ ! شايد بره مهموني .... ولي نه اينكه دست بزاره تو دست يه پسره ديگه و بره مهموني!!!
وقتي اعتماد دو طرفه و دوست داشتن واقعي باشه ... مطمئن باش همه چيز درست ميشه!

منم كوچيكتر كه بودم يه ايدال گراي واقعي بودم ،مثل شما فكر مي كردم.
اما وقتي مي فهمي توي ايران داري زندگي مي كني بقول نيما ضربه سختي مي خوري و ايدالات يادت مي ره

.اينجا همه چي عجيب غريبه مثل اينكه مردم همه رو سقف راه مي رن.
بايد شما هم بتوني رو سقف راه بري تا بتوني زندگي كني.
من اگر جاي شما بودم ، خجالت ميكشيدم كه بگم ايده آل هام يادم رفته !
بله شايد هرگز به ايده آل ها نشه رسيد ... ولي كسي كه ايده آل هاش يادش ميره ... زنده نيست! (البته خيلي معذرت ميخوام!)
----------------
راستي در مورد اون گفته ي جناب محمد طاها كه گفتن : تو آلمان ...
بله ! چرا من ميگم عاشق فرهنگ خارجي هاي
بي فرهنگ هستم !؟ واسه همينه ديگه ! اونا خيلي جاها زياده روي دارند ! خيلي ايراد هاي ديگه هم دارند !(همونطوري كه داش مهرداد هم گفت!)
منم هيچوقت نگفتم كه كامل بشيم مثه اونا ! گفتم كه ما هم مثه اونا دوستامون رو از غرايضمون جدا كنيم!