سلام دوستان عزیز
1.چرا تابع تبدیل حلقه باز،چرا 1+KGH میشه؟
تو طراحی با روش مکان هندسی ریشه ها،مکان تابع تبدیل حلقه باز با فیدبک واحد رسم میشه
وقتی سیستم فیدبک ش واحد نباشه باید واحد کنیم تا طراحی با مکان درست باشه
یه روش برا این کار روش کتابه که مطمئن تره روش دیگه هم تابع تبدیل حلقه باز از فرمول1/1+gh-g (از راست به چپ) بدست میاد
2.چرا توی قسمت آخر دلتا رو تقسیم بر یه عبارتی کرد ولی همچنان ب صورت دلتا در نظر گرفت؟(یا بهتر بگم،توجیه یا مفهوم این مدل تبدیل کردن چیه؟)
مشاهده پیوست 175061
اینم موردی که من روش سوال داشتم.
سیگنال رو از قبل یا بعد نقطه جمع گرفته که تو رسم نمودار گذر سیگنال کار رو سخت میکنه .
به غیر از میسون هم راهی نداره .
مشاهده پیوست 175382
ببین وست من گفتم که تستای بلوک دیاگرام یا ساده هستن یا پیچیده باشن نیازی به حل کامل و میسون نیستاینم موردی که من روش سوال داشتم.
سیگنال رو از قبل یا بعد نقطه جمع گرفته که تو رسم نمودار گذر سیگنال کار رو سخت میکنه .
به غیر از میسون هم راهی نداره .
مشاهده پیوست 175382
سلامدرسته ولی من میخوام بدونم ک چیکار کردیم ک تابع تبدیل حلقه باز به این صورت در اومد؟
اینو هم متوجه نشدم..
درسته ولی من میخوام بدونم ک چیکار کردیم ک تابع تبدیل حلقه باز به این صورت در اومد؟
اینو هم متوجه نشدم..
دستت درد نکنه . از این راهی که گفتی راحت حل میشه . خیلی کمکم کرد.ببین وست من گفتم که تستای بلوک دیاگرام یا ساده هستن یا پیچیده باشن نیازی به حل کامل و میسون نیست
دستت درد نکنه . از این راهی که گفتی راحت حل میشه . خیلی کمکم کرد.
ولی چون تو فصل میسون اورده ، یه بار به میسون تبدیلش میکنم و از اون راه حل میکنم که باید جواب یکی در بیاد.
تشکر
دوست من در بحث مکان هندسی ریشه ها مهم تابع تبدیل حلقه بازه. اگر به فرض یک سیستم مشکل با چند تا بلوک بدن با استفاده از میسون تابع تبدیل حلقه بسته رو ابتدا بدست میاری این که مشکلی نداره. مخرج تابع تبدیل حلقه بسته میشه معادله مشخصه درسته! توی مثال خودت معادله مشخصه رو با دلتا نشون داده. چون بحث مکان هندسی ریشه هاست پس توی معادله مشخصه حتما یک k وجود داره! حالا میخوای از روی معادله مشخصه تابع تبدیل حلقه باز رو بنویسیم کاری نداره! یک خط کسری میکشیم صورتش میشه ضرایب k مخرجش میشه سایر جملات.توی مثال خودت تابع تبدیل حلقه باز میشه:
ks/s^3+3s^2+2s+1
اگه ضریب k منفی بود بحث مکان هندسی ریشه ها برای k<0 پیش میاد که اون هم مشکلی نداره.
نه شما میسون رو درست ننوشتی برا مسیر پیشرو G3 ، دلتا 1 بصورت 1+(G2H2) هست که کاملا با تابع تبدیل از بلوک دیاگرام همخوانی داره
شما به این نکته که تابع دلتا مساوی صفر هست توجه نمیکنی یعنی صورت مساوی صفر میشه مخرج هرچی باشه مهم نیستدرسته،تا اونجایی ک دلتا محاسبه میشه مشکلی نیست.
بعد دلتایی ک یه چند جمله ای هست رو به صورت مجموع یه کسر با 1 مینویسه و همچنان عبارت بصورت دلتا باقی مونده!
میخوام ببینم اینجا چی شده و چرا؟
نه شما میسون رو درست ننوشتی برا مسیر پیشرو G3 ، دلتا 1 بصورت 1+(G2H2) هست که کاملا با تابع تبدیل از بلوک دیاگرام همخوانی داره
نه قبل جمع کننده حلقه ی g2h2 هست و همپوشانی ندارهوقتی از میسر g3 حرکت میکنیم،حلقه مستقلی باقی نمیمونه؟
مگه در گره آخر،حلقه g2h2 با مسیر ما اشتراک نداره؟
نه قبل جمع کننده حلقه ی g2h2 هست و همپوشانی نداره
نه تو ساده سازی فقط بهره و فیدبک هایی که کاملا مجزا هستن رو میشه ساده کردپس با این تفاسیر اگه جهت g3 برعکس بود،هرسه حلقه قابل ساده سازی بودن؟
اینجا اشتراکی نیس،درواقع اگه اشتراک باشه نمیشه ساده سازی کرد،درسته؟
حد فاز مقدارفاز منفی ای است که می توان به سیستم اضافه کرد تا سیستم به مرز ناپایداری برسد این مقدار فاز منفی را توسط تاخیر به سیسیتم اضافه می کنند . خب فاز تاخیر برابر wt- است کافی است این مقدار را برابر با منفی حد فاز قرار دهید تا به عدد 4/3 برسید که معادل با حداکثر تاخیر مجاز است .سلام خدمت دوستان
در مورد سوال زیر،مقدار مجاز تاخیر برا پایداری رو میخواد حدفاز رو هم 0.33 رادیان و فرکانس قطع بهره رو 0.25 داده
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=175441&d=1382042479&thumb=1
سلامحد فاز مقدارفاز منفی ای است که می توان به سیستم اضافه کرد تا سیستم به مرز ناپایداری برسد این مقدار فاز منفی را توسط تاخیر به سیسیتم اضافه می کنند . خب فاز تاخیر برابر wt- است کافی است این مقدار را برابر با منفی حد فاز قرار دهید تا به عدد 4/3 برسید که معادل با حداکثر تاخیر مجاز است .
مگه نمیگن که یه شاخه با بهره 1 تاثیری تو بهره مدار نمیزاره ؟
چرا تو مدار عکس یه شاخه با بهره 1 اضافه کردم بهره کلی فرق کرده ؟؟؟
مشاهده پیوست 175556
مگه نمیگن که یه شاخه با بهره 1 تاثیری تو بهره مدار نمیزاره ؟
چرا تو مدار عکس یه شاخه با بهره 1 اضافه کردم بهره کلی فرق کرده ؟؟؟
مشاهده پیوست 175556
سلامسلام دوستان
بازم ما مزاحم شدیم
سوالی ک مد نظر بنده هست اینه ک،بعد از مشخص شدن نقاط شکست و نقطه متناظر با اون،چطوری میشه ب ازای K های بزرگنر یا کوچکتر رفتار سیستم رو حدس زد؟
چط.ری میشه متوجه شد ک ب ازای K ریشه ها چ خواهند بود؟
مشاهده پیوست 175579مشاهده پیوست 175580
ممنون ک حوصله ب خرج میدید
سلام دوست منمگه نمیگن که یه شاخه با بهره 1 تاثیری تو بهره مدار نمیزاره ؟
چرا تو مدار عکس یه شاخه با بهره 1 اضافه کردم بهره کلی فرق کرده ؟؟؟
مشاهده پیوست 175556
سلام
ضریب میرایی قطب ها تو مکان هندسی چی بود؟ کسینوس inverse سای میشد بتا یا زاویه میرایی
حالا رو مکان قطب های مختلط و قطب حقیقی به ازای بهره های مختلف تغییر مکان میدن
زمانی که همه ی قطب ها روی قسمت منفی محور حقیقی هستن(زاویه ی 180 درجه نسبت به زاویه ی صفر درجه) سای یا زیتا میشه 1 یعنی سیستم میرای شدید یا میرای بحرانی
یه قسمتش رو گفتم توضیح لازم بود در خدمتم
هدف از رسم مکان هندسی اینه که بفهمیم با تغییر بهره(K) قطب ها چطوری حرکت میکنن
در این مثال با تغییر بهره قطب های مختلط ابتدا حقیقی میشن بعد دوباره با افزایش بهره مختلط میشن با این تفاوت که نسبت به حالت قبل به مبدا نزدیک ترن و قطب حقیقی بعدی با افزایش بهره از مبدا دور شده یعنی قطب های مختلط غالب میشن
خواهش میکنممنصور جان یک دنیا ممنون ک هردفعه با توضیحات مفهومی و کاملت و حوصله ای ک ب خرج میدی بنده رو حسابی شرمنده میکنی
فقط یه نکته ای ک برای من روشن نشد اینه ک،ما با توجه ب نقاط شکستمون متوجه شدیم ک ب ازای k هایی ک بدست اومد کجای منحنی ها هستیم.(2 و 1.85)
خب حالا اگ بخواهیم بدونیم ب ازای یک K دلخواه دیگ کجای منحنی هستیم باید چطور تشخیص بدیم؟(مثلا مقادیر بین 2 و 1.85 یا بزرگتر از 2 یا کوچکتر از 1.85)
و یه سوال دیگ اینکه در k=1.85 مقدار زیتا برابر 1 شده و بنابراین دو ریشه حقیقی منفی داریم ک روی شکل مقدارش هم مشخصه(1.6-) ولی ریشه سوم ک برابر با (0.6-) شده رو چ جوری تشخیص داده؟(یا ریشه 2- در K=2)
خواهش میکنم
از شرط اندازه میشه در هر کجای منجنی بهره رو بدست آورد یا بالعکس به ازای بهره ی خاص نقطه ی منحنی رو بدست آورد(حالت دوم کنکوری نیست)
سوال دوم هم از شرط اندازه بدست میاد
تو تابع تبدیل بجای k مقدارش رو قرار بده و دو قطب معلوم رو برا راحتی بیشتر جایگذاری کن میبینی که قطب سوم بدست میاد
این 2/3 بعدی رو نفهمیدم !!!!!!!!!!!
چاکریم
درسته!
پس میشه گفت درواقع k=f(a+jb)=F(s هست ک اگ ما اون رو در سه بعد رسم کنیم محور های k و a و jb داریم!و در واقع ما داریم این شکل سه بعدی رو تویی دو بعد بررسی میکنیم؟
ی سوال دیگه:
اینکه گفته میشه تعداد قطب ه و صفر ها برابرند و صفرهایی ک عددی محدود نیستند توی بی نهایت حظور دارند،دلیلش چیه؟(چرا ایجوری هست؟)