بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
گناهکار ...

گناهکار ...

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود ...
یه مشهدی بود و یه امام رضا ...
یه امام رضا بود و یه گنبد طلاش ...
یه امام رضا بود و یه ضریحش ...
یه امام رضا بود و یه ضریحش که میگن هر کی بره جلوی ضریح و یه سلام ناقابل بده، امکان نداره آقا جواب سلامشو نده ...
حتی اگه گناه کارترین مردمم باشی بازم سلام که بدی، بازم جوابتو میده، حالا دیگه اگه جوابی نشنیدی دیگه نباید دلخور بشی و به امام شک کنی، فقط باید یه نیگا به دلت بندازی و ببینی که چیکار کردی باهاش که نمیتونی جواب سلام مولاتو بشنوی ...
میدونی به نظر من سلام که سهله، آقا اینقده کریم و آگاه و رئوفه که اصلا قبل از اینکه اصلا باهاش دردودل کنی هم خودش از توی دلت و حرفات آگاهه و بهت میده اونی رو که به صلاحته، فقط کافه با دل و نیت صاف بری پیشش، همینو بس.
آره، ما هم چند روز پیش یه سلامی دادیم و یه زیارتی و یه دردودلی و یه حرفی و یه دعایی کردیم و گفتیم و داشتیم راهی میشدیم که بریم بیرون که از جلوی ضریح میگذشتیم که جای همه خالی، یه چیزی دیدم با دوستام که تا عمر دارم فراموش نمیکنم ...
راستش همیشه شنیده بودم که وقتی کسی میره پیش کسی که بزرگواره و معروفه به بخشش و بزرگواری و محبت و مهربونی، خودشم هر چی که بد باشه و نا مهربون، حداقل به احترام اون فرد خودشو کنترل میکنه و تا وقتی که اونجاست به احترام اون فرد کاری نمیکنه ...
ولی چند روز پیش چیزی دیدم که باورم نمیشه الانم که اینجام ...
جلوی ضریح آقا امام رضا یه پدری دختره فکر کنم حدودا پنج شیش سالشو با خودش آورده بود زیارت، یه دختر کوچیک و معصوم با موهایی طلایی رنگ، با قیافه ای شاداب و کودکانه و لباسی صورتی رنگ، که وقتی میدیدش دلت آب میرفت ...
اما این پدر برای مدتی دختر کوچیکشو پیش یه جوونی تنها گذاشته بود، نمیدونم نسبت جوون با دختر بچه چی بود، ولی مطمئنم بهش نزدیک نبود نسبتش ...
وقتی که من داشتم رد میشدم از جلوی این دختر بچه، دختر رو پاهای جوون نشسته بود که پسر جوون به دختر بچه اصرار میکرد بخوابه ولی بچه نمیخواست اینکارو بکنه، که یهو پسر جوون شروع کرد به زدن دختر بچه، به طرز وحشیانه ای میزدش، توی سر و صورتش، روی سرش، روی بدنش، با دستای قویش محکم میزد و موهای طلایی رنگشو محکم میکشید، اونقدر زدش که صورت بچه قرمز شده بود.:cry:
پدرش در همین لحظات اومد، اما دیگه دیر شده بود، دختر بچه از فرت گریه و ناله دیگه نفسشم بند اومده بود، تنها کاری که کرد این بود که پدرشو بغل کرد و فقط میگفت "بابا چرا منو تنها میذاری، بابا توروخدا دیگه منو تنها نذار" ... :cry:
صحنه ی وحشتناکی دیدم، حتی خیابون و کوچه بازارم کسی اینجوری یه بچه رو ادب نمیکنه، چه برسه جلوی ضریح آقا ...:(
نمیدونم چرا خادمای اونجا هم که هیچی، پدر دختر هم نتونستن کاری بکنن، اما من و دوستام هم به حرمت حرم آقا امام رضا نتونستیم اونجا کاری بکنیم ... :(
دیگه نمیدونم چی بگم، معذرت میخوام از همه بخاطر این داستانم، اما خودم اونقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که هیچوقت نمیتونم فراموش کنم کار وحشنیانه ی اون جوون وحشی رو ...:(
 
آخرین ویرایش:

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود ...
یه مشهدی بود و یه امام رضا ...
یه امام رضا بود و یه گنبد طلاش ...
یه امام رضا بود و یه ضریحش ...
یه امام رضا بود و یه ضریحش که میگن هر کی بره جلوی ضریح و یه سلام ناقابل بده، امکان نداره آقا جواب سلامشو نده ...
حتی اگه گناه کارترین مردمم باشی بازم سلام که بدی، بازم جوابتو میده، حالا دیگه اگه جوابی نشنیدی دیگه نباید دلخور بشی و به امام شک کنی، فقط باید یه نیگا به دلت بندازی و ببینی که چیکار کردی باهاش که نمیتونی جواب سلام مولاتو بشنوی ...
میدونی به نظر من سلام که سهله، آقا اینقده کریم و آگاه و رئوفه که اصلا قبل از اینکه اصلا باهاش دردودل کنی هم خودش از توی دلت و حرفات آگاهه و بهت میده اونی رو که به صلاحته، فقط کافه با دل و نیت صاف بری پیشش، همینو بس.
آره، ما هم چند روز پیش یه سلامی دادیم و یه زیارتی و یه دردودلی و یه حرفی و یه دعایی کردیم و گفتیم و داشتیم راهی میشدیم که بریم بیرون که از جلوی ضریح میگذشتیم که جای همه خالی، یه چیزی دیدم با دوستام که تا عمر دارم فراموش نمیکنم ...
راستش همیشه شنیده بودم که وقتی کسی میره پیش کسی که بزرگواره و معروفه به بخشش و بزرگواری و محبت و مهربونی، خودشم هر چی که بد باشه و نا مهربون، حداقل به احترام اون فرد خودشو کنترل میکنه و تا وقتی که اونجاست به احترام اون فرد کاری نمیکنه ...
ولی چند روز پیش چیزی دیدم که باورم نمیشه الانم که اینجام ...
جلوی ضریح آقا امام رضا یه پدری دختره فکر کنم حدودا پنج شیش سالشو با خودش آورده بود زیارت، یه دختر کوچیک و معصوم با موهی طلایی رنگ، با قیافه ای شاداب و کودکانه و لباسی صورتی رنگ، که وقتی میدیدش دلت آب میرفت ...
اما این پدر برای مدتی دختر کوچیکشو پیش یه جوونی تنها گذاشته بود، نمیدونم نسبت جوون با دختر بچه چی بود، ولی مطمئنم بهش نزدیک نبود نسبتش ...
وقتی که من داشتم رد میشدم از جلوی این دختر بچه، دختر رو پاهای جوون نشسته بود که پسر جوون به دختر بچه اصرار میکرد بخوابه ولی بچه نمیخواست اینکارو بکنه، که یهو پسر جوون شروع کرد به زدن دختر بچه، به طرز وحشیانه ای میزدش، توی سر و صورتش، روی سرش، روی بدنش، با دستای قویش محکم میزد و موهای طلایی رنگشو محکم میکشید، اونقدر زدش که صورت بچه قرمز شده بود.:cry:
پدرش در همین لحظات اومد، اما دیگه دیر شده بود، دختر بچه از فرت گریه و ناله دیگه نفسشم بند اومده بود، تنها کاری که کرد این بود که پدرشو بغل کرد و فقط میگفت "بابا چرا منو تنها میذاری، بابا توروخدا دیگه منو تنها نذار" ... :cry:
صحنه ی وحشتناکی دیدم، حتی خیابون و کوچه بازارم کسی اینجوری یه بچه رو ادب نمیکنه، چه برسه جلوی ضریح آقا ...:(
نمیدونم چرا خادمای اونجا هم که هیچی، پدر دختر هم نتونستن کاری بکنن، اما من و دوستام هم به حرمت حرم آقا امام رضا نتونستیم اونجا کاری بکنیم ... :(
دیگه نمیدونم چی بگم، معذرت میخوام از همه بخاطر این داستانم، اما خودم اونقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که هیچوقت نمیتونم فراموش کنم کار وحشنیانه ی اون جوون وحشی رو ...:(
آخيي طفلكي
ججوري دلش اومده بزنتشhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon8.gifفكرشو ميكنم دلم ريش ميشه واس اون بجه طفل معصوم:cry:
شايد طرف ديوونه بودهhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon8.gif
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب حداقل جلوی یارو رو میگرفتی

حرمت اما رضا چه حرفیه دیگه

خوبه توی حرم یه بچه رو اینجوری بزنن شما هم نیگا کنین/؟
میدونی کل اینایی که برات گفتم توی چند ثانیه اتفاق افتاد و من فاصلم با اونا چقدر بود؟ گفتم که ما داشتیم میرفتیم بیرون، و کلی هم جمعیت دورشونو گرفته بودن ولی هیچکی هیچ کاری نکرد، اگه پدره نرسیده بود فکر کنم بچه میمرد ... :(

سلام به همه!
به به نسیم خانم!!!!!
سلام اوستا ...
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه!
به به نسیم خانم!!!!!
سلام آق مدير
خوبي
كمي تا اندكي دير اومدي من دارم ميرم نشد كه يكم سر به سرت بذاريم :D
فعلا شب خوش
بچه ها ي عزيز من برم ديگه
شبتون قشنگ
خوب بخوابين
خوش بگذره فردا
باي باي
شبت بخير عزيزمhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

منم دارم ميرم شب همگي خوش
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام العلیکم و رحمه ال...
ببینم این خود سپهره که اینورا پیداش شده:surprised:
به به داش محمد صادق خودمون هم اینجاست.

آقای شب بخیر!!1 شب شما بخیر:D
 

sepehrkhosrowdad

مدیر بازنشسته

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام العلیکم و رحمه ال...
ببینم این خود سپهره که اینورا پیداش شده:surprised:
به به داش محمد صادق خودمون هم اینجاست.

آقای شب بخیر!!1 شب شما بخیر:D
سلام آقا ساسان گل...
آقا دیر اومدی دارم میرم عزیز ...:D

آره یدونه دارم که نمی خوامش، تو می خوای؟!


سلام بر تو ای مجهول الهویه و چراغ خاموش!
آره، والا برا من که ساعت مچیم باطریش تمومیده، اصلا هم حسشو ندارم عوض کنم ... :D
 

sepehrkhosrowdad

مدیر بازنشسته
ما که هستیم!
دوستان بی معرفت شدن! D:
دروغ گفتم!
یه مدت نبودم، الآن هم همش اورژانسی میام و میرم!
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آقا من که کلی خوشحال شدم بعد چند وقت سپهر رو دیدم و البته محمد صادق گلمون هم که بود
سپهر جان خیلی هم بامرامی میدونم حتما سرت شلوغه خودم وضیعتم مث خودته زیاد نمیتونم بیام اینجا
خیلی با حالید
شبتون بخیر
یه شب بخیر ویژه هم به آقای شب بخیر:D
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
http://www.www.iran-eng.ir/picture.php?albumid=96&pictureid=7125

مدح علی و آل علی بر زبان ماست...
گویی زبان برای همین در دهان ماست...

دوستان پیشاپیش عید همگی مبارک....:gol:
:w21:
 

russell

مدیر بازنشسته
سلام .
خيلي وقت بود اينجا نيومده بودم .
يادش بخير
خوش ميگذره ؟ آْره؟:d
 

Similar threads

بالا