اخه اینجوری تکراری میشه!
نه نمي شه
به هركي يك جوره خاص سلام كن كلي هم جالب مي شه

اخه اینجوری تکراری میشه!
آخيي طفلكيیکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود ...
یه مشهدی بود و یه امام رضا ...
یه امام رضا بود و یه گنبد طلاش ...
یه امام رضا بود و یه ضریحش ...
یه امام رضا بود و یه ضریحش که میگن هر کی بره جلوی ضریح و یه سلام ناقابل بده، امکان نداره آقا جواب سلامشو نده ...
حتی اگه گناه کارترین مردمم باشی بازم سلام که بدی، بازم جوابتو میده، حالا دیگه اگه جوابی نشنیدی دیگه نباید دلخور بشی و به امام شک کنی، فقط باید یه نیگا به دلت بندازی و ببینی که چیکار کردی باهاش که نمیتونی جواب سلام مولاتو بشنوی ...
میدونی به نظر من سلام که سهله، آقا اینقده کریم و آگاه و رئوفه که اصلا قبل از اینکه اصلا باهاش دردودل کنی هم خودش از توی دلت و حرفات آگاهه و بهت میده اونی رو که به صلاحته، فقط کافه با دل و نیت صاف بری پیشش، همینو بس.
آره، ما هم چند روز پیش یه سلامی دادیم و یه زیارتی و یه دردودلی و یه حرفی و یه دعایی کردیم و گفتیم و داشتیم راهی میشدیم که بریم بیرون که از جلوی ضریح میگذشتیم که جای همه خالی، یه چیزی دیدم با دوستام که تا عمر دارم فراموش نمیکنم ...
راستش همیشه شنیده بودم که وقتی کسی میره پیش کسی که بزرگواره و معروفه به بخشش و بزرگواری و محبت و مهربونی، خودشم هر چی که بد باشه و نا مهربون، حداقل به احترام اون فرد خودشو کنترل میکنه و تا وقتی که اونجاست به احترام اون فرد کاری نمیکنه ...
ولی چند روز پیش چیزی دیدم که باورم نمیشه الانم که اینجام ...
جلوی ضریح آقا امام رضا یه پدری دختره فکر کنم حدودا پنج شیش سالشو با خودش آورده بود زیارت، یه دختر کوچیک و معصوم با موهی طلایی رنگ، با قیافه ای شاداب و کودکانه و لباسی صورتی رنگ، که وقتی میدیدش دلت آب میرفت ...
اما این پدر برای مدتی دختر کوچیکشو پیش یه جوونی تنها گذاشته بود، نمیدونم نسبت جوون با دختر بچه چی بود، ولی مطمئنم بهش نزدیک نبود نسبتش ...
وقتی که من داشتم رد میشدم از جلوی این دختر بچه، دختر رو پاهای جوون نشسته بود که پسر جوون به دختر بچه اصرار میکرد بخوابه ولی بچه نمیخواست اینکارو بکنه، که یهو پسر جوون شروع کرد به زدن دختر بچه، به طرز وحشیانه ای میزدش، توی سر و صورتش، روی سرش، روی بدنش، با دستای قویش محکم میزد و موهای طلایی رنگشو محکم میکشید، اونقدر زدش که صورت بچه قرمز شده بود.
پدرش در همین لحظات اومد، اما دیگه دیر شده بود، دختر بچه از فرت گریه و ناله دیگه نفسشم بند اومده بود، تنها کاری که کرد این بود که پدرشو بغل کرد و فقط میگفت "بابا چرا منو تنها میذاری، بابا توروخدا دیگه منو تنها نذار" ...
صحنه ی وحشتناکی دیدم، حتی خیابون و کوچه بازارم کسی اینجوری یه بچه رو ادب نمیکنه، چه برسه جلوی ضریح آقا ...
نمیدونم چرا خادمای اونجا هم که هیچی، پدر دختر هم نتونستن کاری بکنن، اما من و دوستام هم به حرمت حرم آقا امام رضا نتونستیم اونجا کاری بکنیم ...
دیگه نمیدونم چی بگم، معذرت میخوام از همه بخاطر این داستانم، اما خودم اونقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که هیچوقت نمیتونم فراموش کنم کار وحشنیانه ی اون جوون وحشی رو ...![]()
بچه ها من برم ديگه
شبتون قشنگ
خوب بخوابين
خوش بگذره فردا
باي باي
میدونی کل اینایی که برات گفتم توی چند ثانیه اتفاق افتاد و من فاصلم با اونا چقدر بود؟ گفتم که ما داشتیم میرفتیم بیرون، و کلی هم جمعیت دورشونو گرفته بودن ولی هیچکی هیچ کاری نکرد، اگه پدره نرسیده بود فکر کنم بچه میمرد ...خب حداقل جلوی یارو رو میگرفتی
حرمت اما رضا چه حرفیه دیگه
خوبه توی حرم یه بچه رو اینجوری بزنن شما هم نیگا کنین/؟
سلام اوستا ...سلام به همه!
به به نسیم خانم!!!!!
بچه ها ي عزيز من برم ديگه
شبتون قشنگ
خوب بخوابين
خوش بگذره فردا
باي باي
سلام آق مديرسلام به همه!
به به نسیم خانم!!!!!
شبت بخير عزيزمhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gifبچه ها ي عزيز من برم ديگه
شبتون قشنگ
خوب بخوابين
خوش بگذره فردا
باي باي
سلام به همه!
منم دارم ميرم شب همگي خوش
شب شما هم بخیر و خوشی ...سلام آق مدير
خوبي
كمي تا اندكي دير اومدي من دارم ميرم نشد كه يكم سر به سرت بذاريم
فعلا شب خوش
شبت بخير عزيزمhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif
منم دارم ميرم شب همگي خوش
سلام مم صادق، خوبی؟!
آره یدونه دارم که نمی خوامش، تو می خوای؟!علیک ...
مرسی، شکر خدا ...
آخه اوستا تو هم یه کارایی میکنی ها، اخه الان وقت اومدنه؟ ...
اوستا ساعت داری؟ ....![]()
سلام بر تو ای مجهول الهویه و چراغ خاموش!سلام
خوبی؟
..
سلام آقا ساسان گل...سلام العلیکم و رحمه ال...
ببینم این خود سپهره که اینورا پیداش شده
به به داش محمد صادق خودمون هم اینجاست.
آقای شب بخیر!!1 شب شما بخیر![]()
آره، والا برا من که ساعت مچیم باطریش تمومیده، اصلا هم حسشو ندارم عوض کنم ...آره یدونه دارم که نمی خوامش، تو می خوای؟!
سلام بر تو ای مجهول الهویه و چراغ خاموش!
eeeee داداششی نمیدونستم پس به داداششت سلام برسون بهش بگو خیلی بی معرفتی نباید یه سری به باشگاه بزنی ....نه پس ساسان جان، داداش سپهره!![]()
سلام عزیز دلسلام آقا ساسان گل...
آقا دیر اومدی دارم میرم عزیز ...![]()
سلام عزیز دل
میدونم منم نیومدم که بمونم فقط اومدم که اولا تو رو ببینم و بعدش هم این سپهر بی معرفت رو
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |