بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همگي
خوبين؟
خب امشب كي كرسي رو روشن كرد؟ عيدش مبارك:d
 

mansoore72

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلااااااااااااااااااام
من اومدم
همگي خوبين؟؟؟چه خبرا؟؟؟
عيد همتون مباااااااااااااااااااااااارك
كيا هستن؟كيا نيستن؟؟
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب الان استارتر و اسپانسرو فهميدم كيا بودن:d
فريبا و معصوم جون عيدتون مبارك:gol:
بقيه خودشون اول تبريك بگن:w02:
سلااااااااااااااااااام
من اومدم
همگي خوبين؟؟؟چه خبرا؟؟؟
عيد همتون مباااااااااااااااااااااااارك
كيا هستن؟كيا نيستن؟؟
سلام
عيدت مبارك:gol:
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
منم تبریک می گم, دوستان...:smile:


راستی سلام

سلام ارش جان خوبی ؟! چه خبرا ؟


السلام علیک یا جمیع رفقا ...
کیف احوالاتکم ؟

صباح الخیر یا ضعیفتنا :دی
کیف احواله یور سلف ؟



سلام به همگي
خوبين؟
خب امشب كي كرسي رو روشن كرد؟ عيدش مبارك:d

سلام یاسمن تو خوبی ؟
عیدت مبارک
همیچینی ماله همگی مبارک
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سلااااااااااااااااااام
من اومدم
همگي خوبين؟؟؟چه خبرا؟؟؟
عيد همتون مباااااااااااااااااااااااارك
كيا هستن؟كيا نيستن؟؟
سلام دخترم تو چطوری ؟
عیدت مبارک
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
چار ساعت اومدیم این صفه هنوز دارین صفه قبلو رفرش میدین ؟!!! :دی
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ارش جان خوبی ؟! چه خبرا ؟




صباح الخیر یا ضعیفتنا :دی
کیف احواله یور سلف ؟




سلام یاسمن تو خوبی ؟
عیدت مبارک
همیچینی ماله همگی مبارک
ضعیفتنا ...نعم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا بهت رحم کرده خوابم میاد نافرم ...
شب همگی بخیر
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام نگار تو خوبی ؟
نمیدونم پس اینهمه ادم کجان ؟! :دی
همینو بگو!
منم تبریک می گم, دوستان...:smile:


راستی سلام
سلام!
السلام علیک یا جمیع رفقا ...
کیف احوالاتکم ؟
ها؟؟؟!
سلام به همگي
خوبين؟
خب امشب كي كرسي رو روشن كرد؟ عيدش مبارك:d

خب الان استارتر و اسپانسرو فهميدم كيا بودن:d
فريبا و معصوم جون عيدتون مبارك:gol:
بقيه خودشون اول تبريك بگن:w02:

سلام
عيدت مبارك:gol:
پس من چیییی؟>
 

Hamid MB

مدیر تالار زنگ تفریح
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سلام بابا خوبي تو؟؟؟:smile::smile::smile:
خوش مي گذره؟؟
مي بينم مسابقه ي اين دفعه زودي توميد!!!!!
چرا پس؟؟:que::que::que::que::que::que:
مرسی
دفه 88 امه دارم تو امروز این شکستو توضیح میدم :دی .... بابا شد دیگه :دی
ایشالا دفه بعد یه هفته طول میشکه
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرسی
دفه 88 امه دارم تو امروز این شکستو توضیح میدم :دی .... بابا شد دیگه :دی
ایشالا دفه بعد یه هفته طول میشکه
یعنی ملتو چپ می اندازی؟
راستی یه پیشنهاد واست دارم
که طولانی شه!
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتي يه گربه مي اومد روي ديوار ، توي آفتابي هواي پاك روزهاي خوب از درخت سيب بوي تازگي فواره مي زد ، مرغها گربه رو مي ديدند چشمكي به هم مي زدند و ريسه مي رفتند ، جوجه ها همديگر رو خبـر مي كردن و مي دُيدن پيش مرغشـون.

گربه نيگا مي كرد به اوضاع مشكوك حياط و آروم مي پريد پائين ، خروسه مي اومد مي گفت چه تونه گربه هه داره مياد ! مرغا مي گفتن مي دونيم ، سگ پشمالوي تازه وارد نوۀ آقا بزرگ چشاش بسه بود ، سرشو كه بلند ميكرد مي ديد همه دارن مي خندن پا مي شد و ميرفت تو حياط ، گربه سگو كه ميديد شوكه مي شد سگه مي پريد ميگرفتش گربه ميخواست در ره ، ولي گير مي افتاد ... سگه چشمكي به جوجه ها ميزد. بعد به گربه مي خنديد ، جوجه ها دمر مي شدن پا رو به هوا مي خنديدن ، خروسه دلش درد مي گرفت از خندۀ زياد سگ پشمالو دستاشو دراز مي كرد گربه مي خنديد و دستشو مي گرفت همه مي خنديدن ، حتي گربه هم مي خنديد.

كنار اون باغچه قشنگ ، خانم بزرگ سبزي كاشته بود همسايه با دو تا بنه سير مي اومد در بزنه در باز بود مي اومد تو خانم بزرگ سبزي مي چيد براش ، سيرا رو هم همسايه به زور مي داد به خانم بزرگ.

بعد از ظهر ها آقا بزرگ مي شست پاي كرسي تو حياط واسه نوه كوچولش قصه ميگفت گربه هه و سگه با كامواي خانم بزرگ بازي مي كردن. بچه ها قصه آقا بزرگو واسه هم دوباره تعريف مي كردن. يه كبوتر يه روزي اتفاقي مي اومد تو اتاق زير شيربوني همه مي دُيدن دنبال كبوتر آقا بزرگ زود تر مي رسيد ولي نوه كوچول كبوترو ور ميداشت نازش مي كرد ، هورا كشون مي رسيدن پائين خانم بزرگ آب مي آورد مرغا لونه شونو واسه يه مهمون جارو مي زدن. از فرداش كبوتر بالش خوب مي شد و ديگه از اونجا نمي رفت.

خانم بزرگ لباس مي شست نوه كوچول از پشت آب مي ريخت روش ، خانم بزرگ نوه كوچول رو مينداخت توي تشت كف ، آقا بزرگ مي خنديد نوه كوچول لباساشو همونجا در مي آورد و لخت مي شد خانم بزرگ هم همونجا مي شستش و بعد لباس تازه شو مي آورد بپوشه.

نوه كوچول بزرگ مي شد كم كم ، جوجه ها داشتن تخم ميذاشتن ساعت نيمه شب همه جا روشن بود نوه كوچول جوون كتاب مي خوند ، داستان قهرماني دلاوري كهنه كار. خانم بزرگ چند وقته مريضه نمازشم رو تختش خوابيده مي خونه آقا بزرگ ميگه كي ميري مي خوام نامزدم و بيارم خانم بزرگ مي خنديد اشك از تو چشاي آقا بزرگ سر مي خورد. همسايه مي اومد با يه قيمه پلو تو چادر مي گفت اينو تو خونه ما جا گذاشتين آقا بزرگ مي گفت پس تو برده بوديش خانم پاشو غذا پيدا شد.

سفره رو نوه كوچول مينداخت سبزي باغچه كم مونده بود آب رو هم همين امروز صبح از چشمه آورده بود قاشق قاشق قيمه ميداد به خانم بزرگ و مي گفت مكه چه خبر بود ديگه ؟ خانم بزرگ مثل هفت سال پيش دوباره با آب و تاب تعريف از هتل مي كرد. مي گفت سياهه منار و گرفته بود مي گفت برين كنار.

يه چند سال بعد خانم بزرگ و آقا بزرگ رو ، نوه كوچول با نوه هاش سر خاكشون ميديد. تو حياط خونه واحد رو واحد ساختن گربه ها رو با اثاثيه مرغا دور انداختن خروسه رو پختن.

امروز ديگه گربه رو ديوار نمياد. توي محل يه خونه با حياط هنوز باقي مونده ! صداي مرغ مياد از تو حياط تلويزيون ولي سبزي نكاشتن جائي. همسايه سلام رو عليك نمي گيره. دراي خونه هارو قفل مي زنن، آقا بزرگا نمي خندن.

آقا كوچول واسه نوه هاش قصه مي خواد بگه نوه هاش خوابشون مياد آقا كوچول ميره مي خوابه بعد نوه هاش ميرن تو كوچه كسي رو نمي بينن باهاش بازي كنن بر ميگردن مي خوابن. واسه يه كبوتر ديروز دو نفر رو كشتن مادر يكيشون شكايت كرده از اون يكي. از خونه پائيني صداي كتك مياد بچه گريه ميكنه ، مادره طلاق مي خواد پدر بچه مهريه رو نميده بچه شير مي خواد ...!

پسر خاله آقا كوچول مريضه بچه هاش بردنش بيمارستان مهر و امضاش رو گرفتن خونه رو فردا بكوبن. رئيس پليس ميگه به بابات پول دادي رسيد بگير. يه ستاره مياد تو آسمون نگاش كني تو درو مي بندي نياد تو يه دفعه. توي حياط يه غريبه پاورچين را ميره مي پرسي: شما؟ خواهش ميكنه چيزي نگي ... در مي ره.

وضع آشفته شده است ، درون كوچه ها ديگر كسي بازي نميكند شوري پيدا نميشود جايي ، انتظار اين كه شايد مهرباني بيايد ديگر نيست و خوب بودن تبديل به اسطوره مي شود كم كم...


نويسنده : كــاوه روحــانی
 

Similar threads

بالا