
















پس از گذشت يك سال از آتش سوزي در مدرسه شهيد رحيمي روستاي درودزن مرودشت از توابع شيراز برق نگاه دانش آموزان معصوم با قابهاي چوبي در دست كه در آن چهرههايي متفاوت از تصوير فعلياشان را نشان ميداد، آتش به دلمان زد.
یاد اهنگ یاس افتادم:
چی بگم شاید قصه دوست داری:مثل قصه اون همکلاسی های روستایی اگه قصه تلخه گناهه واقعیت داستان نرگس وگلهای باغ میهن که نشستن باصدچرا وافسوس کاشکی یک بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم.راغ افتاد توی کلاس وگر گرفت... اتشی که پوست بچه هارو مثل گر گرفت یک طفل معصوم با داد وفریاد گفت زود بدوید سمت در ولی درم قفل بود....این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن کودکی مرد در راه کلاسی که سوخت ودرانتظار یک جراح پلاستیکه یاس هرگز نمیخواد ته غصه رو ببنده چون دلش میخواد باز نرگس بخنده..... از چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟صبح نشده غروب زد توقلب بچه های دردوزن غصه نخور صدامو بشنو از زیر خونمون من صداتو به گوش همه میرسونم