به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیه چشمی به کار عشق استاد
مرا درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
كجا توان گريخت زين بلاي عشق
كه بر سر من از الست مي رود

شب غم تو نيز بگذرد ولي
درين ميان دلي ز دست مي رود
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من را نگاه كن كه دلم شعله ور شود
بگذار در من اين هيجان بيشتر شود

قلبم هنوز زير غزل لرزه هاي توست
بگذار تا بلرزد و زير و زبر شود

من سعدي ام اگر تو گلستان من شوي
من مولوي سماع تو برپا اگر شود

من حافظم اگر تو نگاهم كني اگر
شيراز چشم هاي تو پر شور و شر شود

"ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود"

آنقدر واضح است غم بي تو بودنم
اصلا بعيد نيست كه دنيا خبر شود

ديگر سپرده ام به تو خود را كه زندگي
هر گونه كه تو خواستي آنگونه سرشود
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران همه شب سرشک غم ریزان است
شب مضطرب از وای شباویزان است
چیزی به سحر نمانده برخیز که صبح
در مطلع لبخند سحرخیزان است

 

behnam-t

عضو جدید
كجا توان گريخت زين بلاي عشق
كه بر سر من از الست مي رود

شب غم تو نيز بگذرد ولي
درين ميان دلي ز دست مي رود
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم---همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم----شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم رخ یاد تو درخشید----بوی صد خاطره پیچید یاد صد خاطره خندید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم----پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
به تو گفتن حذر از عشق ندانم نتوانم----سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که دلم به تمنای تو پر زد----چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی-----من نگسستم نپریدم نرمیدم
.
.
.
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم؟؟؟؟؟:w12:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عاشقا! کمتر ز پروانه نه ای

کی کند پروانه ز آتش ، اجتناب؟http://www.www.iran-eng.ir/images/icons/im_msn.gif
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
قصور عقل كجا و قياس قامت عشق
تو هر قبا كه بدوزي به قد ادراك است

سحر به باغ درآ كز زبان بلبل مست
بگويمت كه گريبان گل چرا چاك است.
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب به گلستان تنها منتظرت بودم بادة ناکامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم ، منتظرت بودم
....................
آن شب جان‌فرسا من بی‌تو نیاسودم وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم ، منتظرت بودم
....................
بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه
غمها به سرآمد ، زنگ غم دوران ، از دل بزدودم
منتظرت بودم ، منتظرت بودم
....................
پیش گلها ، شاد و شیدا ، می‌خرامید آن قامت موزونت
....................
فتنة دوران دیدة تو ، از دل و جان ، من شده مفتونت
....................
درآن عشق و جنون ، مفتون تو بودم اکنون از دل من ، بشنو تو سرودم
منتظرت بودم ، منتظرت بودم
منتظرت بودم ، منتظرت بودم
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گل امید .... :gol::gol:

هوا هوای بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب .... :heart::gol:
مشیری
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
رفتي اي جان و ندانيم كه جاي تو كجاست
مرغ شبخوان كجايي و نواي تو كجاست

چه شد آن مهر و وفايي كه من آموختمت
عهد ما با تو نه اين بود ، وفاي تو كجاست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لحظه ها را در سکوت لبهایت میشمرم

و زندگیم را در برق نگاهت میسازم

تو را در باغی پر از اطلسی های روشن

و پر از مریم های سپید مینشانم و

برایت شعر باران را می خوانم .... :heart::gol::gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفت آن يار كز او گشت سر دار بلند
جرمش اين بود كه اسرار هويدا مي كرد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گويند کسان بهشت با حور خوش است
من مي گويم که آب انگور خوش است
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
گر نيست تاب سوختنت گرد ما مگرد
كاتش زند به خرمن هستي شراره اي

در بحر ما هر آينه جز بيم غرق نيست
آن به كزين ميانه بگيري كناره اي
 

melan

عضو جدید
شعر

شعر

:gol:آن دوست که دیدنش بیاراید چشم ، بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
مارا ز برای دیدنش باید چشم، گر دوست نبیند به چه کار آید چشم:gol:...
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به لب هايم مزن قفل خموشي [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]كه در دل قصه اي ناگفته دارم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زپايم باز كن بند گران را[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]كزين سودا دلي آشفته دارم[/FONT]​
 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد/ به زیر ان درختی رو که او گلهای تر دارد
دراین بازار عطاران مرو هر سو چوبیکاران/به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
 

davatesab

عضو جدید
{گرگها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز}
زنده باد آزادی
:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

tamar

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دلتنگی چه حس بدی است
تنهایی چه حس بدی است
كاش
پاره ای ابر میشدم دلم مهربانی میبارید
كاش نگاهم شرار نور میشد
آشتی میداد
و كه دوست داشتن چه كلام كاملی است
و من چقدر
دلم تنگِ دوست داشتن است
[/FONT]
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ستاره هاي سربي فانوسكاي خاموش
من وهجوم گريه ازياد تو فراموش
توبال و پر گرفتي به چيدن ستاره
دادي منو به خاك اين غربت دوباره
دقيقه هاي بي تو پرنده هاي خستن
آيينه هاي خالي دروازه هاي بستن
اگه نرفته بودي جاده پر از ترانه
كوچه پر از غزل بود به سوي تو روانه
اگه نرفته بودي گريه منو نميبرد
پرنده پر نمي سوخت آيينه چين نميخورد
اگه نرفته بودي و اگه نرفته بودي......
شبانه هاي بي تو يعني حضور گريه
بامن نبودن تو يعني وفور گريه
از تو به آينه گفتم ازتو به شب رسيدم
نوشتمت روگلبرگ تورو نفس كشيدم
از رفتن تو گفتم ستاره دربه در شد
شبنم به گريه افتاد پروانه شعله ور شد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
قايقى خواهم ساخت،


خواهم انداخت به آب .


دور خواهم شد از اين خاك غريب


كه در آن هيچ كسي نيست كه در بيشه ي عشق


قهرمانان را بيدار كند.
 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
جهان بر آب نهاده ست زندگی بر باد
غلام همت آنم که دل برو ننهاد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در آينه بندان پريخانه چشمم
بنشين كه به مهماني ديدار خود آيي
بيني كه دري از تو به روي تو گشايند
هر در كه بر اين خانه آيينه گشايي
 

Similar threads

بالا