// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

پدرام تاج ابادی

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی که رفتم تازه تو می فهمی عاشقی چیه
می شناسی عشق را بعد من می فهمی عاشقت کیه
عاقبت از غصه ی تو نقش تو قصه ها می شم
می رم و پیدام نمی شه تنها مثل خدا می شم
وقتی که من عاشق شدم با همه ی بود و نبود
تو خواب و تو بیداری ها نقش دو تا چشم تو بود
من همه جا کنار تو سایه به سایه کوه به کوه
آینه ای که دم به دم با تو نشسته روبرو
تو جونمی تو عشقمی قشنگترین بهونه ای
برای زنده بودنم تو بهترین نشونه ای
تو بهترین دلیل دل برای بودنم شدی
نبودی از تنم جدا که پاره ی تنم شدی
پرنده ی قشنگ من اگه بیای بهار می یاد
برای این شکسته دل تو سینه باز قرار می یاد
ستاره ها پایین می یان دوباره باز سحر می شه
از آسمون و از زمین به من می گن که یار می یاد
 

پدرام تاج ابادی

عضو جدید
کاربر ممتاز
(((یاد بعضی نفرات روشنم میدارد
قوتم می بخشد
یاد بغضی نفرات رزق روحم شده است
وقت هر دلتنگی سویشان دارم دست
جراتم می بخشد)))
نیما یوشیج
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اندوه تنهایی

پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارد
در سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد
مو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجام چنین دیدی
در دلم باریدی ... ای افسوس
بر سر گورم نباریدی
چون نهالی سست میلرزد
روحم از سرمای تنهایی
میخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهایی
دیگرم گرمی نمی بخشی
عشق ای خورشید یخ بسته
سینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته
غنچه شوق تو هم خشکید
شعر ای شیطان افسونکار
عاقبت زین خواب درد آلود
جان من بیدار شد بیدار
بعد از او بر هر چه رو کردم
دیدم افسون سرابی بود
آنچه میگشتم به دنبالش
وای بر من نقش خواب بود
ای خدا ... بر روی من بگشای
لحظه ای درهای دوزخ را
تا به کی در دل نهان سازم
حسرت گرمای دوزخ را؟
دیدم ای بس آفتابی را
کو پیاپی در غروب افسرد
آفتاب بی غروب من !
ای دریغا در جنوب ! افسرد
بعد از او دیگر چی میجویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم ؟
اشک سردی تا بیافشانم
گور گرمی تا بیاسایم
پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارد
در سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد
فروغ فرحزاد
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
خانه ی دوست کجاست؟
چه کسی می پرسید
خانه ی دوست زمانی به پس کوچه ی تنهایی بود
با دری باز، و یک پنجره ی رو به خدا
باغچه ای داشت پر از اطلسی همدردی
بوی عطر دل پاک، همه جا حس می شد
تک درخت ته باغ، پُر ز برگ دلِ خوش
که به آهنگ نسیم سحری می رقصید
ولی امروز دگر خانه تهی ست
قفل نفرت بدرش بسته کسی
در پس پنجره اش پرده ی رخوت پیداست
بوی حسرت ز در و پیکر خانه جاری ست
خانه متروک شده از نم بیرحمی ها
تک درخت ته باغ، شده مسموم ز هوای نفرت
... دیر زمانیست که در این خانه کسی
ننهادست قدم با دل باز
خانه دوست کجاست؟
 

mohx

عضو جدید
:gol:گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم برود این غم من چون تو بیایی:gol:
 

پدرام تاج ابادی

عضو جدید
کاربر ممتاز
فنا

جانا به حريم يار وارد شده ام بی خود حالم نی است از خود درويش شدم بی خود
يارا نظر کن در خويش تا بينی جمال يار يار است درون خويش بيتاب شده ام بی خود
بيدار شدم زين عشق بيدار تر از بيدار قلبم از آن کيست مجنون شده ام بی خود
اين عشق درون توست جانا بيابش زود تا گيری تو دست يار حاتم شده ام بی خود
نيکی رسان بر خلق و عشق و محبت کن عشقی درون ماستمجنون نه ايم بی خود
ياری که در قلب است نامش ابدی گشت ست اين يار درون ماست کعبه شده ايم بی خود
کعبه درون توست کعبه درون ماست گردش طوافی کن خاکی شده ام بی خود
يا رب خاکی تر از اين خاکم جاهل تر از انسان جانا مددی بنما انسان شده ام بی خود
نام تو در جانم عشق تو در يادم عمريست فنا رفته جانم عشقم فنا رفته فانی شده ام بی خود
جانا نظر بنما در قلب و در روحم عمريست فنا رفته بی خود شده ام از خود
 

پدرام تاج ابادی

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق سوزان

با تو من تابه هميشه عاشقم با تو من تا به هميشه شاعرم
اي عشق هميشگي من با تو من تا به ابد هم شاعرم
ديوانگي هاي مرا پاي جنونم مگذار كز عشق تو من اينگونه جنون وار شدم
همه شعر من از عشق تو و ياد تو بود همه ياد تو بود در دل بي تاب و تبم
اي كه در شعر وغزل هاي مني تا به ابد من به ياد عشق سوزان تو ام
 

پدرام تاج ابادی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاب و تب

در دل بي تاب و تبم عشق تو بود

در همه شعر شبم عشق تو بود
در همه ستاره هاي قلب من

در همه فكر من ياد تو بود
در همه جا در همه جاي دلم
بي تو من غمي ندارم
در همه غم هاي عالم ياد تو بود
آن شبي كه آمدي در ذهن من
در همه جا در همه جاي دلم ياد تو بود
آن شبم عشق شد در قلبم فزون
عشق هايم همه در ياد تو بود
كاشكي مي دونستي كه بي تو من آهي ندارم
. دار و ندارم همه در عشق تو بود
 

پدرام تاج ابادی

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران

باران می بارد ؟؟..یا...نمی بارد؟؟ ..می بارد؟؟؟
پس چرا این قدر آشفته ام؟؟
چرا مثل همیشه از باران لذت نمی برم؟
چرا صدای خوردن قطرات باران را بر شیشه نمی شنوم؟؟
پس بوی زمین نم خورده کجاست؟؟
پس چرا اینقدر ملتهبم؟؟
راستی..ازبغضی که مدتها بود آزارم میداد هم خبری نیست..
باران می بارد ؟؟..یا...نمی بارد؟؟ ..نمی بارد؟؟؟
پس چرا همه جا بارانیست
پس چرا پنجره خیس است؟
پس چرا هوای بیرون رفتن دارم؟
پس این صدایی که تمام اتاق را پر کرده چیست؟؟
صدای باران که نیست!
پس صدای چیست؟؟!
فریاد؟؟!....نه!
التماس..نه..!
موزيک..؟نه!!!!!
..........
هق هق؟؟؟؟؟؟؟؟
آری........
پس باران می بارد....
می بارد........
می بارد.......
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
شيعه يعنى هفت خطى در جنون
شيعه طوفان ميكند در كاف و نون

شيعه يعنى تندر آتش فروز
شيعه يعنى زاهد شب، شير روز

شيعه يعنى شير، يعنى شيرمرد
شيعه يعنى تيغ عريان در نبرد

شيعه يعنى تيغ، تيغ موشكاف
شيعه يعنى ذوالفقار بى غلاف

شيعه يعنى يك طپش عصيان و خون
شيعه يعنى سابقون السابقون
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
جاتون خالي يه جايي مهمون بوديم
پـــــاي بســـــاط تلـو يـز يـون بـوديـم
برنــــامــه شــون سازي و آوازي بـود
امــا سازش قـــــايم باشك بــازي بود
بچّه ي صــابخونه كـــه فيلمو مي ديد
رو به بـــابــاش كرد و بــا خنده پرسيد
اون دو نفــــــرکـــه پشت اون گلدونن
شونه شونــو هِي چـــرا مي جنبونن؟
بـــــــابـــاش بهش گف پسرم گير نده
خنده ز يـــــاديــش پيـش مهـمـون بده
اون دو تــــــــــا اونجا گِل لگد مي كنن
اونـــــــــا دارن كــــــاراي بـد مي كـنـن
آلت مــــوسیــــقی ميگن حــــــرومــــه
اگه نـيـگـــا كـنـي كــــــارت تـمـــــــومـه
هر كي چشش ساز ببينه لـو چ ميشه
مخش يهو سوت ميكشه پوچ مي شه
اونـــايي كــــــــه صـــاحب تلـــــويزيـونن
خيـــــــــــر و صلاحِ همــه رو مي دونـن
ميـگن نــــــوازنــــدگي عـلاّفيـه
آقـاي خوانـنـده خـودش كـافـيـه
اين صداي ســـــازه كـــه خيلي خـوبه
خودش يه تيكه پوست و سيم و چوبه
همين نــــاقاره كــه صداش عــاليه
نـيگـاش كنـي يـه طـبـل تـو خالـيـه
اينم بگـــم اصــل قضـيه چـوب نيست
آلت موسيقي يه خورده خوب نيست
ميگن زن و بچـــه ميــــاد رد ميشه
اگه نشون بديم يه وخ بـد مي شه
اينـــــــارو كــه ميگم يك از هـــــزاره
كـلّـي پی آمـداي ديـگــــــــــه داره
بچه هه گف بابـا يه خورده صب كن
كنـتــرلـــو بـگــيـر جـــلـو عـقب كــن
تلويزيون پـاك شده پشم و شيشه
ما بچه ها تكليفمون چي مي شه ؟
شبـــانه روز دارن كانـــال مي زنن
مي شينن اونجا ضد حال مي زنن
برنـــــامه هـــــــا تكـرارين هميشه
آخـه بابــــا اينجوري كـه نـمـيـشـه
بودجه كه تصويب ميشه ميليارديه
فيلما چيه ؟ فـقـط لـورل هــــارديه
سازو كه گفتين بده ، وافور چطور ؟
ديدنِ صحنه هـــاي نــــــاجور چطور ؟
هر كي مي خواد آينه ي عبرت بشه
ميــاد تو اين فيلمــــا مواد مي كشـه
اينجا يه كم حرفا تو هم _تو هم شد
بـــــا يـه كشـيـده روي بـچـه كم شد
وقتي كه يــــــــارو فارغ از كتك شد
گفت : آخيش ،چقد دلم خنك شداينـــــــا همـش تقصـير روزگـــــــــاره
بچه و اين حرفـــا؟ ، چه معني داره
ما آم كه اين حرفارو مي شنفتيم
پيرو فـرمــــايـش يـــــــارو گـفـتـيـم
از تلويزيــــــــون نبـــــــــايد بد بگي
تــــو دهنت هر چي كه اومد بگي
بودجه ي ميليـــاردي داره كه داره
فقط لورل هــــــاردي داره كه داره
فيلماي تكــــــراري چه عيبي داره
چشت درآد بشين ببين دوبــــــاره
ماها اينيم يهو سگ هار ميشيم
رو بهمون بدن طلبكــار مي شيم
دوره ي مشروطه كــه يـــادتـــونه
بـــــازم اگـه شُـل بـگـيـرن همونه
شــــاخ اتـــــــابكــو زدن شكـوندن
فــــاتحه ي ممدلي شاهو خوندن
عهدو شكسته كـه شكسته باشه
مجلسو توپ بسته كه بسته باشه
بُلنگو دس گــرفتن و جــار زدن
شيخ به اون گندگي رو دار زدن
تورو خدا نگين اين حرفــا زشته
من نـمـي گـم تـو كـتـابا نوشته
یِپـــرمِ بدبختـــــــو زدن كشتنش
بچه ها موندن روي دست زنش
اون از اميــــر كبــير، اين از مصـدق
به اون عذاب دادن به اين يكي دق
خلاصه اينكه ، اين سيــاست بده
عـقلـتـو دسـت ايـن جـماعـت نده
ما كه سياست سرمون نمي شه
جون شمـا ايـنـو مـيـگـم هـمـيشه
حالا با اين توضيحايي كه دادم
دل نـگـران احــمــدي نــــــژادم
بسّه ديگه زيـــــاد بگم بد ميشه
يـهـو صـلاحـيـّتـمـون رد مي شه
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرزويم اين است:نرود اشك به چشمت هرگز مگر از شوق زياد...
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز، و به اندازه هر روز تو عاشق باشي، عاشق آنكه تورا ميخواهد و به لبخند تو از خويش رها مي گردد، آرزويم اين است...
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یار طرفه ی فصل ها

بعد از ظهر در هم ریخته ی جمعه
موسیقی یی به لطافت عشق
و فصلی که بی تو می گذرد
تنها
زیبای گمشده در ازدحام ها !
همهمه ها
جنجال ها
بر بلندای این شیون سرای گنگ
پژواکی به زیبایی خود باش !
در بعد از ظهر این جمعه ی بی تو
و جهان پر آشوبی که عقربه های عمر
شتابان
در گذر است
آرامشی باش
در ناهنجاری خونین ِ لئامت این قرن
و هنجاری در آشفتگی ِ این زمانه ی مخدوش
ای یار طرفه ی فصل های بی تو !
زیبای تنهای دل !
معنای روان جهان باش
گلی
در این برهوت پر تلاطم جاری
و تازه تر شعری بر لبان ماهی و
دریا
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگـــي از بس کــه رنگارنگ شد/
عاشقــي هــم حيله و نيرنگ شد/
عشق هم رنگ هوسبازي گرفت/
معني عشق وهـوس يکرنگ شد/
اين طلاي نــاب هم چـــون آهني قلب گشت/
اکسيده پر از زنگ شد/
کو صداقت؟ کو محبت؟ کو صفا؟/
دلِ تو گوئي سخت تر از سنگ شد/
طوق بد نامي به گردن اي دريغ/
ايـــن تجدد نـام آن فرهنگ شد/
در مـيـــان زشت ونا هنجــارها/
خــوب بودن طبــل بد آهنگ شد/
بس که دنيا رنگ روي رنــگ شد/
عشـق هــم در بين مــا کمرنــگ شد


:(



 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگ دل این زودتر می خواستی حالا چرا؟
عمر ما را فرصت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟
نازنینـــــــــــا، ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم نمی پاشد زهم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خاموشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟
شهریـــــــــارا، بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت می روی، تنهـــــــــــــا چرا؟...
:smile:
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر نشنوی به تو خواهم شنواند
حماسه سماجت عاشقت را زیر پنجره مشبک تاریک بلند
که در غریو قلبش زمزمه میکند:
"شوکران عشق تو که در جام قلب خود نوشیده ام
خواهدم کشت
واتش این همه حرف در گلویم
که برای برافروختن ستارگان هزاران عشق فزون است
در ناشنوایی گوش تو
خفه ام خواهد کرد!"
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
در گردنت از هر سو پیچیده غمی گیسو
تا در شب سرگردان هر سو بکشانندت

تو آب گوارایی جوشیده ز خارایی
ای چشمه مکن تلخی ور زهر چشانندت
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
انگور ها از شاخه های کهنه میریزند
دیگر نمی خواهند با لبها بیامیزند
گنجشک های تا همین دیروز در آواز
امروز روی شاخه ها یک حرف نا چیزند
از هرم تابستان نگاه کوچه ها پر نیست
از بس که با شهریور اینجا گلا ویزند
خورشید کم رنگیست سهم روزها کم کم
این آخرین لحظه ها از بغض لبریزند
با شیب تند و سرکش از تقویم می افتیم
در فصلهای نا شناسی که غم انگیزند
ای کاش از ته مانده های پیر تابستان
مرداد ها و تیر های تازه برخیزند
دلواپسم من برگهای باغ را اما
مردم همه چشم انتظار باد پاییزند
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تو تبریک میگم، که به تو باختم و
زیر پا له کردم دل خودساخته مو
به تو تبریک میگم، که دلم پیش تو بود
که تموم زندگیم توی آتیش تو بود، توی آتیش تو بود
 

Similar threads

بالا