دستهايت روسري را از وسط تا ميکند
اين مثلث در مربــع سخت غوغـــا ميکند
.
مثل يک منشور در برخورد با نور سفيد
روسري، رويِ سرِ تو رنگ پيدا ميکند
.
سبز، قرمز، سرمهاي، فرقي ندارد رنگها
صورت ِ تـــو روسريها را چـه زيبا ميکند !
.
ميشود هر تار مو يک «شب» ولي يک روسري
ايــن همه شب را چطوري در دلش جا ميکند؟
.
باد ميريزد بــه دورت حسرتِ تلـــخ مرا
باد روزي روسري را از سرت وا ميکند
...