به سلامتی اون رفیقی که چشم به ناموس رفیقش نداره...

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دوتا رفیق بودن یکیشون فراری میشه2 ماه میره خونه رفیقش میمونه بعد 2ماه میره سر محل یه دختر خوشکل رد میشده بهش تیکه میندازه یکی بهش میگه بابا

خواهر رفیقت بود که 2 ماه خونش خوابیدی شب میره جلو خونه رفیقش میگه شرمنده خواهرت رد شد نشناختمش تیکه انداختم رفیقش پک عرق بر میداره میگه به

سلامتی رفیقی که 2 ماه تو خونم خوردوخوابیید ولی تا الان خواهرمو که هر روز جلو چشاش بود نشناخته بود
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طرف زرنگ بوده. خواسته رو دست بزنه. مگه میشه انسان دو ماه با یه عده سر یه سفره بشینه بعد اونو نتونه بشناسه. قصه ش ساختگیه.
 

Similar threads

بالا