اصولا کم پیش می آید که در یک جمع دوستانه دو نفر اسمشان سهند باشد. اینکه از یک اسم در یک جمع دو بار باشد عجیب نیست، مسئله این است که اصولا سهند اسمی نیست که شما زیاد آن را بشنوید. با علی و محمد و رضا فرق دارد. اما ما در جمع دوستانهء خودمان دو تا سهند داریم. دو تا سهند که اگر آن دو را کنار هم قرار بدهی شبیه 10 می شوند! یکیشان آنچنان لاغر است که اگر بی خبر و بی هوا کنارش ب..وزی از وسط تا می شود، آن دیگری آن قدر چاق است که اگر احیانا بی خبر و بی هوا کنارت ب..وزد از وسط تا می شوی! اوایل به آنها می گفتیم سهند لاغر و سهند چاق. اما این نه خلاقانه بود، نه جذاب و نه محترمانه. برای همین خلاقیت جمعی به کار گرفته شد تا بر اساس نیاز جامعهء دوستانه مان این مشکل حل شود.
اگر با سهند کار داشته باشیم، فرق نمی کند کدام سهند، آنکه فاصله اش از ما بیشتر است تبدیل می شود به “بهرام” !! خیلی ساده است. یعنی اگر سهند لاغر کنار من نشسته باشد و سهند چاق مثلا روی صندلی مقابل، لاغر می شود سهند، چاق هم می شود بهرام! مسئله اینجاست که اگر در همین حال لاغر از جایش بلند شود و مثلا از خانه خارج شود، در همین بین تبدیل می شود به بهرام و چاق که تا الان بهرام بوده می شود سهند! حالا فرض کنید که این دو نفر قرار باشد طول استخر را با هم شنا کنند و ما در نقطهء شروع ایستاده باشیم. اگر کسی بپرسد چه کسی برنده شد، جواب یقینا بهرام خواهد بود!
حالا در این میان دو تبصره هم وجود دارد. اول آنکه کسی که بهرام را صدا می کند اسمش می شود “شهرام”. یعنی در همان مثال بالا اگر من لاغر را که کنارم نشسته صدا کنم، همینی هستم که هستم. اما اگر بهرام را که مقابلم نشسته صدا کنم تبدیل می شوم به شهرام. و دوم آنکه اگر یکی از آن دو روبرویمان و دیگری پشت سرمان باشد، آن کسی که روبروی ماست سهند است، و آن که پشت سرمان قرار دارد تبدیل می شود به “نوید” !! فعلا تصمیم بر این است که شخصی که نوید را صدا می کند همچنان همان شهرام باقی بماند، مگر آنکه نیازش احساس شود. در نتیجه حالتی را تصور کنید که من نشسته ام و سهند لاغر کنار دست من است و سهند چاق هم روبرویم و کمی دورتر. حالا فرض کنید که من می خواهم با سهند چاق صحبت کنم و در همین حال سهند لاغر بلند می شود و می رود از پشت سهند چاق یک چیزی بر می دارد و سپس می رود به آشپزخانه که پشت سر من قرار دارد. جریان می شود اینکه سهند چاق که روبروی من نشسته ابتدا بهرام است، بعد می شود سهند. سهند لاغر که در ابتدا سهند است، بعد می شود بهرام و پس از آن نوید. من هم که دارم صحبت می کنم اول شهرام هستم و بعد سراب ساز سودا ستیز و سپس دوباره شهرام!!!!
اصولا این را بگویم که اگر قوانین در یک جامعه راحتی و نیازهای اعضای آن را دنبال کنند به راحتی پذیرفته و بسط داده می شوند، حتی اگر از طرف افراد خارج آن جامعه مضحک و احمقانه بنظر برسد. همین!
اگر با سهند کار داشته باشیم، فرق نمی کند کدام سهند، آنکه فاصله اش از ما بیشتر است تبدیل می شود به “بهرام” !! خیلی ساده است. یعنی اگر سهند لاغر کنار من نشسته باشد و سهند چاق مثلا روی صندلی مقابل، لاغر می شود سهند، چاق هم می شود بهرام! مسئله اینجاست که اگر در همین حال لاغر از جایش بلند شود و مثلا از خانه خارج شود، در همین بین تبدیل می شود به بهرام و چاق که تا الان بهرام بوده می شود سهند! حالا فرض کنید که این دو نفر قرار باشد طول استخر را با هم شنا کنند و ما در نقطهء شروع ایستاده باشیم. اگر کسی بپرسد چه کسی برنده شد، جواب یقینا بهرام خواهد بود!
حالا در این میان دو تبصره هم وجود دارد. اول آنکه کسی که بهرام را صدا می کند اسمش می شود “شهرام”. یعنی در همان مثال بالا اگر من لاغر را که کنارم نشسته صدا کنم، همینی هستم که هستم. اما اگر بهرام را که مقابلم نشسته صدا کنم تبدیل می شوم به شهرام. و دوم آنکه اگر یکی از آن دو روبرویمان و دیگری پشت سرمان باشد، آن کسی که روبروی ماست سهند است، و آن که پشت سرمان قرار دارد تبدیل می شود به “نوید” !! فعلا تصمیم بر این است که شخصی که نوید را صدا می کند همچنان همان شهرام باقی بماند، مگر آنکه نیازش احساس شود. در نتیجه حالتی را تصور کنید که من نشسته ام و سهند لاغر کنار دست من است و سهند چاق هم روبرویم و کمی دورتر. حالا فرض کنید که من می خواهم با سهند چاق صحبت کنم و در همین حال سهند لاغر بلند می شود و می رود از پشت سهند چاق یک چیزی بر می دارد و سپس می رود به آشپزخانه که پشت سر من قرار دارد. جریان می شود اینکه سهند چاق که روبروی من نشسته ابتدا بهرام است، بعد می شود سهند. سهند لاغر که در ابتدا سهند است، بعد می شود بهرام و پس از آن نوید. من هم که دارم صحبت می کنم اول شهرام هستم و بعد سراب ساز سودا ستیز و سپس دوباره شهرام!!!!
اصولا این را بگویم که اگر قوانین در یک جامعه راحتی و نیازهای اعضای آن را دنبال کنند به راحتی پذیرفته و بسط داده می شوند، حتی اگر از طرف افراد خارج آن جامعه مضحک و احمقانه بنظر برسد. همین!