باز در خلوت من دست خیال
صورت شاد تورا نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش توفان بود
یاد آن شب که تورا دیدم وگفت
دل من با دلت افسانه ی عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه ی عشق
رفتی و دردل من ماند بجای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده ی اشک
حسرتی یخ زده در خنده ی سرد
فروغ فرخزاد
صورت شاد تورا نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش توفان بود
یاد آن شب که تورا دیدم وگفت
دل من با دلت افسانه ی عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه ی عشق
رفتی و دردل من ماند بجای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده ی اشک
حسرتی یخ زده در خنده ی سرد
فروغ فرخزاد