حضرت عباس(ع)-ولادت
حضرت عباس(ع)-ولادت
عشق تکرار آدم و حواست
سیب ممنوعه بهشت خداست
عشق یک واژه جدیدی نیست
ماجرایِ قدیمی دنیاست
مثل یک ماه اوّل ماه است
گاه پیدا و گاه ناپیداست
نسل ما نسل عاشق اند اصلاً
عاشقی شغل خانواده ماست
عشق، مشق شب بزرگان است
مثل سجاده ای که رو به خداست
مشق این روزگار اباالفضل است
صد و سی و سه بار اباالفضل است
آسمان جلوه اي اگر دارد
از نماز شب قمر دارد
شب ميلاد تو همه ديدند
نخل ام البنين ثمر دارد
آمدي و حسين قادر نيست
از نگاه تو چشم بر دارد
كوري چشم ابتران حسود
چقدر فاطمه پسر دارد
اي رشيد علي نظر نخوري
شهر چشمان خيره سر دارد
باب حاجات، كعبه ي خيرات
بر تو و قدّ و قامتت صلوات
اي نسيم پر از بهار علي
ماه در گردش مدارِ علي
چقدر مشكل است تشخيصت
تا كه تو مي رسي كنار علي
با تو يك رنگ ديگري دارد
شجره نامه ي تبارِ علي
دومين حيدر ابوطالب
صاحب غيرت و وقار علي
به شما مي رسد ذخيره ي طف
همه ي ارث ذوالفقار علي
اي علمدار و سر پناه حسين
حضرت حمزه ي سپاه حسين
خشکسال قدیم دنیا من
جستجوهای پشت دریا من
تو بر اين خاك ها بكش دستي
اگر اين خاك زر نشد با من
سر سال است مرد مسكينم
مكش از دستِ خاليم دامن
چقدر فاصله است اي دريا
از مقام ظهور تو تا من
تو بزرگ قبيله ي آبي
تو غديري، فراتي امّا من
خشكسالم، كوير بي آبم
روزگاري ست تشنه مي خوابم
كمرت جايگاه شمشير است
لب تو آستان تكبير است
سر ما را بزن همين امروز
صبح فردا براي ما دير است
هيچ كس رو به روت نيست، مگر
آن كسي كه ز جان خود سير است
سيزده ساله حيدري كردي
پسر شير بيشه هم شير است
گيرم افتاده است روي زمين
دست تو باز هم علم گير است
پسر شاه لافتي عباس
اي جواني مرتضي عباس
از نگاه كبوتري وارم
به مقام تو غبطه ها دارم
سر من را اگر بگيري باز
به دو ابروي تو بدهكارم
ارمني هم اگر حساب كني
دست از تو بر نمي دارم
بده این مشك پاره ي خود را
تا براي خودم نگهدارم
بي سبب نيست گريه ي چشمم
حسرت صبح علقمه دارم
با تمامي شور و احساسم
آرزومند كف العباسم
زلف ما را ز مشك وا مكيند
لب ما را از آن جدا مكنيد
پاي ما را به جانِ خالي مشك
در حريم فرات وا مکنيد
دست بر زيرتان نمي آرد
آب ها اين همه دعا مكنيد
تيرها روي اين تنِ زخمي
خودتان را به زور جا مكنيد
تازه طفل رباب خوابيده
جانِ آقا سر و صدا مكنيد
تا كه از مشك پاره آب چكيد
رنگ از چهره ي رباب پريد
علي اكبر لطيفيان