برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
خداحافظ برای تو چه آسان بود.

ولی قلب من از این واژه لرزان بود.

خداحافظ برای تو رهایی داشت.



برای من غم تلخ جدایی داشت.




روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند#
همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند#
ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند#
گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند#
آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند#
عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند#
خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد#
عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد#
 

tirmah

عضو جدید
آرزویم این است
نتزاود اشک در چشم تو
مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت
وبه اندازه ی هر روز تو عاشق باشی
عاشق انکه تو را میخواهد
وبه لبخند تو از خویش رها میگردد
و تورادوست بدارد به همان اندازه که دلت میخواهد
 

tirmah

عضو جدید
روزگاريست همه عرض بدن مي خواهند#
همه از دوست فقط چشم و دهن مي خواهند#
ديو هستند ولي مثل پري مي پوشند#
گرگ هايي كه لباس پدري مي پوشند#
آنچه ديدند به مقياس نظر مي سنجند#
عشق ها را همه با دور كمر مي سنجند#
خوب طبيعيست كه يكروزه به پايان برسد#
عشق هايي كه سر پيچ خيابان برسد#
.دمت گرم
 

Ramin-GT

عضو جدید
یک عشق عروج است و رسیدن به کمال ، یک عشق غوغای درون است و تمنای وصال ، یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم ،یک عشق خیال است و….خیال است و….خیال
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
دو تا چیز دل آدمو خیلی زود می زنه
حواست باشه
یکی شیرینی که شیرینیش بیش از اندازه باشه
یکیش هم عشقی که ابراز عشقش بیش از اندازه باشه
پس خیلی مواظب باش.
 

tirmah

عضو جدید
یادتان باشد اگر خاطرتان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنید
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
می توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی توان منکر آن شد.
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
عشق مثله پنیر میمونه،
زیادش آدمو خنگ میکنه،
نرمالش فقط تا یک ساعت آدمو سیر نگه میداره،
هیچ کس هم بدونه پنیر نمرده . . .
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
اما کسی قسمت اخر را باور نمیکنه
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
مهم نيست در عشق به وصال برسي,
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] يک عشق پاک را داشته باشي[/FONT]
[/FONT]
 

tirmah

عضو جدید
به غروب می اندیشم وقتی تو نباشی
و به مرگ وقتی من نیستم.
حالا سالهاست که جای عشق خالیست
و من روبروی پنجره ام
و قدمهای عابران خسته را می شمارم
و باز می دانم که صدای پای تو را نخواهم شنید.
و هرم نفست را
وقتی که می بوسید یم
حس نخواهم کرد.
و باز می دانم
تنها پژواک صدای تو در ذهنم
یاد گاری از سالها ی دور با تو بودنم است.
و این آئینه که خطوط لبان تو را برایم به یادگار گذاشته است
با رنگی سرخ
سالهاست که پاک نشده است.
چونان خاطراتت از ذهنم
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتـــاق تنهــایـــی مـــن
" پــا بــه مــاه " اتفـــاق تـــازه ایـست
- گــمانـــــــم –
" یـــکــی نـــبـود "
قصــه هـــای مــــن
در راه اسـت !!!

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
منو نسپار به فصل رفته ي عشق


نذار کم شم من از آينده ي تو


به من فرصت بده گم شم دوباره توی آغوش بخشاینده تو
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـــاد آورده را بـــاد می بــرد ...

قبــول ...!

امــا تـــویی که بــا پــاهای خودت آمــده بودی ...

چـــرا...؟
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل آن است که شاهرگ احساسم را زده باشی …

بند نمی آید..

دوست داشتن ات
...
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
من امشب تا سحر بيدار مي مانم
دلم درياي طوفانيست
نگاهم مي شكافد آسمانها را
و چشمم باز بارانیست!

به زير شاخه ي تنها درخت خود
لباس سبز مي پوشم
و با يادت سرودي تلخ مي خوانم
و چاي تلخ مي نوشم

من امشب مشت مي كوبم
به ديواري كه دلگير است
خودم هم خوب مي دانم
براي آرزو دير است!
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را چه به فرهاد بودن ؟
همین یک وجب دیوار فاصله را بردار ،
من باورت می کنم...
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
حوصـــله خوانــدن ندارم
حوصـــله نوشتــن هم ندارم
این همـــه دلتنـــگی دیگر نه با خــواندن کم می شود ، نه نوشـــتن.
دلم لمس آغوشت را می خواهد
فقط همین...
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
لرزش صدام،مال سرمای هواست...
این پرده ی اشک روی چشم هام هم ،همین طور،
چیزیم نیست به خدا،
من فقط، دلواپس توام...
لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟؟؟
 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاغذ و قلم پیش رویم است
دوباره نشسته ام تا برایت بنویسم
آرام
و نم نم
...نامه ی بی واژه و چروکیده ام را
 

hani0

کاربر بیش فعال
برایه تو مینویسم:
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد،
به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد،
دستی را بپذیر که بازشدن رابهتر از مشت شدن بلد است...
 

hani0

کاربر بیش فعال
سوگند به زیبایی چشمانت و به ریزش همیشگی اشکهایم که من به خیال باتو بودن نیز قانعم پس خیالت راازمن نگیر که خیالت مهرابان ترین تصویر دنیاست...........
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا