در این زمانه
در اين زمانه هيچكس خودش نيست
كسي براي يك نفس خودش نيست
همين دمي كه رفت و بازدم شد
نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست
همين هوا كه عين عشق پاك است
گره كه خود با هوس خودش نيست
خداي ما اگر كه در خود ماست
كسي كه بيخداست، پس خودش نيست
دلي كه گرد خويش ميتند تار،
اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست
مگس، به هركجا، بهجز مگس نيست
ولي عقاب در قفس، خودش نيست
تو اي من، اي عقاب ِ بستهبالم
اگرچه بر تو راه ِ پيش و پس نيست
تو دستكم كمي شبيه خود باش
در اين جهان كه هيچكس خودش نيست
تمام درد ِ ما همين خود ِ ماست
تمام شد، همين و بس: خودش نيست
قیصر امین پور