برای تو می نویسم
- شروع کننده موضوع hilari
- تاریخ شروع
- وضعیت
[FONT=times new roman,times,serif]این منِ شاعر[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
با شعر "خوش" است[/FONT]
با شعر "خوش" است[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
با تو[/FONT]
با تو[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
می‌توانست، "خوشبخت" باشد![/FONT]
می‌توانست، "خوشبخت" باشد![/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]نجاتم بده ![/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
در من هنوز لبخندی هست[/FONT]
در من هنوز لبخندی هست[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]
که می تواند چیزی یادت بیاورد ...[/FONT]
که می تواند چیزی یادت بیاورد ...[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]...[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]..[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif].[/FONT]
bojol
عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دلگیرم از تنهایی های مکرر . . .[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]از مردمانی که بودنشان را ادعا میکنند . . .[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]و از زمانه که محبت طلب کردم و هیچ نبود .. . .نه دستی . . .نه دوستی . . .[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]و باز تنهایی...!!![/FONT]
[SUP]نگفتی بمان[/SUP]
[SUP]وگرنه من آدم رفتن نبودم[/SUP]
[SUP]همانجا که دستانم را از میان دستانت ربودم[/SUP]
[SUP]اعتراض نکردی[/SUP]
[SUP]و من رفتم ...[/SUP]
[SUP]و تو رفتنم را در سکوت تماشا کردی[/SUP]
[SUP]این سکوت تو مرا شکست ...[/SUP]
تب کرده ام هذیان برایت می نویسم
ذهنم پر است از فکرهای اشتباهی
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم روبراهی ...؟؟
ذهنم پر است از فکرهای اشتباهی
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم روبراهی ...؟؟
بخشیدمت
امــــا......
بعد از مرگـــم همه چیز را درباره "تــــو" با خــدا خواهم گفت !!!
ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ ...ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺍﮔﺮ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﺎﺷﺪ ؛ ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻏﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ
یک صندلی
نزدیکتر به تو نشستن
چند قدم
بیشتر با تو راه رفتن ..
خوشبختی
کوچکترین لحظه های حضور توست ...
داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد
البته...
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و...
تو صدایم کنی
فقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ، که امروز
اینقدر دیوانه وار ، تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی ؟
اینقدر دیوانه وار ، تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی ؟
کلماتی برایت می نویسم....
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست..
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس نشدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ میچکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت بودم و هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را...
لمس کن ....
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست..
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس نشدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ میچکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت بودم و هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را...
لمس کن ....
با تو فِک میکردم طلوع صبحِ
ولی باتو بودن من بعد ی ریسکِ
من میرم تا شاید تو قدرم رو بدونی . . .
ولی باتو بودن من بعد ی ریسکِ
من میرم تا شاید تو قدرم رو بدونی . . .
مادرم گفت که عاشق نشوی !! گفتم: چشم !
چشم های تو مرا بی خبر از چشمم کرد....
چشم های تو مرا بی خبر از چشمم کرد....
تب کرده ام هذیان برایت می نویسم
ذهنم پر است از فکرهای اشتباهی
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم روبراهی ...؟؟
ذهنم پر است از فکرهای اشتباهی
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم روبراهی ...؟؟
دیگر تنهایی برایم معنا ندارد جای دستانت روی صورتم پر شده است..
آره پر شده..
با اشکهایی که هر ساعت هر دقیقه هر لحظه صورتم را غریبانه نوازش میکنند
آره پر شده..
با اشکهایی که هر ساعت هر دقیقه هر لحظه صورتم را غریبانه نوازش میکنند
برایت مثل همان سیگاری بودم که تا ته سوختم..
وقتی به اخر رسیدم..
دورم انداختی…
یکی دیگر برداشتی..
وقتی به اخر رسیدم..
دورم انداختی…
یکی دیگر برداشتی..
بهم میگفتی زندگیم هستی…
وقتی تورو با او دیدم..
گفتی گاهی برای رسیدن به عشق باید از زندگی گذشت..
وقتی تورو با او دیدم..
گفتی گاهی برای رسیدن به عشق باید از زندگی گذشت..
من
برای دوست داشتنت
مدت هاست آماده ام
اما
امان از تو
امان از زن ها
همیشه دیر حاضر می شوید …
برای دوست داشتنت
مدت هاست آماده ام
اما
امان از تو
امان از زن ها
همیشه دیر حاضر می شوید …
به زیر پاهها له شد دراین ایام
مپرس کی وکجا؟
که این دل بی جواب مانده است عمری
برایم گریه کردن بی اثرباشد
بخندید که شاید ازریشه برپاشد دل من....
مپرس کی وکجا؟
که این دل بی جواب مانده است عمری
برایم گریه کردن بی اثرباشد
بخندید که شاید ازریشه برپاشد دل من....
- وضعیت