برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

zohre_1371

عضو جدید
زن ها !!!!!!!!!!!1

زن ها !!!!!!!!!!!1

زن هاهمه چیزشان را پنهان میکنند
تنهایی را
دلتنگی را
گریه ها را
دوست داشتن را
زن ها
هنگام شکستن صدایشان در نمی آید
درد که دارند به خود نمیپیچند
نهایتا تسکین درد یک زن
گریه های یواشکی ست
ناشناس
 

zohre_1371

عضو جدید
من و یک جاده چشم به راه
جاده ای از شب تا خلوت ماه
آخرین حادثه جاده تویی
اتفاقی که نیفتاده تویی...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر پیش این و آن از خوبی ها ی نداشته اش گفتم که
وقتی سراغش را میگیرند
خجالت می کشم بگویم
تنهایم گذاشت...!
 

zohre_1371

عضو جدید
همه فقـط با تو همدردی می کنند...
ای کاش فقط یک نفر پیدا میشد
کسی که صادقانه میگفت:
نگران نباش !
"با هم درستش میکنیم!"
 

zohre_1371

عضو جدید
براى خودت يك خلوت دست نيافتنى داشته باش
گاهى بايد خيلى از اتفاقات
را فقط با خودت در ميان بگذارى..
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی وقت است
نیمکت با هم بودنمان تنهاست
نه من دل نشستن بدون تو را دارم
نه تو دلیل نشستن با من..
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیگذاشتم به آسانی دلم را ببری...
اگر میدانستم بعد از تو زندگی کردن
چقدر دل میخواهد...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پیامبر عاشقانه های من..


معجزه چشمان تو کافیست..


که ایمان بیاورم به رسالت عشقت..!
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای کاش

یا بودی

یا از اول نبودی

این که هستی

ولی کنارم نیستی

دیوانه ام میکند...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میگیرد
وقتی میبینم
تو هستی
من هم هستم
اما "قسمت" نیست...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم برای تو مینویسم برای عشق قشنگم عشقی که هیچوقت تودلم نمی میره . مدتهاست که نوشته هام مخاطب خاصی نداره.مینویسم واسه دل تنگم.واسه عشق قشنگم....عشقی که باید ازهمون اول راه فراموشش کرد واون رو هم مثل خیلی از اتفاقای زندگی دست خاطره ها سپرد ...
ولی اینبار... اینباردارم برای تومینویسم،فقط وفقط برای توووو
برای پاکی وصداقت توووو...
میخوام از احساس پاکی بنویسم که من،بعد ازاون همه تجربه،جلوش کم آوردم....
ازدلی بنویسم که دریاست...
از نگاهی که پاک تراز آب زلال چشمه هاست.....
ازدستای مهربونت که وقتی تودستام بود تموم سردی وسختی زندگی روفراموش کردم....
ازچشایی که باچند حرف ساده، خیلی زودخیس میشه...
ازلیاقتی بنویسم که خیلی کم پیداشده دروجودمن...
و بالاخره ازدلم بنویسم،که امشب خیلی گرفته....خیلی زیاد....... می شینم با خدای خودم ازتو میگم از عشقمون میگم از روزگارمون میگم ودلمو خالی میکنم...از دلتنگی تو به آسمون نگاه کردم ستاره های آسمون خدا نقش تورو واسم کشیدن.. کاشکی میدی که چقدر نگات کردم و تماشای چشمات ،چشمایی که هیچ وقت دروغ نگفت...،
آره دلم بد جوری امشب دلش گرفته..حتی بیشترازابرهای آسمون چشمات....بیشتراز هرروز دیگه....میدونی همچین بگی نگی،یه هوا،خسته ام....... البته از یه کم خیلی بیشترخسته ام
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه به ابر،
نه به آب،
نه به برگ،
نه به این آبی آرام بلند،
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام،
من به این جمله نمی‌اندیشم.
من مناجات درختان را، هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد،
نفس پاک شقایق را در سینۀ کوه،
صحبت چلچله‌ها را با صبح،
نبض پایندۀ هستی را در گندم‌زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونۀ گل،
همه را می‌شنوم
می‌بینم.
من به این جمله نمی‌اندیشم!
به تو می‌اندیشم
ای سراپا همه خوبی،
تک و تنها به تو می‌اندیشم.
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می‌اندیشم.
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا
تو بمان با من، تنها تو بمان!
جای مهتاب به تاریکی شب‌ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل‌ها تو بخند.
اینک این من که به پای تو درافتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز،
تو بگیر،
تو ببند!
تو بخواه
پاسخ چلچله‌ها را، تو بگو!
قصۀ ابر هوا را، تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
در دل ساغر هستی تو بجوش،
من همین یک نفس از جرعۀ جانم باقی‌ست،
آخرین جرعۀ این جام تهی را تو بنوش!
فریدون مشیری
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حــسرت يعنــي ،
خواستـن تــو ،
كـه هيــــــچوقت ..
داشتـن نمــي شود...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فرض کن به عکاسم بگویم اشک هایم را پاک کند. ..
از آن خنده ها که دوست داری برایم بکارد. . .
باز هم از نگاهم پیداست چقدر به نبودنت خیره مانده ام . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو ماه را دوست داری ...

و من ماه هاست که تورا ...

وقتی به دنیا آمدم ...

ای کاش چشمم به ماه نمی افتاد ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عشق نه زیبایی میخواهد . . . نه ماشین و نه هیچ چیز دیگری . . .

فقط و فقط دو تا آدم میخواهد . . .

تاکید میکنم . . . آدم . . .

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
هـــــر شـــــب ...

خوشبختیــ♥ـــت را دعـــــا میکنـــــم ...
ولـــــی ...
فقـــــط " خــــــــــدا " میدانـــــد ...
" حســـــادت "
امانــــــــــم را بریــــــــــده ..............!
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دم چشم هایت گرم

با

آن دوستت دارم های عاشقانه اش،

از


زیر زبانت که نمی توان حرفی کشید ...

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدم است دیگر

یک روز حوصله ی هیچ چیز را ندارد
دوست دارد خودش را بردارد بریزد دور
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخت ترین کار این روزهام
همین است که هر شب
باید چشم روی هم بگذارم و بی خیال بخوابم
و هر صبح وانمود کنم
هنـــــوز زنده ام ...!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
ابتدای یک پشیمانیست حرف را نزن
گفته بودی چشم بردارم از چشمان تو
چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن
 

bojol

عضو جدید
عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست...
و غمــت سـهم ِ مــن!
 

bojol

عضو جدید
زندگی

"زندگی" بـه من آموخـت . . .

آدمها نـه " دروغ " می گویند

نه زیر " حرفشان " می زنند .

اگر " چیزی " می گویند . . .

صرفا " احساسشان " درهمان لحظه سـت

نبـایـد رویش " حساب " کرد
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]ما هیچکدام خوب نیستیم

[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]نه تو،‌ که این‌همه بد نقش آدمهای خوب را بازی می‌کنی

[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]نه من، که این همه خوب نقش آدمهای بد را...![/FONT]
 

bojol

عضو جدید
عزیز لعنتی ام ...تنها به من بگو که چه باید میکردم و نکردم ...تنها لحظه ای در چشمان من نگاه کن و مردانه بگو که غیر از عمر و جوانی و شور عشق دیگر چه باید به پای تو میریختم ...من که در هر شرایطی در کنار تو ایستادم ...و حالا میفهمم تنها اشتباه من اعتماد به تو بود ...بیا و یکبار هم که شده مرد باش ...لحظه ای در چشمان من مردانه نگاه کن ... لحظه ای ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا