برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا آ خر عمر درگیر من خواهی بود....و تظاهر می کنی نیستی...مقایسه تو را از پا در خواهد آوردمن می دانم به کجای قلبت شلیک کرده امتو دیگر خوب نخواهی شد!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت
توی این خونه هنوزم یه نفر .. نمیخواد باور کنه نداردت
نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم
زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم
به هوای روز برگشتن تو .. سر هر راهی نشونه میکشه
با تمام جاده های رو زمین .. رد پاتو سمت خونه میکشه

من دارم هر روزمو بدون تو .. با تب یه خاطهرسر میکنم
با خودم به جای تو حرف میزنم .. خودمو جای تو باور میکنم

توی این خونه به غیر از تو کسی .. دلشو با من یکی نمیکنه
من یه دیوونم که جز خیال تو .. کسی با من زندگی نمیکنه

تو سکوت بی هوای این اتاق .. شب به شب به خاطرم میارمت
خودمم باور نمیکنم ولی .. دیگه باورم شده ندارمت

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مینویسم برای تو
که
هر گاه دلم میگیرد
خودت میشوی مرهمم
انجا که تو حضور داری
را انچنان
زیبا میارایمش تا
بدانی
دوست داشتنم
بی حد و مرز هست
انتها ندارد
فقط
متاسفم
که میگویم
ببخشید
چند خط خطی ساده در گذشته کردم
دلت را شکستم
قلبت را اندوهگین کردم
گاهی
از اینکه
تو را غمناک میکنم انچنان
شرمنده میشوم
که نمیتوانم
در رویت نگاه کنم
و تنها
سر به زیر میاندازم و میگویم
معذرت میخواهم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مینویسم
از داغ دل پدری که فرزندش در اغوشش جان داد
مردی از دیار سلهشوران
مردی که تاخت تا
تمام بتها را بشکند
مردی که هزاران سال هم بگذرد
یادش در
قلبهای
پر از عشق تمام مردمان با خدا میماند
اخر چگونه مادرش را جواب دهد
انجا که
کودکش را
پاره تنش را
پشت خیمه ها
خاک میکند
اه
از این حقارت و پستی و دون مایگی ادمیان
چه سخت میگذرد
انجا بر مردی که
بخاطر
گرفتن اب برای کودکش
در اغوشش خون کودکش را میبیند
نمیدانم
مرد نیستم
اما میدانم
اگر پدر باشی
اگر فرزند شیر خواره ات را
جلوی چشمانت جان بدهد نتوانی کاری کنی
انگاه
حتم دارم
قلبت درد میگیرد
از این داغ فرزند
اه
چه بزرگ مردی
بود
که
کودک
شیر خواره اش
نیز
پرپر کردند
دشمنان ولی
هرگز
تسلیم دشمنانش نشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــــــــــــی تـــــــــــــو
مدتیست در گوشه کنار این زندگی گمم ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برایت مینویسم
بی حضورت
قلبم دیگر
نمیتپد
گاهی ارام سر بر شانه خویش میگذارم
قطرات اشکم که جاری میشود را
به ارامی پاک میکنم
اما باز هم دل تنگت میشوم
هنوز
نمیدانم
چه بگویم
جز اینکه
گم شده ام
در نبودت
نرو
بمان
 

maryam**n

عضو جدید
بــــــــــــی تـــــــــــــو
مدتیست در گوشه کنار این زندگی گمم ...

سکوت چه زیباست وقتی تمام حرف ها از توصیف تو عاجزند...

گاهی آنقدر بزرگی که نمی توانی سکوت نکنی...

و ای کاش بزرگ نبودی... کاش...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برایت مینویسم
قلم از تو نمیسراید
بلکه
دلم هست که از تو میسراید
اخر
دوستت میدارد
دلم
همانطور که
بی حضورت زندگی تلخ میگذرد
حضورت شیرین کننده لحظات زندگیم هست
اه چه شوق دل انگیزیست انجا که
نامت را صدا میزنم و زیر لب قبل از انکه برگردی
به سویم
میگویم
دوستت دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...

گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...


گاهی دلگیری...شاید از خودت...شاید هم اين تويي كه ..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ان لحظه که
دل گیر میشوی
بدان
اسمان
ابری میشود
باز هم باران میبارد
و تو را در اغوش میگیرد دانه های باران
ولی بدان دل من نیز
میگیرد ان لحظه که تو دلت میگیرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم عمرم را...
با دست های مهربان تو...
اندازه بگیـــــــــــــــرم...
برگــــــــــــرد...!
باور کن...
تقصیر من نبود...
من فقط می خواستم...
یکــــــــــ دل سیر...
برای تنهایی هایتــــــــــــ...
گریه کنــــــــــم...
نمی دانستم...
گریه را دوست نداری...
حالا هم هروقت بیایی...
عزیز لحظه های تنهایی منی...
اگـــــــــــر بیایی...
من دلتنگی هایم را ...
بهانه می کنم...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می دوم برای رسیدن به ساعت قراری نامشخص...
و تو
تغییرش دادی...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگــــــ ــــــــی
تابـــــ خوردن خیــــــــال در روز هایی است
که هرگــ ــــــــز تعبیر نمیشود

 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست داشتم
قوانینم را برای کسی بشکنم که مرا نشکند...
این که تا اینجای زندگی ام من بودم و خدای من...
من بودم تنهایی پر از خدا...
تنها دلیل تنها گزینی من است...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ،
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ،
نمیبخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ،
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ،
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی ،

 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
نچسب است

سرتاسر این مناظر

نچسب است حتا

همین صبح بارانی ِ بی تو حاضر...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می نویسم از چشمان زیبایت ازنگاه پر از عشقت


با صداقت می نویسم


و با یکدلی می نویسم که با تو


تا اخرین لحظه خواهم ماند


با چشمان خیس می نویسم


که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم


می نویسم از ان حرفهای شیرینت


و ان لحظه ی رویایی که من و تو در ان اشنا شدیم


و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم


ان چه که می نویسم حرف دل است و بس


حرف دل عاشق و بی قرار من


می نویسم و فریاد می زنم


دوستت دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برایت مینویسم
ان لحظه که
دل تنگت میشوم
تمام
وجودم
پر میشود
از تمنای با تو بودن
ان لحظه که
دلواپس نبودنهایت میشوم
چشم به راه
امدنت میشوم
سکوت میشود
همدم تک تک لحظاتم
چه شوقی در نگاه
بی فروغم میبینم
ان لحظه که
تو را میبینمت ارام به خویش
میگویم
توانستم
ببینمش
حتی
اگر تو حواست به بودنم نباشد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین من عاشق را ....

ببین که چگونه عاشقانه در پی تو هستم....



ببین که چگونه شب و روز به یاد تو هستم و تنها آرزویم رسیدن به تو است....

لحظه ای به من نظری بینداز ....

ببین که تنهاتر از من هیچ تنهایی نیست ، مرا باور کن ، تنها تویی در قلب تنهایم!

این قلب تنها ، لحظه به لحظه به یاد تو هست...

ببین مرا که از همه عاشقترم ، عاشق تو و آن قلب مهربانت ....

از همه دیوانه تر منم ، این منم که دلم میخواهد و آرزو دارم تو برای من باشی !

دلم میخواهد تا ابد برای من باشی و تنها عشق جاودانه ام باشی ....

در میان اینهمه عاشقان لحظه ای نیز به من نگاه کن ....

یک لحظه به من نگاه کن تا ببینی از همگان مجنون ترم...





مجنون تو ، مجنون آن چشمهای زیبایت ، دیوانه آن قلب پاکت....

بیا با هم عاشقترین باشیم ، در میان همگان صادق ترین باشیم....

ببین من دلشکسته را که شب و روزم یاد تو و ذکر نام تو است ....

مرا باور کن ، این عشق مرا گرچه حقیر است ولی باور کن....

باور کن که همین عشق حقیر ، پاکترین و واقعی ترین عشق روی زمین است...

با اینکه میدانم نگاهت به سوی کسی دیگر است ، بیا و لحظه ای نیز نگاه به من کن!





نگاه کن تا بفهمی عاشق واقعی کیست !

او که تو را از همه بیشتر دوست دارد و تنها آرزویش رسیدن به تو است منم!

او که رسیدن به تو را برابر با خوشبختی میبیند منم !

او که میخواهد بعد از رسیدن به تو دنیا را به نامت کن منم !

این منم که عاشقم ، لحظه ای به من عاشق نظری بینداز ....

به خدا خیلی دوستت دارم و یک لحظه نیز طاقت ندارم قلبت برای کسی دیگر باشد!





آرزو دارم آن قلب مهربان و پاکت برای منی باشد که تو تنها آرزویش هستی !

فقط یک بار بگو که برای منی ،تا یک عمر احساس خوشبختی کنم !

فقط یک لحظه برای من باش ، تا یک عمر امیدوارانه و عاشقانه به عشق تو زندگی

کنم!باور داشته باش که خیلی دوستت دارم ، تنها کافیست لحظه ای مرا باور کنی !

بیا با من باش تا غروب زندگی ام به پایان برسد و سپیده عشق در قلبم طلوع کند!

بیا با من باش تا سپیده آخر ..... لحظه ای که میفهمی از عشقت مرده ام!




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردم این نیست که

او عاشق نیست;

دردم این نیست که...

معشوق من از عشق تهی است;

دردم این است که

با دیدن این سردی ها...

من چرا دل بستم؟؟!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برایت مینویسم
باور دارم عشقت را
انچنان در من زندگی میکنی که
هر لحظه در ارزوی بودن با تو به سر میبرم
هر لحظه دلم نامت را صدا میزند
چشمانم بخاطرت بارانی میشود
کافیست باور کنی
دوست داشتنم تنها
مال توست نه کس دیگر
و تنها کنار تو به ارامش میرسم
کنار تو که
همه
زندگی من هستی
دوستت دارم
عشقم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پنج ثانیه فرصت داری تسلیم شوی!!!
سلاح منفی بافی را زمین بگذاری

و اجازه دهی نهال اندیشه های مثبت
در ذهنت جوانه بزند!
5ثانیه تمام شد!!!
"میلاد تهرانی"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هر لحظه زیباترین
کلمات را میربایم از واژه ها
اما
گاهی واژه ها گم میشوند
میان تک تک
لحظات زندگی
چه شوقی دارد
انجا که
تو در کنارم حضور داری
با لبخندی شیرینم میکنی
با نگاهی تلخم
گاهی در سکوت تماشایت میکنم
گاهی با سرو صدا به سراغت میایم
گاهی لبخندی نثارت میکنم
گاهی نیز اشکهایم را از تو پنهان
کسی چه میداند
دوست داشتنت در من
بی انتهاست
شاید گاهی به من لبخند هم نزنی
ولی باز به
امید کوچکی بسنده میکنم و به نزدیکی خانه ات میایم
تا
شاید
فقط
لبخندت و ارامشت را ببینم
انگاه دل بی قرارم کمی ارام گیرد
ولی بهانه هایش
کلافه ام میکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برایت مینویسم
تمام زندگیم هستی
تو را دوست میدارم
دلم میخواهد
هر بار نامت را
با صدای بلند فریاد بزنم
تا همه
عالم بدانند
تو را
دوست میدارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو
میدانی
توقعت
باورت هست
و من
توقعم
باورم
تو توقعی داری بی دلیل مهربانی کنم
من نیز توقع دارم کمی مهربان تر رفتار کنی
تو میگویی دلم میسوخت من میگویم
تک تک محبتهایم
فقط بخاطر دوست داشتنت بود
وگرنه از دلسوزی خوشم نمیاید
تو میگویی دوست داشتنت بی حد و اندازه هست
من میگویم دوست داشتنم بی حد و اندازه هست
تنها میجنگیم با هم
بی انکه
در صلح با هم سخن بگویم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پنج ثانیه فرصت داری تسلیم شوی!!!
سلاح منفی بافی را زمین بگذاری

و اجازه دهی نهال اندیشه های مثبت
در ذهنت جوانه بزند!
5ثانیه تمام شد!!!
"میلاد تهرانی"

[FONT=mj_shafigh]
آسمان بارانیست ؛
همگی میگذرند ...
چتر دارند به دست ،
تا نبارد باران بر سر و صورتشان
اما ...
من تنها و رها
گام بر می دارم بی چتر
و به [/FONT]
[FONT=mj_shafigh]تــــــــو[/FONT][FONT=mj_shafigh] می اندیشم ...[/FONT]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا