باز هم قصه بی پولی

زیربارون

عضو جدید
قصه بی پولیم رو میخوام به زبان ساده بگم. پدرم کارمند و تو یه خونه کوچیک زندگی میکنیم. سن و سالی از من برادرام گذشته و شغل مناسبی هم نداریم. پول نداریم, عادت کردیم به این وضعیت که وقتی تو جمعی دیگران از خرید گوشی موبایل و ماشین و ازدواج و ملک و املاک و برنامه هاشون صحبت میکنن ما با سر تایید کنیم و بهشون تبریک بگیم. بارها در مورد بی پولیمون با خانواده حرف زدیم بعضی وقتها درگیر میشیم و عصبانی, بعضی وقتها با گفتن اینکه فلانی دزدی کرده, فلانی ارث بهش رسیده یا گفتن جملاتی مثله "که خب که چی آخرش هممون میمیریم" خودمونو قانع میکنیم و با بی پولیمون کنار میاییم. نمیدونم چیکار کنم. بعضی وقتها با خودم میگم کاش دختر بودم.
 

avayestan

کاربر بیش فعال
قصه بی پولیم رو میخوام به زبان ساده بگم. پدرم کارمند و تو یه خونه کوچیک زندگی میکنیم. سن و سالی از من برادرام گذشته و شغل مناسبی هم نداریم. پول نداریم, عادت کردیم به این وضعیت که وقتی تو جمعی دیگران از خرید گوشی موبایل و ماشین و ازدواج و ملک و املاک و برنامه هاشون صحبت میکنن ما با سر تایید کنیم و بهشون تبریک بگیم. بارها در مورد بی پولیمون با خانواده حرف زدیم بعضی وقتها درگیر میشیم و عصبانی, بعضی وقتها با گفتن اینکه فلانی دزدی کرده, فلانی ارث بهش رسیده یا گفتن جملاتی مثله "که خب که چی آخرش هممون میمیریم" خودمونو قانع میکنیم و با بی پولیمون کنار میاییم. نمیدونم چیکار کنم. بعضی وقتها با خودم میگم کاش دختر بودم.
:( حق با شماست..
 

mohammad370

عضو جدید
ولی مقصر این بی پولی فقط و فقط خودتی
کافیه بخوای از راه درست از هیچ میتونی به همه چی برسی
توی یه کشور مثل ایران با اون نرخ تورمش پولدار شدن خیلی اسونتر از چیزیه که فکرشو میکنیم
از اینایی که میگن بی پولی و ... میخوام بپرسم تا حالا شده بری دنبال پول؟؟تاحالا به خاطر پول روزی 15 ساعت کار کردی؟؟اصلا جنگیدی؟؟؟مشخصه جواب منفیه...
میخوای بشینی پول بیاد بغلت کنه؟؟؟نه عزیزم نمیشه و نمیاد
و نکته ی دیگه اینکه فقط کار نیست کار در کنار فکر .دو هفته برو تو اینترنت و بازار بگرد ببین مردم چجوری پول در میارن بهترین راه و واسه خودت انتخاب کن و تا تهش برو ...میبینی که پول خودش میاد فقط باید صبور بود
 

blackhacking21

عضو جدید
قصه بی پولیم رو میخوام به زبان ساده بگم. پدرم کارمند و تو یه خونه کوچیک زندگی میکنیم. سن و سالی از من برادرام گذشته و شغل مناسبی هم نداریم. پول نداریم, عادت کردیم به این وضعیت که وقتی تو جمعی دیگران از خرید گوشی موبایل و ماشین و ازدواج و ملک و املاک و برنامه هاشون صحبت میکنن ما با سر تایید کنیم و بهشون تبریک بگیم. بارها در مورد بی پولیمون با خانواده حرف زدیم بعضی وقتها درگیر میشیم و عصبانی, بعضی وقتها با گفتن اینکه فلانی دزدی کرده, فلانی ارث بهش رسیده یا گفتن جملاتی مثله "که خب که چی آخرش هممون میمیریم" خودمونو قانع میکنیم و با بی پولیمون کنار میاییم. نمیدونم چیکار کنم. بعضی وقتها با خودم میگم کاش دختر بودم.
غصه ی مال دنیارو نخور ...
بخدا هیچی مثل سالم بودن و سالم زندگی کردن نمیشه ...
بله پولدار شدن خیلی راه ها داره ...
اما بستگی داره هدفت چی باشه ...
سعی کن سالم زندگی کنی ، پول هم خوبه تا جایی که بتونی باهاش صرفا زندگی کنی ...
توی ایران کار های معمولی زیاد هست ...
مانتاها اگه میبینی همه می گن کار نیست کار مورد نظرشوت اینه یه میز بهشون بدنو ماهی 3 میلیون حقوق ...
اشخاصی رو میشناسم که با مدارک تحصیلی بالا دارن با ماهی 400 تومن زندگی می کنن و از زندگیشونم راضی هستن ...
سعی کن یه کار ثابت پیدا کنی و در حد زندگی معمولی پول دربیاری ...
خداوند ارحم راحمینه ...
در ضمن :
پس از هر سختی نیز ، آسانی هست ...
موفق باشین
 

دیاکو95

عضو جدید
ولی مقصر این بی پولی فقط و فقط خودتی
کافیه بخوای از راه درست از هیچ میتونی به همه چی برسی
توی یه کشور مثل ایران با اون نرخ تورمش پولدار شدن خیلی اسونتر از چیزیه که فکرشو میکنیم
از اینایی که میگن بی پولی و ... میخوام بپرسم تا حالا شده بری دنبال پول؟؟تاحالا به خاطر پول روزی 15 ساعت کار کردی؟؟اصلا جنگیدی؟؟؟مشخصه جواب منفیه...
میخوای بشینی پول بیاد بغلت کنه؟؟؟نه عزیزم نمیشه و نمیاد
و نکته ی دیگه اینکه فقط کار نیست کار در کنار فکر .دو هفته برو تو اینترنت و بازار بگرد ببین مردم چجوری پول در میارن بهترین راه و واسه خودت انتخاب کن و تا تهش برو ...میبینی که پول خودش میاد فقط باید صبور بود



با نظرتون کاملا موافقم...
ما ایرانی ها و بخصوص دهه شصتیا سرمون بد جور کلاه رفته...
شاهراهی که همه از اون راه برا فرار از واقعیت ها ی زندگی استفاده میکنیم ادامه تحصیله،
آخرشم دور شدن از بازار و ترسیدن از شروع کارهای جدیده،
 

omid_008

عضو جدید
Re: باز هم قصه بی پولی

ولی مقصر این بی پولی فقط و فقط خودتی
کافیه بخوای از راه درست از هیچ میتونی به همه چی برسی
توی یه کشور مثل ایران با اون نرخ تورمش پولدار شدن خیلی اسونتر از چیزیه که فکرشو میکنیم
از اینایی که میگن بی پولی و ... میخوام بپرسم تا حالا شده بری دنبال پول؟؟تاحالا به خاطر پول روزی 15 ساعت کار کردی؟؟اصلا جنگیدی؟؟؟مشخصه جواب منفیه...
میخوای بشینی پول بیاد بغلت کنه؟؟؟نه عزیزم نمیشه و نمیاد
و نکته ی دیگه اینکه فقط کار نیست کار در کنار فکر .دو هفته برو تو اینترنت و بازار بگرد ببین مردم چجوری پول در میارن بهترین راه و واسه خودت انتخاب کن و تا تهش برو ...میبینی که پول خودش میاد فقط باید صبور بود
نمی شه درست قضاوت کرد در مورد تلاشش . خیلی ها تلاش می کنن ولی پایین هرم هستن .
 

avayestan

کاربر بیش فعال
ولی مقصر این بی پولی فقط و فقط خودتی
کافیه بخوای از راه درست از هیچ میتونی به همه چی برسی
توی یه کشور مثل ایران با اون نرخ تورمش پولدار شدن خیلی اسونتر از چیزیه که فکرشو میکنیم
از اینایی که میگن بی پولی و ... میخوام بپرسم تا حالا شده بری دنبال پول؟؟تاحالا به خاطر پول روزی 15 ساعت کار کردی؟؟اصلا جنگیدی؟؟؟مشخصه جواب منفیه...
میخوای بشینی پول بیاد بغلت کنه؟؟؟نه عزیزم نمیشه و نمیاد
و نکته ی دیگه اینکه فقط کار نیست کار در کنار فکر .دو هفته برو تو اینترنت و بازار بگرد ببین مردم چجوری پول در میارن بهترین راه و واسه خودت انتخاب کن و تا تهش برو ...میبینی که پول خودش میاد فقط باید صبور بود
روزی 15ساعت کارم انگیزه میخواد.. کاش پول نبود اما مهرو محبت بو.د.. کم لطفی نبود.. ثروت از نظر من یه دل مهربونه... تو جامعه ما اکثربچه ها مصرف کننده بار میان.... یاد نمیگیرن چطور باید پول دربیارن... تا سن خاصی همه بسمت تحصیلات و الانم تحصیلات عالیه سوق داده میشن.. باعث افتخارشونم شده منتها با جیب خالی.. این سیاستیه که حاکمه... تهش میشه جوونای دهه ی ما... حسرت بدل داشتن خیلی چیزا... با روزی 8ساعت کار کردن مردم نمیتونن از عهده مخارج روزانشون بر بیان... با روزی 15ساعت شاید پولشون بیشتر باشه اما خیلی از موقعیتای زندگیو از دس میدن... بعدم این پیشنهاد شاید مال ادمای مجرد خوب باشه اما واسه اونایی که کلی مخارج زندگی دارن کارساز نیس.. کار از بنیاد خرابه... امیدوارم متوجه شده باشید..
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه بی پولیم رو میخوام به زبان ساده بگم. پدرم کارمند و تو یه خونه کوچیک زندگی میکنیم. سن و سالی از من برادرام گذشته و شغل مناسبی هم نداریم. پول نداریم, عادت کردیم به این وضعیت که وقتی تو جمعی دیگران از خرید گوشی موبایل و ماشین و ازدواج و ملک و املاک و برنامه هاشون صحبت میکنن ما با سر تایید کنیم و بهشون تبریک بگیم. بارها در مورد بی پولیمون با خانواده حرف زدیم بعضی وقتها درگیر میشیم و عصبانی, بعضی وقتها با گفتن اینکه فلانی دزدی کرده, فلانی ارث بهش رسیده یا گفتن جملاتی مثله "که خب که چی آخرش هممون میمیریم" خودمونو قانع میکنیم و با بی پولیمون کنار میاییم. نمیدونم چیکار کنم. بعضی وقتها با خودم میگم کاش دختر بودم.

سلام.
دوست عزیز، در ادامه تایید حرف محمد عزیز »

شما اینکارو انجام بده :
اول خودت رو بررسی کن از چی خوشت میاد؟ میخواد سی پی یو باشه میخواد دکمه ی لباس،از چی خوشت میاد و با چی حال میکنی؟ خوردنی؟ پوشاک؟موبایل؟ ماشین؟ چی رو بیشتر دوست داری و فکر کردن در موردش بهت انرژی میده؟
دوم وقتی انتخاب کردی تا جاییییییییییییییکه میتونی در موردش فکر کن،تصور کن
خودت رو فرض کن که در حال کار هستی روی اون موضوعی که دوست داری (برای مثال لباس)
تصور کن یه مرکز فروش لباس و پوشاک داری،خودت هم بهترین لباس ها رو پوشیدی و برای مردم بهترین ها رو انتخاب میکنی.فرض کن اینقدر قدرت صحبت کردن و تشخیص زیبایی رو داری که هر کسی میاد پیشت بهترین لباس رو بهش میپوشونی و رفیقای زیادی داری که کلا اینقدر دوست دارن که همیشه میان پیشت خرید میکنن
ازینجور تصورات داشته باش حداقل واسه ی یه مدت طولانی مثلا یک هفته،بعد تصورت رو ارتقا بده به "بزرگ شدن"
یعنی تصور کن از یه مغازه خرده فروش داری کم کم میفروشی میری یه جای بزرگتر مغازه بخری
مثلا فرض کن اینقدر بزرگ شدی که مثلا طراح مُد شدی و میری خارج و میای

خلاصه خودت رو بزرگ کن و رویا پردازی کن،اینقدر رویات قدرتمند و با عقلانیت باشه که بتونی احساس کنی اگر حمایت میشدی میتونستی به این درجه برسی

سوم برو به سمت همون کاری که مد نظرت بود.مثلا لباس.در حینی که میری خرید یا میری سمت مرکز لباس سعی کن دوستی آشنایی پیدا کنی.ازونجاییکه باید قدرت تکلم عالی ای داشته باشی،باید بتونی خودت رو محترم و با اعتماد نشون بدی.سعی کن از همین بین بعد از هفت هشت بار رفت و آمد از فرد مورد نظرت بخوای مدتی رو برای آشنایی با خرید و فروش (برای مثال) لباس کار کنی

سعی کن مدتی رو بدون در آمد و صفر،فقط بری اونجا کار کنی حتی واسه 3-4ساعت هم که شده.فقط عادت کنی به رفت و آمد و تحمل غریبه ها و خورد کردن حس تنهاییت

چهارم این قسمت چهارم بصورت اتوماتیک در تو بوجود میاد،توضیح نمیدم چه اتفاقی واست میفته ولی به قول معروف یک Chain ReAction هست که توی مغزت رُخ میده،مجموعه ای از تفکارت و خلاقیت ها و تصورات بهت کمک میکنه که یهو عاشق یه کار خاصی بشی و واقعا علاقه نشون بدی
این مرحله چهارم روندش صعودیه یعنی چیزی نیست که کم و زیاد بشه.مثل امتیاز میمونه.مثلا اگر یه طراح مُد و لباس معروف امتیاز قدرت "عملی کردن کار"ـش باشه 1000 و هر روز 2-3تا امتیاز بیشتر بشه،برای شما هم به همین منواله.اول یک بعد دو بعد سه.... میره جلو تا زمانیکه مثلا قدرت عملی کردن کارهای ذهنت به مثلا 100 برسه،اون موقع هیچ چیزی جلودارت نیست که نتونی کار کنی
هیچ چیزی نمیتونه مانعت بشه،میشی عین بولدزر!! شده توی مغازه بخوابی (برای مثال میگما) شده فحش بخوری شده پول هم به ازای کار کردن بهت ندن ولی یک حس انرژی فوق العاده قوی ای داری که فقط در راستای کار صرفش میکنی

اینجا شما مُدل شخصیتیت رو Change دادی از حالت فاز گوشه گیر افسرده ولی متکفر به فاز عمل گرا و استفاده کننده از تفکراتی که توی فاز قبلیت داشتی



دلیل همه ی این مباحث هم اینه »
مرحله اول» بهت درک و شناخت از خودت رو میده که کی هستی و چی میخوای باشی.این مرحله رو برای همه ی امور زندگیت سعی کن اول بزاری.حتی میخوای با یک نفر صحبت کنی ببین کی هستی،اون کی هست سپس لبات رو تکون بده و حرفت رو بزن.حتی برای ازدواج حتی برای خریدن یک دونه وسیله توی هرچیزی اول باید ارزیابی درک و شناخت خودت رو اعمال کنی

مرحله دوم» این مرحله بهت انرژی مثبت میده.شما اگر توی انرژی منفی باشی مثل گرداب شما رو تا آخر عُمر دور میده توی خودش.انرژی منفی خوبیش اینه که باعث میشه تفکر کنی،و انرژی مثبت خوبیش اینه باعث میشه عمل کنی.هر دو خوبی ها و بدی های خاص خودشونو دارن و نه انرژی مثبت کاملا ثابت همیشه خوبه و نه انرژی منفی نداشتن همیشه خوبه.
اینو بدون یه مدتی آدم منفی گرا و یه مدتی آدم باید فازش رو عوض کنه بشه مثبت گرا... شما دوره ی منفی رو گذروندی و درک و تصورات و تفکرت به شدت قوی شده و نیاز داری مُد خودت رو Change بدی از فاز منفی به فاز مثبت

مرحله سوم»
این قسمت فقط 2مبحث رو مد نظر قرار میده اول عادت کردن به عمل.که بهش میگن روشن کردن موتور انسانی! شما باید موتورت روشن بشه به همین سادگی! هرچقدر توی روشن کردن موتورت بیشتر زور بزنی،سریعتر میری جلو.منظورم از جلو رفتن یعنی سریعتر وارد شدن به فاز مثبت یا عملگرا هست
دوم ترس هست.فکر میکنی نمیترسی ولی همیشه ته دلت ترس داری از صحبت با مردم برای گرفتن پول یا ترس داری از کامل نبودن،ترس داری ازینکه از کسی تقاضای همکاری کنی،ترس داری که خرابکاری کنی یا نتونی اون شخصیتی که برای خودت تصور میکنی رو نشون بدی،ترس داری بهت توهین یا بی حرمتی بشه.برای مقابله با مرحله دوم شما فقط و فقط باید با این ترس ها رو به رو بشی.مثلا اگر وارد مغازه شدی و ترس داشتی اگر بگی "یه کار به من میدید من مدتی وقتم رو اینجا مشغول باشم؟" میترسی اگر این جمله رو بگی طرف با بی حرمتی بهت توهین کنه یا برخورد نادرست انجام بده که به شخصیتت توهین بشه یا احساس میکنی ممکنه جواب نه به همراه حس بد بشنوی یا احساس میکنی ممکنه جواب بله ولی بهمراه "منت" بشنوی.شما برای از بین بردن این ترس ها باید حتما باهاش رو به رو بشی.یعنی واقعا بری تا مرز اینکه بهت توهین بشه.90% مواقع هم میفهمی ترس بیخودی داشتی و اگر محترمانه رفتار کنی همیشه محترمانه جواب میشنوی مگر طرف نامحترم باشه!پس تو سعی خودت رو از لحاظ نگه داشتن احترام و شخصیت و طرز برخورد و نوع صحبت رو داشته باش و باقیش رو بزار به پای طرف مقابلت.باید با ترس مستقیما رو به رو بشی.مستقیــــــــــــــم!بدون کوچکترین تعللی.

مرحله چهارم»
این مرحله هم که بازم ادامه ی روند روشن شدن موتورت هست بصورت اتوماتیکه یعنی شخصیتت سوق پیدا میکنه به سمت فاز مثبت یا عملگرا ولی شما باید سعی کنی تعادلت رو بین مثبت و منفیت حفظ کنی.یعنی هیچوقت نه اونقدر وارد فاز منفی و تفکری بشی که اذیت و افسردت کنه و نه اونقدر وارد فاز مثبت و بیفکر و عملی بشی که هدفت رو از بین ببره و پوچ گرا بشی.یه تعادل نیاز داری.





سعی کردم واست خودمونی و قشنگ توضیح بدم حقیقتش رو بخوای حدود 200-300 صفحه واست توی این پست خلاصه کردم اون هم از روان پزشکای خوب خارجی و ایرانی!چون توی فروم های مختلف همیشه مطلب دنبال میکنم خیلی دوست داشتم باهات در میون بزارم چون میدونم حیفه این همه قدرت جوانیت هدر بره بخاطر ندانم کاری!

سوالی داشتی در خدمتتم :)
 
بالا