[h=1][/h]
«همه ی مردها مثل هم هستند، شلخته و نامرتب.» «زن ها موجودات عجیب و غریبی هستند، فقط خدا زن ها را می شناسد.» «از مرد جماعت نباید انتظار داشته باشید سالگرد ازدواج اش را به یاد داشته باشد.» «اگر زن ها را راحت بگذاری، یک ساعت با تلفن صحبت می کنند.» اینها جملاتی است که یا ممکن است به کار برده باشیم و ببریم یا از زبان دیگران شنیده باشیم. همهی جملات بالا و جملاتی از این دست این موضوع مهم را می رساند که زن و مرد با هم فرق دارند. در بعضی موارد، رابطهی زن و مرد را تشبیه به رابطه ی دو فرد از دو کرهی متفاوت کرده اند. واقعیت این است که زن و مرد تفاوت های بسیاری با هم دارند. آنها هم از لحاظ بیولوژیکی، هم از لحاظ روانشناسی و هم از جهات گوناگون دیگر با یکدیگر تفاوت دارند، که به چند نمونه از این تفاوت های روانشناسی در زیر اشاره شده است: - مرد از زن اجتماعی تر است، اما هوش اجتماعی زن بالاتر است، یعنی به مسائل اجتماعی بیشتر دقت دارد. - زن توجه بیشتری به جزئیات دارد و مرد کلی نگر است، به عنوان مثال اگر از مرد و زنی بخواهید مکانی را توصیف کنند، زن تمام جزئیات را بیان می کند، اما مرد به وصف ظاهر آن مکان می پردازد. - زن همیشه از هدیه گرفتن و خرید کردن خوشحال می شود، اما این¬گونه امور مرد را به اندازه ی زن مسرور نمی کند. - مرد کمتر می تواند چند کار را به طور هم زمان و به طور منظم مدیریت کند، اما زن در مدیریت خود نظم بیشتری دارد. بدین سبب در اداره ی امور خانه توانایی او از مرد بیشتر است. - جهت یابی مرد قوی تر از زن است، مثلاً اگر زن و شوهری به مهمانی بروند، مرد کوچه و خیابان ها را به ذهن می سپارد، اما زن ممکن است آنها را فراموش کند. اما زنان اطلاعات جزئی¬تر موقعیت را به خاطر می سپارند، مثل: لوازم خانه و البسهی مهمانان و.... - مردها در رشته های فنی موفق ترند و زن ها در رشته هایی که با محفوظات بیشتر سر و کار دارند. - مرد از لحاظ شخصیتی نسبت به زن غمگینی بیشتری دارد و زن شادی افزون تری، به همین دلیل مردها بیشتر اخم می کنند و زن ها بیشتر می خندند. اگر شما در مجلسی حضور داشته باشید، صدای صحبت آرام مردها را می شنوید، در حالی که همزمان، خنده ی زنان به گوش می رسد. - مردها بیشتر تمایل دارند مانع دعوا شوند، اما زن ها در مواردی دعوا را استمرار می بخشند. - مرد در برابر استرس کم طاقت است، اما زن مقاومت بیشتری نشان می دهد، از این رو سکته و ایست قلبی در مردها بیشتر است. اینها نمونه هایی چند از تفاوت های بی شمار مردان و زنان است و همین تفاوت هاست که در بسیاری موارد صدای زن و مرد را در می آورد که چرا من نمی توانم او را درک کنم و حرفش را بفهمم؟! آشنایی با این تفاوت ها باعث می شود که زن و مرد بتوانند با هم رابطه برقرار کنند. حتی در بسیاری موارد همین تفاوت هاست که باعث جذب شدن دو قطب مخالف به هم می شود. از آنجایی که این خصوصیات ویژه در ذات زن و مرد تعبیه شده است، باید آنها را پذیرفت و مرد باید از فکر تغییر دادن این ویژگی های زنانه و زن باید از فکر تغییر دادن این ویژگی¬های مردانه دست بردارد. چرا که در بسیاری موارد این خصوصیات قابل تغییر نیستند. آشنایی با خصوصیات جنس مخالف است که باعث می شود زن و مرد بتوانند یکدیگر را درک کنند و در کنار جذابیت هایی که بر اثر وجود تفاوتهایشان به وجود می آید، با آنها کنار آمده و دست از گفتن جملات بالا بردارند. البته این بدینمعنا نیست که داشتن تفاوت لازمهی زندگی است، بلکه در خصوصیات اخلاقی و معیارهای مهم زندگی مانند دین و اخلاق و... که مهارت هایی اکتسابی است و بستگی به خود فرد و خانواده و... دارد باید شباهت وجود داشته باشد. اما در زمینهی خصوصیات ذاتی باید این تفاوت ها را پذیرفت و دانست که همین تفاوتها است که زن و مرد را به سوی هم فرا می خواند و در آنها کشش با هم بودن را به وجود می آورد.
«همه ی مردها مثل هم هستند، شلخته و نامرتب.» «زن ها موجودات عجیب و غریبی هستند، فقط خدا زن ها را می شناسد.» «از مرد جماعت نباید انتظار داشته باشید سالگرد ازدواج اش را به یاد داشته باشد.» «اگر زن ها را راحت بگذاری، یک ساعت با تلفن صحبت می کنند.» اینها جملاتی است که یا ممکن است به کار برده باشیم و ببریم یا از زبان دیگران شنیده باشیم. همهی جملات بالا و جملاتی از این دست این موضوع مهم را می رساند که زن و مرد با هم فرق دارند. در بعضی موارد، رابطهی زن و مرد را تشبیه به رابطه ی دو فرد از دو کرهی متفاوت کرده اند. واقعیت این است که زن و مرد تفاوت های بسیاری با هم دارند. آنها هم از لحاظ بیولوژیکی، هم از لحاظ روانشناسی و هم از جهات گوناگون دیگر با یکدیگر تفاوت دارند، که به چند نمونه از این تفاوت های روانشناسی در زیر اشاره شده است: - مرد از زن اجتماعی تر است، اما هوش اجتماعی زن بالاتر است، یعنی به مسائل اجتماعی بیشتر دقت دارد. - زن توجه بیشتری به جزئیات دارد و مرد کلی نگر است، به عنوان مثال اگر از مرد و زنی بخواهید مکانی را توصیف کنند، زن تمام جزئیات را بیان می کند، اما مرد به وصف ظاهر آن مکان می پردازد. - زن همیشه از هدیه گرفتن و خرید کردن خوشحال می شود، اما این¬گونه امور مرد را به اندازه ی زن مسرور نمی کند. - مرد کمتر می تواند چند کار را به طور هم زمان و به طور منظم مدیریت کند، اما زن در مدیریت خود نظم بیشتری دارد. بدین سبب در اداره ی امور خانه توانایی او از مرد بیشتر است. - جهت یابی مرد قوی تر از زن است، مثلاً اگر زن و شوهری به مهمانی بروند، مرد کوچه و خیابان ها را به ذهن می سپارد، اما زن ممکن است آنها را فراموش کند. اما زنان اطلاعات جزئی¬تر موقعیت را به خاطر می سپارند، مثل: لوازم خانه و البسهی مهمانان و.... - مردها در رشته های فنی موفق ترند و زن ها در رشته هایی که با محفوظات بیشتر سر و کار دارند. - مرد از لحاظ شخصیتی نسبت به زن غمگینی بیشتری دارد و زن شادی افزون تری، به همین دلیل مردها بیشتر اخم می کنند و زن ها بیشتر می خندند. اگر شما در مجلسی حضور داشته باشید، صدای صحبت آرام مردها را می شنوید، در حالی که همزمان، خنده ی زنان به گوش می رسد. - مردها بیشتر تمایل دارند مانع دعوا شوند، اما زن ها در مواردی دعوا را استمرار می بخشند. - مرد در برابر استرس کم طاقت است، اما زن مقاومت بیشتری نشان می دهد، از این رو سکته و ایست قلبی در مردها بیشتر است. اینها نمونه هایی چند از تفاوت های بی شمار مردان و زنان است و همین تفاوت هاست که در بسیاری موارد صدای زن و مرد را در می آورد که چرا من نمی توانم او را درک کنم و حرفش را بفهمم؟! آشنایی با این تفاوت ها باعث می شود که زن و مرد بتوانند با هم رابطه برقرار کنند. حتی در بسیاری موارد همین تفاوت هاست که باعث جذب شدن دو قطب مخالف به هم می شود. از آنجایی که این خصوصیات ویژه در ذات زن و مرد تعبیه شده است، باید آنها را پذیرفت و مرد باید از فکر تغییر دادن این ویژگی های زنانه و زن باید از فکر تغییر دادن این ویژگی¬های مردانه دست بردارد. چرا که در بسیاری موارد این خصوصیات قابل تغییر نیستند. آشنایی با خصوصیات جنس مخالف است که باعث می شود زن و مرد بتوانند یکدیگر را درک کنند و در کنار جذابیت هایی که بر اثر وجود تفاوتهایشان به وجود می آید، با آنها کنار آمده و دست از گفتن جملات بالا بردارند. البته این بدینمعنا نیست که داشتن تفاوت لازمهی زندگی است، بلکه در خصوصیات اخلاقی و معیارهای مهم زندگی مانند دین و اخلاق و... که مهارت هایی اکتسابی است و بستگی به خود فرد و خانواده و... دارد باید شباهت وجود داشته باشد. اما در زمینهی خصوصیات ذاتی باید این تفاوت ها را پذیرفت و دانست که همین تفاوتها است که زن و مرد را به سوی هم فرا می خواند و در آنها کشش با هم بودن را به وجود می آورد.