"این متن را جدی بگیریم"

ali561266

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فرزند عزیزم:[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]صبور باش و درکم کن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فرزند دلبندم،دوستت دارم[/FONT]​
 

شهرآفتابی

عضو جدید


فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم


فرزند دلبندم،دوستت دارم
حرف وگفته های که این نسل از یاد بردن و...
محبت پدر ومادر رو زیر پاهشون له کردن انگار نه انگار روزگاری اینان
پدر ومادرشان بوده اند....
:cry:
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تکراری بود ولی تکرار بعضی تکرار ها واقعا خوبه ای کاش قدره پدر و مادر رو اونجور که باید میدونستیم ایشاالله همه ی پدر و مادر ها سالم باشن و هیچ موقع محتاج اولاد نشن
 
بالا