این بار ، تلنگری به غارتگران بیت المال

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگرچه از ماجرای امیرالمؤمنین(علیه السلام) و شمع بیت المال 1400 سال می گذرد اما از زمان وقوع این ماجرا یعنی سال 1362 تنها حدود یک ربع قرن گذشته است و هنوز راوی آن( سردار ابوالفضل کاظمی) زنده است.

اما اسفا که دل های بسیاری به اندازه یک هزاره از آن سال ها دور گشته. هرچه فکر کردم برای این مطلب چه عنوانی انتخاب کنم که حرام نشود ، فقط همین به ذهنم رسید: « تقدیم به همه غارتگران بیت المال» ، هرچند که انباشت مال حرام در شکم های برآمده ، مجالی برای تأمل و تحول باقی نمی گذارد.



یک هفته بعد از شروع عملیات والفجر 4 ، شنیدم تیپ عمار قصد دارد دوباره روی قله عملیات کند. خودم را آماده کردم که بزنم تو ستون عمار و همراهشان بشوم. فرمانده عمار مهدی خندان بود. آن شب ، هوا مهتابی و سرد بود؛ سرمایی که تا مغز استخوان نفوذ می کرد. من زدم تو ستون عمار. گردان مالک و حبیب ، در دو جناح ما در حرکت بودند. مقصد حرکت ، ارتفاع 1866 بود . نزدیک قله، مهدی خندان چند تخریبچی از بین بچه ها سوا کرد و اون ها رفتند تا راه کاری مناسب پیدا کنند.

یک ساعت مانده به اذان صبح، مهدی آمد و گفت :«یک راه کار پیدا کرده ام اما عراق بدجوری مانع گذاشته؛ هم سیم خاردار و هم میدان مین. یک نفر باید بره و بی صدا معبر بزنه تا بقیه رد بشن.»

طبق نقشه مهدی ، در صورت گذشتن از معبر، ما «کانی مانگا» را دور می زدیم و بر آن سوار می شدیم. چون عراق بیشتر روی یال هایی که هفته گذشته روی آن ها عملیات کرده بودیم حساسیت داشت ، احتمال موفقیت ما و دور خوردن عراقی ها زیاد بود.

مهدی گفت:«اگر تخریب چی ها را بفرستیم ، کار به صبح می کشه و عراق زمین گیرمون می کنه.»

یکی از بچه ها گفت:« آقا مهدی! من می خوابم روی مین ، شما رد بشید»

مهدی گفت:«اسمت چیه؟»

پسره گفت:«کامبیز روانبخش»

دیگر پسره منتظر جواب مهدی نماند و پیراهنش را کند .

مهدی گفت:« چرا پیراهنت رو در میاری؟»

- این ماله بیت الماله ، نباید خراب بشه.

- این حرف گردان رو به هم ریخت. بچه ها همه می خواستن بزنن به میدون مین.

- این پسربچه خوابید روی مین، یکی هم بغل دستش خوابید. اول ، مهدی پاورچین و آهسته رد شد، بعد یکی یکی بچه ها رد شدن. کمتر از یک گروهان رد شده بود، یکی از بچه ها سنگین بود. وزن او و این ها که خوابیده بودند، از حد نصاب بیشتر شد و یک دفعه مین عمل کرد. هر سه در جا شهید شدند...
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما یه مشتری از شهرداری داشتیم
اومده بود چیزی میخرید که واقعا تو مجله های جدید میشد پیداش کرد و قیمت نجومی داشت
بهش گفتم چرا این هزینه غیر ضروری رو میکنی
گفت: به این میگن شنا در بیت المال. اگه من نخرم یکی دیگه میخره
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتما دروغ میگن که قیامتی هم در کار هست چون اگه راست بگن که خودشون اینکار رو نمیکنند.
 

elisa.ff

عضو جدید
کاربر ممتاز
حتما دروغ میگن که قیامتی هم در کار هست چون اگه راست بگن که خودشون اینکار رو نمیکنند.

قیامت برای مردم هست نه مسئولان اونا معصوم تشریف دارن اگه زیاد اعتراض کنین نزد خدا شفاعتتون نمی کنن!!!!
 

morta

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخدا تو ادات دولتی
هر چی بیشتر خرج کنی
نشان از بهتر بودنته ...
 

Similar threads

بالا