ایرانیان شامل متولدین و ساکنین در ایران سیاسی کنونی و یا متولدین از پدر و مادر (و یا: پدر یا مادر) ایرانی هستند که ورقه هویت (شناسنامه یا گذرنامه) ایرانی داشته و خود را ایرانی بشناسند و بشناسانند.
در این معنی ایرانی در برگیرنده همه کشوروندان(1) اعم از (ایل وندان، ده وندان یا شهروندان) ایرانی با تمام خصوصیات مختلف ایلی- تباری، قومی- سرزمینی، زبانی- دینی و بالاخره طبقاتی- عقیدتی است و به همین دلیل ربطی به تعریف ها و مواردی زیر که به دوران سنتی و حتی ماقبل تاریخی ( افسانه ای- اسطوره ای ) متعلقند، ندارد.
اهم این تعاریف نادرست بدین قرار است:
1.تعریف "نامه ی تنسر" که ایرانی را به معنی خاضع و تسلیم به شاه و دین معنی میکند و ایران را "بلاد الخاضعین" یعنی کشور سرسپردگان معنی میکند(2).
2. اصطلاح "دینی – اوستائی" مربوط به ایل و سپس معطوف به قوم اسطوره ای "ایر" و سرزمین یا شهر (کشور) اسطوره ای "ائیرانوویجه"، که بنوشته یسناها (3) و بخصوص وندیداد (4) سرزمین و کشور نیکی که "اهور مزدا" آفریده بوده است. زمان تاریخی، مکان جغرافیایی و خود قوم "ایر" هنوز از نظر علمی و تاریخی شناخته شده نیست و لذا هر سه اسطوره ای هستند.
3. اصطلاح ایلی (تباری-اسطوره ای) سلم، تور و ایرج که به اسطوره و میتولوژی مشترک هند و ایرانی تعلق دارد و به دوران ایلی آنها متعلق است:سریمه: سرم یا سام (5)، توئیریه: تور (6)، ائریه یا ایریا: ایرج (7). بعد ها این سه قوم را به فرد اسطوره ای مبدل کرده و فرزندان ثرئتون ( فریدون ) (8) در سانسکریت تریتا (9) قلمداد نمودند(10).
4. تعلق به نژاد "پاک" و "برتر" آریائی، در برابر (لابد) نژادهای "ناپاک" و "پست" دیگر. این نظریه به طرح عوامانه، ضد انسانی و ضد ملی و بر مفهوم قرن هیجده- نوزدهمی "نژاد" متکی است و تبار اسطوره ای و گاه تکلم به یک زبان را با نژاد یکی میگیرد.
میدانیم از نظر ظاهری یا فنوتیپ، "نژاد سفید" در برگیرنده ایلات و اقوام و ملل تحلیلی زبان (آریایی زبان)، قالبی (سامی زبان) و التصاقی (ترک زبان) است. (11)
همچنانکه "نژاد زرد" (به عنوان مقوله فنوتیپ: ظاهری نژاد) هم در برگیرنده ایلات و اقوام و ملل متکلم به زبانهای تحلیلی(آریایی زبان) مانند هزاره های افغانستان، مردم تاجیکستان چین و بخشی از اهالی جمهوری تاجیکستان و دیگر فارسی زبانان آسیای میانه و ایران است، همچنین قسمتی از ایلات، اقوام و ملل ترکی زبان آسیای میانه، ایران و ترکیه را نیز شامل می شود.
از نظر ژنوتیپ یعنی مفهوم علمی و واقعی نژاد، تاکنون هیچگونه تحقیقی علمی و جدی در مقوله ژنتیک بر روی آسیدهای آمینه ژن های کروموزوم های ساکنین مختلف ایران انجام نشده است. لذا سخن گفتن از آن بنا به منطق علمی- ریاضی، نه درست است و نه نادرست. بلکه ادعائی است بی معنی که دکاندادران سیاسی بیگانه و خودی از آن بهره گرفته و می گیرند و همواره ساده دلان فریب خورده و خود باخته، هیزم بیار آتش بیداد آن می باشند.
5. بالاخره اصطلاح "ژئوپولیتیک" زبان های "هند و اروپایی" و بخصوص متکلمین به زبان فارسی (12) نیز در تعریف "ملت ایران" و هویت "ملی ایرانیان" نمی تواند مورد تکیه قرار گیرد. زیرا صرفنظر از نادرستی و عدم صحت این اصطلاح برای امروز -چنانکه خواهیم دید- هویت ملی برخلاف هویت قومی و یا هویت ایلی، وابسته به مقوله دین و یا زبان یا تبار و اسطوره نیست و با تعدد یا تغییر آنها بنابه منافع ملی پابرجا میماند.
مثالهای هندوستان (مهد اصلی اقوام متکلم به زبان های تحلیلی)، پاکستان و مالزی با تغییر زبان مشترک ملی شان از یکسو و سوئیس و کانادا با تعدد زبان ملی شان از سوی دیگر، میتوانند به عنوان نمونه هایی جهت اثبات عدم وابستگی هویت ملی مدرن(سرمایه داری صنعتی) به مقوله زبان خاطر نشان شوند.
بعلاوه مرز فرهنگی زبان فارسی، هم در برگیرنده ملیت های غیر ایرانی نظیر افغان ها، تاجیک ها و … است و هم شامل ایرانیانی که زبان مادری شان فارسی نمی باشد.
با قبول "تکلم به زبان فارسی مترادف با داشتن هویت ایرانی است" (13) بایستی همه فارسی ندان های ایرانی را کشوروندان درجه دومی پنداشت که حاشیه نشین بوده و هنوز "هویت ایرانی" کامل را که تکلم به زبان فارسی و فراموش کردن زبان مادری شان است احراز نکرده اند(!).
نتیجه اینکه تکلم به زبان فارسی نظیر اعتقاد دینی ( به اسلام یا شیعه دوازده امامی ) یا تعلق به نژاد و تبار موهوم و اسطوره ای ( آریایی ) جنبه ایجابی یا سلبی در تعریف ایرانیان و هویت ملی آنان ندارد و نمی توان تعریف جامع و مانعی با تکیه بر تکلم به زبان فارسی برای ایرانیان بدست داد. همچنانکه بر اساس دین و اعتقاد سیاسی یا تبار و نژاد ادعائی امکان ارائه تعریف جامع و مانع از ایرانیان و هویت ملی آنان ممکن نیست.
(این نوشتار خلاصه ای بود از مقاله "کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان" به قلم دکتر ضیا صدرالاشرافی)
------------------
1- کشوروندان اصطلاحی است که من در رابطه با ساختار سنتی جامعه ایران که از دوره ایلام تاکنون پابرجا مانده است، وضع و باصطلاح جعل کرده ام، که دربرگیرنده ایل وندان، ده وندان و شهروندان ایرانی است که در مثلث همزیست ( ایل، ده و شهر) در هر ناحیه ( استان ) از ممالک محروسه ایران، ساختار سنتی ایران را بوجود آورده است.
2- نامه تنسر به گشئسب، 1354، چاپ اول1311، تصحیح مجتبی مینوی، چاپ خوارزمی، تهران، ص 74 و 173.
3- یسنا ( اوستا، جلد اول 2536 شاهنشاهی ( 1356 ه. ش )، گزارش ابراهیم پورداود، انتشارات دانشگاه تهران- چاپ سوم شماره 1596 (شماره مسلسل 1971) پاره 14. در مورد فریدون و سه فرزندش نیز رجوع کنید به دینکرد کتاب هشتم، فصل دوازدهم فقره 9 و همچنین مهرداد بهار 1362 پژوهشی در اساطیر ایران 1362، پاره نخست، انتشارات طوس، شماره 249، ( ص ، 145،143، 140) به نقل از بند هش (فصل 31بند 9-14)
4- اوستا 1370 (کهنترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش جلیل دوست خواه، انتشارات مروارید، جلد دوم (فرگرد نخست پاره 2- 3، فرگرد دوم پاره 21)
5- Sairma
6- Turia
7- Airia
8- Thraetaona
9- Trita
10- مراجعه شود به "بند هشن"
11- ارجاع زبان ها به تبار اسطوره ای ( آریائی - سامی ) نظیر بیان جغرافیایی (ژئوپولیتیک ) آنها ( هند و اروپائی یا اورال آلتائیک) جنبه علمی ندارد و درست تر ان است آنها را بنابه ساختار دستوری شان بنامیم: زبان های تحلیلی بجای زبان های "آریائی" و هند و اروپائی، زبان های قالبی یا تصریفی بجای زبان های "سامی"، و زبان های پسوندی یا پیوندی یا التصاقی بجای زبان های "اورال آلتائی"، آزیانیک و قفقازی.
12- ناتل خانلری. پرویز 1361 "زبانشناسی و زبان فارسی"، انتشارات طوس شماره 224- تهران (ص 175).
13- مراجعه شود به ضمیمه شماره (1).
در این معنی ایرانی در برگیرنده همه کشوروندان(1) اعم از (ایل وندان، ده وندان یا شهروندان) ایرانی با تمام خصوصیات مختلف ایلی- تباری، قومی- سرزمینی، زبانی- دینی و بالاخره طبقاتی- عقیدتی است و به همین دلیل ربطی به تعریف ها و مواردی زیر که به دوران سنتی و حتی ماقبل تاریخی ( افسانه ای- اسطوره ای ) متعلقند، ندارد.
اهم این تعاریف نادرست بدین قرار است:
1.تعریف "نامه ی تنسر" که ایرانی را به معنی خاضع و تسلیم به شاه و دین معنی میکند و ایران را "بلاد الخاضعین" یعنی کشور سرسپردگان معنی میکند(2).
2. اصطلاح "دینی – اوستائی" مربوط به ایل و سپس معطوف به قوم اسطوره ای "ایر" و سرزمین یا شهر (کشور) اسطوره ای "ائیرانوویجه"، که بنوشته یسناها (3) و بخصوص وندیداد (4) سرزمین و کشور نیکی که "اهور مزدا" آفریده بوده است. زمان تاریخی، مکان جغرافیایی و خود قوم "ایر" هنوز از نظر علمی و تاریخی شناخته شده نیست و لذا هر سه اسطوره ای هستند.
3. اصطلاح ایلی (تباری-اسطوره ای) سلم، تور و ایرج که به اسطوره و میتولوژی مشترک هند و ایرانی تعلق دارد و به دوران ایلی آنها متعلق است:سریمه: سرم یا سام (5)، توئیریه: تور (6)، ائریه یا ایریا: ایرج (7). بعد ها این سه قوم را به فرد اسطوره ای مبدل کرده و فرزندان ثرئتون ( فریدون ) (8) در سانسکریت تریتا (9) قلمداد نمودند(10).
4. تعلق به نژاد "پاک" و "برتر" آریائی، در برابر (لابد) نژادهای "ناپاک" و "پست" دیگر. این نظریه به طرح عوامانه، ضد انسانی و ضد ملی و بر مفهوم قرن هیجده- نوزدهمی "نژاد" متکی است و تبار اسطوره ای و گاه تکلم به یک زبان را با نژاد یکی میگیرد.
میدانیم از نظر ظاهری یا فنوتیپ، "نژاد سفید" در برگیرنده ایلات و اقوام و ملل تحلیلی زبان (آریایی زبان)، قالبی (سامی زبان) و التصاقی (ترک زبان) است. (11)
همچنانکه "نژاد زرد" (به عنوان مقوله فنوتیپ: ظاهری نژاد) هم در برگیرنده ایلات و اقوام و ملل متکلم به زبانهای تحلیلی(آریایی زبان) مانند هزاره های افغانستان، مردم تاجیکستان چین و بخشی از اهالی جمهوری تاجیکستان و دیگر فارسی زبانان آسیای میانه و ایران است، همچنین قسمتی از ایلات، اقوام و ملل ترکی زبان آسیای میانه، ایران و ترکیه را نیز شامل می شود.
از نظر ژنوتیپ یعنی مفهوم علمی و واقعی نژاد، تاکنون هیچگونه تحقیقی علمی و جدی در مقوله ژنتیک بر روی آسیدهای آمینه ژن های کروموزوم های ساکنین مختلف ایران انجام نشده است. لذا سخن گفتن از آن بنا به منطق علمی- ریاضی، نه درست است و نه نادرست. بلکه ادعائی است بی معنی که دکاندادران سیاسی بیگانه و خودی از آن بهره گرفته و می گیرند و همواره ساده دلان فریب خورده و خود باخته، هیزم بیار آتش بیداد آن می باشند.
5. بالاخره اصطلاح "ژئوپولیتیک" زبان های "هند و اروپایی" و بخصوص متکلمین به زبان فارسی (12) نیز در تعریف "ملت ایران" و هویت "ملی ایرانیان" نمی تواند مورد تکیه قرار گیرد. زیرا صرفنظر از نادرستی و عدم صحت این اصطلاح برای امروز -چنانکه خواهیم دید- هویت ملی برخلاف هویت قومی و یا هویت ایلی، وابسته به مقوله دین و یا زبان یا تبار و اسطوره نیست و با تعدد یا تغییر آنها بنابه منافع ملی پابرجا میماند.
مثالهای هندوستان (مهد اصلی اقوام متکلم به زبان های تحلیلی)، پاکستان و مالزی با تغییر زبان مشترک ملی شان از یکسو و سوئیس و کانادا با تعدد زبان ملی شان از سوی دیگر، میتوانند به عنوان نمونه هایی جهت اثبات عدم وابستگی هویت ملی مدرن(سرمایه داری صنعتی) به مقوله زبان خاطر نشان شوند.
بعلاوه مرز فرهنگی زبان فارسی، هم در برگیرنده ملیت های غیر ایرانی نظیر افغان ها، تاجیک ها و … است و هم شامل ایرانیانی که زبان مادری شان فارسی نمی باشد.
با قبول "تکلم به زبان فارسی مترادف با داشتن هویت ایرانی است" (13) بایستی همه فارسی ندان های ایرانی را کشوروندان درجه دومی پنداشت که حاشیه نشین بوده و هنوز "هویت ایرانی" کامل را که تکلم به زبان فارسی و فراموش کردن زبان مادری شان است احراز نکرده اند(!).
نتیجه اینکه تکلم به زبان فارسی نظیر اعتقاد دینی ( به اسلام یا شیعه دوازده امامی ) یا تعلق به نژاد و تبار موهوم و اسطوره ای ( آریایی ) جنبه ایجابی یا سلبی در تعریف ایرانیان و هویت ملی آنان ندارد و نمی توان تعریف جامع و مانعی با تکیه بر تکلم به زبان فارسی برای ایرانیان بدست داد. همچنانکه بر اساس دین و اعتقاد سیاسی یا تبار و نژاد ادعائی امکان ارائه تعریف جامع و مانع از ایرانیان و هویت ملی آنان ممکن نیست.
(این نوشتار خلاصه ای بود از مقاله "کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان" به قلم دکتر ضیا صدرالاشرافی)
------------------
1- کشوروندان اصطلاحی است که من در رابطه با ساختار سنتی جامعه ایران که از دوره ایلام تاکنون پابرجا مانده است، وضع و باصطلاح جعل کرده ام، که دربرگیرنده ایل وندان، ده وندان و شهروندان ایرانی است که در مثلث همزیست ( ایل، ده و شهر) در هر ناحیه ( استان ) از ممالک محروسه ایران، ساختار سنتی ایران را بوجود آورده است.
2- نامه تنسر به گشئسب، 1354، چاپ اول1311، تصحیح مجتبی مینوی، چاپ خوارزمی، تهران، ص 74 و 173.
3- یسنا ( اوستا، جلد اول 2536 شاهنشاهی ( 1356 ه. ش )، گزارش ابراهیم پورداود، انتشارات دانشگاه تهران- چاپ سوم شماره 1596 (شماره مسلسل 1971) پاره 14. در مورد فریدون و سه فرزندش نیز رجوع کنید به دینکرد کتاب هشتم، فصل دوازدهم فقره 9 و همچنین مهرداد بهار 1362 پژوهشی در اساطیر ایران 1362، پاره نخست، انتشارات طوس، شماره 249، ( ص ، 145،143، 140) به نقل از بند هش (فصل 31بند 9-14)
4- اوستا 1370 (کهنترین سرودهای ایرانیان)، گزارش و پژوهش جلیل دوست خواه، انتشارات مروارید، جلد دوم (فرگرد نخست پاره 2- 3، فرگرد دوم پاره 21)
5- Sairma
6- Turia
7- Airia
8- Thraetaona
9- Trita
10- مراجعه شود به "بند هشن"
11- ارجاع زبان ها به تبار اسطوره ای ( آریائی - سامی ) نظیر بیان جغرافیایی (ژئوپولیتیک ) آنها ( هند و اروپائی یا اورال آلتائیک) جنبه علمی ندارد و درست تر ان است آنها را بنابه ساختار دستوری شان بنامیم: زبان های تحلیلی بجای زبان های "آریائی" و هند و اروپائی، زبان های قالبی یا تصریفی بجای زبان های "سامی"، و زبان های پسوندی یا پیوندی یا التصاقی بجای زبان های "اورال آلتائی"، آزیانیک و قفقازی.
12- ناتل خانلری. پرویز 1361 "زبانشناسی و زبان فارسی"، انتشارات طوس شماره 224- تهران (ص 175).
13- مراجعه شود به ضمیمه شماره (1).