Life13
عضو جدید
یه گلوله حرومش میکنم
با خون سردی سیگارم رو روشن میکنم
ازش میخوام که رو اعصابم راه نره
کارهای شیطانی دست می زنم
نمی دونم
گریه میکنم
می خورمش
میرم یچیزی میخورم تا فراموش کنم اعصابم داغ شده
باهاش دعوا میکنم
نقشه براش میکشم
بابام رو میارم
انقدر میپرم رو شکمش تا حالش جابیاد
منفجرش می کنم
با مشت میزنم تو صورتش!!!
هرچی که از دهنم در بیاد بهش میگم
حسابی واسش قاطی میکنم
میوفتم به جونش و تا جایی که میخوره میزنمش
از دستش گریه میکنم و زار میزنم
به این روز میندازمش
میشوتم زیرش تا دیگه شلوغ نکنه