اگر گناه وزن داشت . . . !

SaDaF7

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛



تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم



اگر غرور نبود ؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم



اگر دیوار نبود ؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم



اگر خواب حقیقت داشت ؛
همیشه خواب بودیم



هیچ رنجی بدون گنج نبود ...
ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند

اگر همه ثروت داشتند ؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پر ستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....
اگر همه ثروت داشتند


اگر مرگ نبود ؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا بود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید


اگر عشق نبود ؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ....


اگر عشق نبود
اگر کینه نبود ؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند



اگر خداوند ؛
یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا



انگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت 


دکتر شریعتی
 

Similar threads

بالا