يكي از تفريحات سالم ما ايرانيان مقيم خارج از كشور پر كردن اظهارنامه هاي مالياتي است كه هر سال در چنين روزهايي صورت ميگيرد.
اصولا در بافتهاي سلولي ما يك ژني هست كه نسبت به ماليات و اينجور چيزها آلرژي شديد دارد و در صورت تماس با اين مسئله ممكن است ايجاد خفگي و يا خداي ناكرده سكته قلبي نمايد. بنابر اين بهتر است دولتهاي خارجي اين واقعيت را درك كنند و هر چه زودتر ايراني هاي عزيز گوگولي مگولي را از ماليات دادن معاف كنند. هم خودشان را راحت كنند و هم ما را.
شما نميدانيد اين همشهريهاي ما در تورنتو چه فيلمي بازي ميكنند تا مبادا خداي ناكرده زبانم لال مشمول پرداخت ماليات شوند.
از چند ماه قبل از فرا رسيدن «ايام خجسته و پر فضيلت فرم پركني» ايرانيان عزيز شروع ميكنند به تحقيق و تفحص و يافتن يك حسابداري كه باندازه كافي خلافكار باشد و بقول خودمان هفت خط روزگار باشد.
بهمين منظور به تمام حسابدارهاي تورنتو و حومه زنگ ميزنند و آنها را مصاحبه ميكنند تا بفهمند طرف چند مرده حلاج است و آيا براي نبرد و رويارويي با دولت كانادا بقول خودشان «كواليفايد» هست يا خير. اصولا ما مردمي هستيم كه از حسابدار درستكار و مقرراتي خوشمان نمي آيد.
بالاخره وقتي كه حسابدار مورد نظر خودمان را پيدا كرديم اولين شرطي كه براي او ميگذاريم اين است كه : ببين! من نميخوام ماليات بدهم بلكه سعي كن يكجوري فرم اظهارنامه مالياتي رابنويسي كه يك چيزي هم به ما برگردانند!
ما هيچوقت از حسابدارمان نمي پرسيم چگونه ميتوانم در ازاي دادن ماليات از مزاياي آتي آن بهره مند شوم و برعكس اگر درآمدم را پايين نشان دهم چه مشكلاتي در آينده برايم بوجود خواهد آمد؟
البته اين يك واقعيتي است كه هيچكس از دادن ماليات خوشش نمي آيد ولي توي ذات ما ايراني ها يك حسي نهفته است كه ميخواهيم همه مردم و ديگران ماليات بدهند به جز ما!
بعد اگر نتيجه معكوس شد و برايمان يك بدهي مالياتي گنده آمد فورا ذهن مان متوجه توطئه و همدستي آن حسابدار با دولت كانادا ميشود و ميگوييم: آقاجان! اينها از دولت كميسيون ميگيرند!
قلم پايم بشكند اگر سال ديگر پيش آن حسابدار وطن فروش خائن بروم!
راستي شما حسابدار خوب سراغ نداريد؟
وبلاگ ملا حسنی
شما نميدانيد اين همشهريهاي ما در تورنتو چه فيلمي بازي ميكنند تا مبادا خداي ناكرده زبانم لال مشمول پرداخت ماليات شوند.
از چند ماه قبل از فرا رسيدن «ايام خجسته و پر فضيلت فرم پركني» ايرانيان عزيز شروع ميكنند به تحقيق و تفحص و يافتن يك حسابداري كه باندازه كافي خلافكار باشد و بقول خودمان هفت خط روزگار باشد.
بهمين منظور به تمام حسابدارهاي تورنتو و حومه زنگ ميزنند و آنها را مصاحبه ميكنند تا بفهمند طرف چند مرده حلاج است و آيا براي نبرد و رويارويي با دولت كانادا بقول خودشان «كواليفايد» هست يا خير. اصولا ما مردمي هستيم كه از حسابدار درستكار و مقرراتي خوشمان نمي آيد.
بالاخره وقتي كه حسابدار مورد نظر خودمان را پيدا كرديم اولين شرطي كه براي او ميگذاريم اين است كه : ببين! من نميخوام ماليات بدهم بلكه سعي كن يكجوري فرم اظهارنامه مالياتي رابنويسي كه يك چيزي هم به ما برگردانند!
ما هيچوقت از حسابدارمان نمي پرسيم چگونه ميتوانم در ازاي دادن ماليات از مزاياي آتي آن بهره مند شوم و برعكس اگر درآمدم را پايين نشان دهم چه مشكلاتي در آينده برايم بوجود خواهد آمد؟
البته اين يك واقعيتي است كه هيچكس از دادن ماليات خوشش نمي آيد ولي توي ذات ما ايراني ها يك حسي نهفته است كه ميخواهيم همه مردم و ديگران ماليات بدهند به جز ما!
بعد اگر نتيجه معكوس شد و برايمان يك بدهي مالياتي گنده آمد فورا ذهن مان متوجه توطئه و همدستي آن حسابدار با دولت كانادا ميشود و ميگوييم: آقاجان! اينها از دولت كميسيون ميگيرند!
قلم پايم بشكند اگر سال ديگر پيش آن حسابدار وطن فروش خائن بروم!
راستي شما حسابدار خوب سراغ نداريد؟
وبلاگ ملا حسنی