علي بود
علي بود
تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعه ی خیبر
برکند به یک حمله و بگشود علی بود
آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود ، علی بود
آن شیـر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود
سلطان سخا و کرم و جود علی بود
هم آدم وهم شیث وهم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود علی بود
هم موسی وهم عیسی وهم خضر وهم ایوب
هم یوسف وهم یونس وهم هــودعلی بود
مسجود ملائک که شد آدم ، ز علی شد
آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
آن عارف سجّاد ، که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفزود علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود ، علی بود
ن لحمک لحمـــــی ، بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود ، علی بود
عیسی به وجود آمدو فی الحال سخن گفت
آن نطق وفصاحت که در او بود علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود
آن نورخدایی که بر او بـود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود علی بود
آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود ، علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و تابود علی بود
سرّ دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود ، علی بود
مولانا