اسم من عادته!

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخنانی از بزرگان - اِرما بومبک

سخنانی از بزرگان - اِرما بومبک

اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم
دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده
در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم
پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم
با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند
با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم
هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است
هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است .
وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم: بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم
اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جالب برای خواندن

جالب برای خواندن

لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود، می‌تواند لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود، شکست دهد. ((نارسیس))

------------------------------

برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست.لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی .پرهایش رابزن...خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند .
------------------------------
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم. ((هلن کلر ))
----------------------------------
برای پخته شدن کافیست که هنگام عصبانیت از کوره درنروید .
------------------------------
همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم. ((پائولو کوئلیو))
----------------------------------
اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند. بگذار پایان تو را غافلگیر کند، درست مانند آغاز.
-------------------------------
هیچ کس آنقدر فقیر نیست که نتواند لبخندی به کسی ببخشد و هیچ کس آنقدر ثروتمند نیست که به لبخندی نیاز نداشته باشد.
--------------------------
بمان تا کاری کنی نه کاری کنیم تا بمانیم. دکتر شریعتی
------------------------------
از حضرت عیسی(ع)پرسیدند که سخت ترین چیز در هستی چیست؟ گفت: خشم خدا. گفتند: از این خشم چگونه امان یابیم. گفت: ترک خشم خویش کنید تا ایمن از خشم خدا شوید.
---------------------------------
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق می گردد، ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است. زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند.

-------------------------------
لحظات شادی خدا را ستایش کن، لحظات سختی خدا را جستجو کن، لحظات آرامش خدا را مناجات کن، لحظات دردآور به خدا اعتماد کن، و در تمام لحظات خداوند را شکر کن.
---------------------------------

شاد بودن بزرگترین انتقامی است که می توان از زندگی گرفت.
---------------------------------------
تاریخ یک ماشین خودکار و بی راننده نیست و به تنهایی استقلال ندارد، بلکه تاریخ همان خواهد شد که ما می خواهیم. ((ژان پل سارتر))
------------------------
بهترین اشخاص، کسانى هستند که اگر از آن ها تعریف کردید، خجل شوند و اگر بد گفتید، سکوت کنند.((جبران خلیل جبران))

---------------------------------
مشکلی که با پول حل شود، مشکل نیست ,هزینه است!!!!
-----------------------------
در زندگی از تصور مصیبت های بیشماری رنج بردم که هرگز اتفاق نیفتادند .
-------------------------
ساده ترین کار جهان این است که خود باشی و دشوارترین کارجهان این است که کسی باشی که دیگران می خواهند
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخنان بزرگان درباره‌ي آرزو

سخنان بزرگان درباره‌ي آرزو

آنگاه كه سنگ خويشتن را به سينه مي زنيد، نبايد اميد داشته باشيد كه همگان فرمانبردار شما باشند.((اُرد بزرگ))


پوزش خواستن پس از اشتباه زيباست، حتي اگر از يك كودك باشد.((اُرد بزرگ))


مردمان توانمند در ميان جشن و بزم نيستند. آنها هر دم به آرماني بزرگتر مي انديشند و براي رسيدن به آن در حال پيكارند.((اُرد بزرگ))


آسيب ديده هميشه درهاي روياهايش كوچك و كوچكتر مي شود، مگر با اميد كه شرايط ما را دگرگون مي سازد.((اُرد بزرگ))


در پشت هيچ در بسته اي ننشينيد به اميد اينكه روزي باز شود، [ بلكه ] در ديگري را جستجو کنيد و اگر نيافتيد، همان در را بشکنيد.((اُرد بزرگ))


اميد در زندگاني بشر به همان ميزان اهميت دارد كه بال براي پرندگان.((ويكتور هوگو))


اميد، نان روزانه بيچارگان است.((هرشل))


کسي که چند آرزوي درهم ورهم دارد، به هيچ يک از آنها نمي رسد، مگر [ اينكه ] در بين آنها با ارزش ترين را انتخاب كرده و آن را به عنوان هدف خويش برگزيند.((اُرد بزرگ))


حسود را آزار مده كه خود در آتشي بي پايان مي سوزد. هر چيزي كه مطابق ميل و آرزوي ماست، حقيقت محض به نظرمان مي رسد و تمام آن چيزها كه بر خلاف ميل مان است، خشمناكمان مي كند.((آندره موروا))


اگر بزرگي و عظمت آرزو مي كني، آن را فراموش كن و دنبال حقيقت برو، آنگاه به هر دو خواهي رسيد؛ هم حقيقت و هم عظمت.((سنگا))


خود را بشناس و به روح خويش فرمانروايي كن. در اين صورت مي تواني اميدوار باشي كه روزي مقتدر و سعادتمند خواهي شد.((؟))


خوشبختي بر سه ستون استوار است : فراموش كردن گذشته، غنيمت شمردن حال و اميدوار بودن به آينده.((موريس مترلينگ))


خوشبختي وجود ندارد و ما خوشبخت نيستيم، اما مي توانيم اين حق را به خود بدهيم كه در آرزوي آن باشيم.((آنتوان چخوف))


اگر مي خواهي خوشبخت باشي، جز آنچه برايت مهياست آرزو مكن.((لارشفو كولد))


سعادت در اين است كه انسان دنيا را همان طور كه آرزو مي كند ببيند.((كورنور))


شجاعت مانند عشق از اميد تغذيه مي كند.((ناپلئون بناپارت))


تشويق ها، روياها، آه ها، آرزوها و اشكها از همراهان جدايي ناپذير عشق اند.((ويليام شكسپير))


مردم هر كدام آرزويي دارند؛ يكي مال مي خواهد، يكي جمال و ديگري افتخار. ولي به نظر من دوست خوب از تمام اينها بهتر است.((سقراط))


بدون داشتن يك آرزو، هيچ تغييري به وجود نمي آيد.((كارل سند برگ))


بزرگترين اميد آن است كه اميد را به قصد كشت، كتك بزنيم.((جان اشتاين بك))

مايش 41 - 60 گفتار از 632 گفتار يافت شده

آن كه در بيراهه قدم بر مي دارد، آرمان و هدف خويش را گم كرده است.((ارد بزرگ))


بالاترين خوشي ها در شور و شوقي است كه انسان را به ماجراجويي ها و پيروزيهاي بزرگ و فعاليتهاي نوآورانه وادار مي كند.((آنتوان دوسنت اگزوپري))


آرزوهاي ما، اميدهاي ما، عشقها و هوسها و حتي وفاي ما هم موجي بيش نيستند كه بر مي خيزند و رشد مي كنند و بالا مي روند و بالاخره نقش زمين مي شوند و در كرانه هاي زندگي لاي شنها و ريگها فرو مي روند.((جواد فاضل))


خرد در نظر گاه مردمان آزاده و نيك سرشت جهان، پر از شادي و شكوه مي نمايد. بهره خردمندان و اميدواران، هميشه شادكامي است.((بزرگمهر))


چرا بايد به اميد بهشت موعود احتمالي باشيم؟ ما خود قادريم يك بهشت حقيقي در عرصه زمين به وجود آوريم.((اگوست كنت))


آرزومند آن مباش كه چيزي جز آنچه هستي باشي، بكوش در كمال آنچه هستي باشي.((سنت فرانسيس دي سلز))


يكي از بزرگترين اسرار عشق و محبت اين است كه بياموزيد چگونه آرمانها و انديشه هاي ناهماهنگ را از ذهن خود بزداييد و همواره آرزويي كنيد كه صادقانه مي خواهيد، نه آنچه كه فكر مي كنيد شايد بتوان به دست آورد.((كاترين پاندر))


هر لحظه بزرگ و ماندني در تاريخچه ي جهان در حقيقت ثمره ي پيروزي اشتياق ها است.((رالف والدو امرسون))


رسيدن به صدها آرزو در آن واحد امكان پذير نيست. كسي كه همه ي راه ها را مي جويد، همه را از دست مي دهد.((مثل ايرلندي))


فقط دانستن كافي نيست، بايد به كار گرفت، فقط خواستن كافي نيست، بايد انجام داد.((بروس لي))


نا اميدي، نخستين گامي است كه شخص، به سوي گور بر مي دارد.((ناپلئون بناپارت))


آنگاه كه اميد مي ميرد، ترس زاده مي شود.((بالتازار گراسيان))


از ديروز بياموز، براي امروز زندگي كن و به فردا اميد داشته باش.((آلبرت انيشتين))


گذشت زمان آدمي را پير نمي كند، بلكه ترك آرمانها و كمال مطلوبهاست كه ما را پير و افتاده مي سازد.((دوگلاس مك آرتور))


براي جوانمردي و مروتي كه در حق هر كس مي كني، اميد هيچ پاداشي نداشته باش.((پابلو پيكاسو))


اگر انسان تنها در روزهايي كار كند كه همه چيز بر وفق مراد است در عمرش كاري از پيش نمي برد.((جري وست))


آرمان را نمي توان قرض گرفت، خريد يا گدايي كرد، بلكه بايد از درون انسان بجوشد و بالا بيابد.((جان ماكسول))


در آرزوي ديدن كسي هستم كه بر خلاف مقام و مرتبه بالاي خود، بيشتر روحيه تاييد و پسند و رضايت داشته باشد تا روحيه انتقاد و خرده گيري.((چارلز شواب))


كسي كه پا را از مرز زندگي عادي فراتر مي نهد، آرزويي بزرگ در دل دارد.((جان ماكسول))


اگر تنها شور و شوق و عشق و علاقه را براي فرزندان خود به جاي بگذاريم، سرمايه اي بزرگ به آنها داده ايم.((توماس اديسون))

نقطه شروع هر دستاوردي، خواست و اشتياق است.((ناپلئون هيل))


رهبري كه با شور و شوق به ميدان آيد، معمولا با شور و شوق روبرو مي شود.((جان ماكسول))


شهامت رهبران بزرگ در تخقق آرمانشان زاييده شوق و علاقه آنهاست نه پست و مقام شان.((جان ماكسول))


عشق عبارت است از اشتياق به دست آوردن خوبي براي هميشه.((افلاطون))


رمز برخورداري از نگرش خوب، داشتن شوق به تغيير است.((جان ماكسول))


يكي از بينش هايي كه به انسانها لطمه مي زند، آرزوي برابري است؛ اين آرزو سرچشمه حسادت و تنگ نظري است.((جان ماكسول))


هر چيزي كه مطابق ميل و آرزوي باطني ما است، به نظر، حقيقت محض و هر آنچه بر خلاف ميل ما باشد باعث خشم مان مي شود.((آندره موروا))


هميشه دلم مي خواست به بشريت يا به تعبيري به عده زيادي از مردم و نه چند مورد به تنهايي، خدمت كنم.((جوناس سالك))


بدون شور و اشتياق هرگز كار بزرگي صورت خارجي پيدا نكرده است.((رالف والدو امرسون))


وقتي اشتياق وجود داشته باشد، مردم مي توانند در هر كاري موفق شوند.((چارلز شواب))


اگر منتظر بمانيد كه ابتدا احساس را به دست آوريد و بعد دست به كار شويد، ممكن است هرگز اشتياقي در خود نيابيد.((جان ماكسول))


بعد از آنكه جرقه اشتياق در وجودتان زده شد، تنها كاري كه برايتان باقي مي ماند اين است كه اين آتش را شعله ور نگه داريد.((جان ماكسول))


اشتياق واگيردار است. در حضور مشتاقان نمي توانيد خنثي و بي تفاوت باقي بمانيد.((دنيس وِيتلي))


آن چه دلخواه همه است جز تندرستي نيست؛ كه اگر كسي روزي از آن محروم شد آرزويي جز بدست آوردنش ندارد.((بزرگمهر))


نيك زيستن امروز، ديروز را به خوابي شيرين و فردا را به رؤياي اميد بدل مي سازد.((سانسكريت))


دل آدمي بنده آرزو است. سرشتها يكسان نيست، هر كس خويي دارد و جويا و خواهان چيزي است.((بزرگمهر))


گروهي از مردم اندكي از ثروت كلان خويش را مي بخشند و آرزويي جز شهرت ندارند. اين خودخواهي و اين شهرت پرستي كه به طور ناخودآگاه گرفتارش هستند بخشش آنها را تباه مي سازد.((جبران خليل جبران))


كمربند سلطنت، نشان نوكري براي سرزمين من است. نادرها بسيار آمده اند و باز خواهند آمد، اما ايران و ايراني بايد هميشه در بزرگي و سروري باشد؛ اين آرزوي تمام عمرم بوده است.((نادر شاه افشار))


هنگامي كه اميد در كسي بميرد، كينه و انتقام در او زنده مي گردد؛ هرقدر اميد كمتر باشد، عشق بزرگتر است.((ترنس))


هيچ مي داني فرصتي كه از آن بهره نمي گيري، آرزوي ديگران است؟!((جك لندن))
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـاجــرای یه آشی برات بپزم که یه وجب روغن رويش باشه

مـاجــرای یه آشی برات بپزم که یه وجب روغن رويش باشه

در کتاب (سه سال در دربار ايران) نوشته دکتر فووريه٬ پزشک مخصوص ناصرالدين شاه، مطلبی نوشته شده که پاسخ اين مسئله يا اين ضرب المثل رايج بين ماست. او نوشته:
ناصرالدين شاه سالی يک بار (آنهم روز اربعین) آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می‌یافت تا ثواب ببرد.
در حياط قصر ملوکانه اغلب رجال مملکت جمع مي‌شدند و برای تهيه آش شله قلمکار هر يک کاری انجام مي‌دادند. بعضی سبزی پاک مي‌کردند. بعضی نخود و لوبيا خيس مي‌کردند. عده‌ای ديگ‌های بزرگ را روی اجاق مي‌گذاشتند و خلاصه هر کس برای تملق و تقرب پيش ناصر الدين شاه مشغول کاری بود. خود اعليحضرت هم بالای ايوان می‌نشست و قليان مي‌کشيد و از آن بالا نظاره‌گر کارها بود.
سر آشپزباشی ناصرالدين شاه مثل يک فرمانده نظامی امر و نهی مي کرد.
بدستور آشپزباشی در پايان کار به در خانه هر يک از رجال کاسه آشی فرستاده ميشد و او می‌بايست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد.
کسانی را که خیلی می‌خواستند تحویل بگیرند روی آش آنها روغن بیشتری می‌ریختند.
پر واضح است آن که کاسه کوچکی از دربار برايش فرستاده ميشد کمتر ضرر مي‌کرد و آنکه مثلا يک قدح بزرگ آش (که یک وجب هم روغن رویش ریخته شده) دريافت مي‎کرد حسابی بدبخت ميشد.
به همين دليل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با يکی از اعيان و يا وزرا دعوايش ميشد٬ آشپزباشی به او مي‌گفت:


بسيار خوب! بهت حالی مي‌کنم دنيا دست کيه! آشی برات بپزم که يک وجب روغن رويش باشد.





 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دورود بر عشق

دورود بر عشق


مرد و زن جواني سوار بر موتور در دل شب مي راندند .آن ها عاشقانه ... يكديگر را دوست داشتند
زن جوان : يواش برو من مي ترسم
مرد جوان : نه اين جوري خيلي بهتره
زن جوان : خواهش ميكنم من خيلي مي ترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول بايد بگويي كه دوست دارم
زن جوان : دوست دارم ، حالا ميشه يواشتر بروني
مرد جوان : مرا محكم بگير
زن جوان : خوب ، حالا مي شه يواش بري
مرد جوان : به شرط اين كه كلاه كاسكت مرا برداري و روي سر خودت بگزاري ، آخه نمي تونم راحت برونم اذيت مي كنه

روز بعد واقعه اي در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سيكلت با ساختمان حادثه آفريد . در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتور سيكلت رخ داد يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت

مرد جوان از خالي شدن ترمز آگاهي يافته بود . پس بدون اينكه زن جوان را مطلع كند با ترفندي كلاه كاسكت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا براي آخرين بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
دورود بر عشق
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دکتر شریعتی

دکتر شریعتی


می خواهم بگویم ......

فقر همه جا سر میکشد .......

فقر، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست ......

فقر، چیزی را " نداشتن " است، ولی، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......


فقر، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتاب فروشی
می نشیند ......

فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد می کند ......

فقر، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....

فقر، همه جا سر میکشد ........
فقر، شب را " بی غذا" سر کردن نیست ..
فقر ، روز را " بی اندیشه" سرکردن است
 

haleh_sharif

عضو جدید

مرد و زن جواني سوار بر موتور در دل شب مي راندند .آن ها عاشقانه ... يكديگر را دوست داشتند
زن جوان : يواش برو من مي ترسم
مرد جوان : نه اين جوري خيلي بهتره
زن جوان : خواهش ميكنم من خيلي مي ترسم
مرد جوان : خوب ، اما اول بايد بگويي كه دوست دارم
زن جوان : دوست دارم ، حالا ميشه يواشتر بروني
مرد جوان : مرا محكم بگير
زن جوان : خوب ، حالا مي شه يواش بري
مرد جوان : به شرط اين كه كلاه كاسكت مرا برداري و روي سر خودت بگزاري ، آخه نمي تونم راحت برونم اذيت مي كنه

روز بعد واقعه اي در روزنامه ثبت شده بود برخورد موتور سيكلت با ساختمان حادثه آفريد . در اين سانحه كه به دليل بريدن ترمز موتور سيكلت رخ داد يكي از دو سرنشين زنده ماند و ديگري در گذشت

مرد جوان از خالي شدن ترمز آگاهي يافته بود . پس بدون اينكه زن جوان را مطلع كند با ترفندي كلاه كاسكت خود را بر سر او گذاشت و خواست تا براي آخرين بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند.
دورود بر عشق

perfect
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز نگذار که به آرامی بمیری!!!!!!!!!!!

هرگز نگذار که به آرامی بمیری!!!!!!!!!!!

شعری از پابلو نرودا




به آرامی آغاز به مردن می‌كنی




اگر سفر نكنی،




اگر كتابی نخوانی،




اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،




اگر از خودت قدردانی نكنی.




به آرامی آغاز به مردن می‌كنی




زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی،




وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند.




به آرامی آغاز به مردن می‌كنی




اگر برده‏ عادات خود شوی،




اگر همیشه از یك راه تكراری بروی،




اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،




اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،




یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.




تو به آرامی آغاز به مردن می‏كنی




اگر از شور و حرارت،




از احساسات سركش،




و از چیزهایی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،




و ضربان قلبت را تندتر می‌كنند،




دوری كنی.




تو به آرامی آغاز به مردن می‌كنی




اگر هنگامی كه با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نكنی،




اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،




اگر ورای رویاها نروی،




اگر به خودت اجازه ندهی،




كه حداقل یك بار در تمام زندگیت




ورای مصلحت‌اندیشی بروی.




امروز زندگی را آغاز كن!




امروز مخاطره كن!




امروز كاری كن!




نگذار كه به آرامی بمیری!



شادی را فراموش نكن!
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم..

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم..

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را!
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم. به خدا گفتم: آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟
و جواب ‏او مرا شگفت زده کرد.
او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟
پاسخ دادم : بلی.
فرمود: ‏هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نکردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند. اما من ‏باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت ۶ ماه ارتفاع آن به بیش از ۱۰۰ فوت ‏رسید. ۵ سال طول کشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه کافی قوی شوند.. ریشه هایی ‏که بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏کرد.
‏خداوند در ادامه فرمود: آیا می‏ دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با ‏سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ‏ساختی. من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم.
‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنن. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می ‏ کنی و قد می کشی!
‏از او پرسیدم : من ‏چقدر قد می‏ کشم.
‏در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟
جواب دادم: هر ‏چقدر که بتواند.
‏گفت: تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که ‏بتوانی…
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟

من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟

تسبیح نبودم، تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی

مُهره دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی

ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی

بر لبت نامِ خدا بود، خدا شاهد ماست
بر لبت نامِ خدا بود و مرا رقصاندی

دستِ ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی

قلب صد پاره من مُهره صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی

جمع کن، رشته ایمانِ دلم پاره شده ست
من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟
 

Similar threads

بالا