شما به همه چی دقت کردین جز پیام داستان. اگه میتونین فلسفه و استدلال عباس رو زیر سوال ببرید. ای بابا
اولا.
حالا عباس بیاد فک کنه خدایی وجود نداره، باشه ما هم جوابی نداریمو قبولش کردیم... خب بعدش؟! این فکر چه کمکی می کنه و چه تغییری تو زندگی عباس ایجاد می شه؟!
***
ثانیا.
این اصلا استدلال نیست که بخواییم زیر سوال ببریمش، این قیاس کلا از پایه غلطه... نسبت معلم به کلاس مثل نسبت خدا به جهان نیست!
معلم کسی هست که توسط فرد بالایی (مثلا مدیر) استخدام می شه تا صرفا یه نظمی به بخشی از مجموعه بده و هیچ اختیاری هم از خودش نداره تو اداره کلاس، دانش آموز رو هم باز یه فرد بالایی ثبت نام می کنه و در ازای قولی که ازش می گیره (پای بندی به مقررات!) تو کلاس راه می ده... معلم آفریننده ی دانش آموز نیست/نمی تونه کلاسو هر جور دلش خواست اداره کنه/دانش آموز مجبور نیست سر اون کلاس باشه/معلم کلی رقیب داره و مجبوره یه جورایی رضایت اکثریت رو در نظر داشته باشه حتی اگه نظر خودش چیز دیگه ای باشه/ ...
خدا (طبق اون تعریفی که ازش شده) آفریننده ی دنیاست/ کسی مسئولش نکرده و مجبور نیست دقیقا با همون چیزی که بهش دیکته می شه دنیاشو اداره کنه/ انسان به میل خودش انتخاب نمی کنه به دنیایی که این خدا ساخته بیاد/ خدا نفعی از خدا بودن خودش نمی بره که بترسه این نفع به رقبا برسه/ "شاید" یه مبلغ دینی به وجود انسان های مذهبی نیاز داشته باشه و خیلی دلش بخواد ناز عباسو بکشه که تو رو خدا بیا خدا رو قبول کن ولی خود خدا نیازی به این کار نداره عباس می تونه هر جور دلش خواست فکر کنه ...
معلم می گه من برای اینکه اکثریت رو راضی نگه دارم همه رو محدود می کنم (آخه نمی تونه که به همه فرصت برابر بده چون آفریننده نیست!) ولی خدا برعکس می تونه به همه فرصت بی نهایت بده، می تونه بگه (و میگه) اگه آقای × زد تو سرت، من به تو هم یه سری توانایی هایی دادم پس جای غر زدن پاشو از حقت دفاع کن! چرا انگلیس می تونه هندو استعمار کنه ولی فرانسه رو نه؟! انگلیسی ها و فرانسوی ها که یه دست و پا بیشتر از هندیا و ایرانیا ندارن؟!
اگه معلمتو قبول نکنی می تونی مدرسه تو عوض کنی و شرایط زندگیت عوض می شه، اگه خدا رو قبول نکنی هم به هر حال مجبوری تو همین دنیا زندگی کنی پس فرق خاصی به حالت نداره...
***
اگه می خوایی یه مثال تقریبا نزدیک تر ( و بازم نه کاملا متناسب) بزنی بیا و نسبت یه برنامه نویس به یه بازی کامپیوتری رو در نظر بگیر! برنامه نویس بازی رو خلق می کنه و می ده دست شما، اگه دلش بخواد قاعده ی بازی رو هم شرح می ده اگه هم نه که می گه بهتره خودت کشفش کنی این طوری هیجانش بیشتره!!!
دیگه بستگی داره به استعداد خودت که همون مرحله اول گیر کنی یا اینکه تا مرحله 100 بری! حالا فک کن یکی از این بازیای پولی آنلاین باشه وقتی از بقیه عقب افتادی و چند نفر با چند تا راه میانبر سرت کلاه گذاشتن می تونی وجود برنامه نویس رو انکار کنی و بگی کو اگه برنامه نویسی وجود داشت الان 10 نفر اینجا سر من کلاه گذاشتن چرا داره تحمل می کنه؟!
همون طور که گفتم این مثال ها "استدلال" نیستن، همین مثالی که خودم زدم باز کلی ایراد داره (مثلا یکیش همون بحث انتخاب، اینکه بری سراغ یه بازی کامپیوتری میل خودته ولی وارد شدنت به بازی دنیا به میل خودت نیست اصلا!!!) ولی بازم مثال نزدیک تریه در مقایسه با اون مثالی که شما زدی! نکته کلی اینه که به هر حال چه با خدا چه بی خدا، دنیا وجود داره و این حرفا هیچ تغییری تو نحوه ی زندگی ما ایجاد نمی کنه و درگیر شدن با این جور حرفا جز ناامیدی و اتلاف وقت و ... هیچ نتیجه ای برای ما نداره.