بزرگترين درياچه جهان، درياچهاي که در شمال ايران قرار گرفته و در ميان پنج کشور ايران، ترکمنستان، آذربايجان، قزاقستان و روسيه محصور است، در تمام دنيا و در تمام گفتگوهاي بينالمللي، Caspian Sea يا همان درياي کاسپين خوانده ميشود. اما در کشور ما ايران، با نامهاي مختلف ديگري ناميده ميشود که معروفترينشان دو نام خزر و مازندران است. نام خزر، ساليان سال است که در داخل ايران بر اين درياچه که از فرط بزرگي آن را دريا ميخوانند، نهاده ميشود و نام درياچه مازندران هم نامي تازهساخت و البته عجيب است که گاه مورد استفاده قرار ميگيرد.
کاسها يا کاسپيها چه کساني بوده اند؟
کاسپیها یا کاسپیان قومی سفیدپوست بودهاند که هم زمان با مادها و قبل از پارس ها در شمال و غرب دریای هیرکان زندگی کشاورزی داشتند برخی منابع کاسیها و کاسپیها را دو قوم نام برده اند اما بنظر می رسد این دو نام هر دو یک ریشه داشته باشد.
آنها به عنوان ساکنان اولیه گیلان معرفی شدهاند و در سواحل دریای خزر زندگی میکردند. سرزمین آنها در نقشه قدیم مشرق، کنارهٔ غربی دریای خزر از ملتقای رود ارس و کر تا جنوب غربی و جنوب این دریا نشان داده شدهاست.
درنوشته هاي آقاي عزيز طويلي به نقل ا زمورخ نامي کايوس پلينوس ياد آور مي شود که در تمام مناطق واقع در جنوب درياي کاسپيان جايگاه کاسپي ها به خوبي مشخص گرديده .لذا کاس با پسوند پي به نام کاسپي و با پسوند سي به نام کاس سي از قديمي ترين اقوام ما قبل آريايي بوده اند که در سراسر ساحل درياي شمال ايران زندگي مي کرده اند .
هنوز هم در شمال ايران کلمه کاس در لهجه گيلکي متداول است مانند A«کاس چومA» يعني چشم آبي A«کاس مارهA» يعني مادر چشم زاغ A«کاس کوليA» يعني ماهي چشم زاغ کوچک وبالاخره A«کاس آقاA» مرد چشم زاغ .مي توان نتيجه گرفت که کاس ها به دو تيره ساحلي و کوهستاني تقسيم مي شوند جلگه نشينان ساحلي را کاس ساحلي و دسته ديگر را کاس کوهستاني و يا کاس سي مي گفتند که تا کوه هاي زاگرس رخنه کرده و به جلگه هاي بين النهرين ويا مزوپوتام راه يافته اند شاخه اي از کاسهاي کوهستاني در مناطق ديگر ايران به ويژه لرستان وبخشي از کردستان اقامت کردند .
پژوهش هاي جديدي که درباره ژنتيک مردمان ساکن جنوب اين دريا شده، گواهي بر اين ادعاست که مردمان گيلک زبان (که جوامع مردمشناسي در جهان ايشان را در انگليسي به نام کاسپين ميشناسند) از نوادگان همين اقوام بوده اند.
کاسها که به نوعي مادر-قوم مردمان جنوبي و غربي اين دريا محسوب ميشوند، خود به دو دسته ی کاسسيها و کاسپيها تقسيم ميشدند. «سي» در زبان گيلکي به معني صخره (مثال: در سيپورد و سيبون و...) و «پي» به معني جلگه است و به اين صورت کاسهاي ساکن جلگه کاسپيها نام گرفتهاند.
وجود شهري به نام دروازه کاسپين (يا دربند) در باب ورودي مملکت باستاني تبرستان (که هم اکنون در استان تهران قرار دارد) گواهي ديگر بر اين ادعاست. نامهاي کاشان و قزوين نيز مويد اين موضوع اند. در زبان گيلکي، واژههاي پايان يافته با حرف /i/ با آواي /en/ جمع بسته ميشوند و از اين جهت، کاسهاي ساکن در جلگه در زبان گيلکي به صورت کاسپيئن (k?spien)تبديل ميشود.
در واقع، واژه ی کاسپين، برخلاف تصوراتي که آن را نامي انگليسي يا صورت يوناني شده? «کشوين» ميدانند، نامي گيلکي ميباشد.
دلايل غيرمنطقي بودن کاربرد نام درياي خزر
پرسش مهمي که ذهن هر ايراني را به خود معطوف مي کند اين است که چرا تنها ايرانيان در دنيا بايد از نام خزر براي درياي شمال ايران استفاده نمايند و اساساآياخزرها ايراني بوده اند؟و اگر نه دليل اصرار بر کاربرد اين نام براي درياي شمال ايران توسط ايرانيان چيست؟
پاسخ اين پرسش در متون تاريخي قابل دستيابي است:
خزرها مردمي غير ايراني، بيابان گرد ،نيمه وحشي و بت پرست از صحرا هاي آسياي مرکزي بودند که در آغاز به طور مقطعي شهر هاي ساحلي ايران در دريا را از جمله بادکوبه (باکو) مورد حمله و قتل و غارت قرار مي دادند بناي استحکامات بزرگي چون شهر در بند يا (باب الابواب) در شمال قفقاز در عهد ساسانيان ، که براي جلوگيري از حملات خزران صورت گرفت، هنوز پا برجاست.
پس از کوچ از صحراها به ساحل شمالي درياي کاسپین ،خزرها در سدههاي آغازين پس از اسلام (سده هفتم ميلادي) در شمال درياي کاسپین و جنوب روسيه و بخشهايي از اوکراين کنوني و شمال قفقاز امپراتورياي را پايه گذاردند. آن ها همسايه ی خليفهگري اسلامي و پادشاهي روم بودند. طبقه حاکم آنان پس از مدتي از ميان سه دين اسلام ،مسيحيت و يهوديت ،دين يهود را برگزيدند تا خود را از ديد عقيدتي در برابر حملات اسلام و بيزانس مسيحي مدافعه کنند.
خاقانات خزرها از اتحاد قبايل گوناگون تشکيل شده بود و در اوج قدرت خود (سده نهم ميلادي) شامل غرب قزاقستان کنوني، جنوب روسيه، شرق اوکراين و بخش بزرگي از قفقاز (شامل داغستان، آذربايجان و گرجستان و غيره) و شبه جزيره کريمه ميشد. خزرها در اکثر موارد متحد امپراتوري بيزانس بر عليه شاهنشاهي ساساني بوده اند. بر اساس نظر برخي مورخان، آنها بوده اند که به دليل ايستادگي در برابر حملات اعراب مانع يورش اعراب به اروپاي شرقي شده اند.
يهوديهاي اشکنازي روس خزرها را نياکان خود ميدانند ولي از ديد گروهي از ژنشناسان هرچند يهوديان اشکنازي ژنهاي بسياري از اروپاي شرقي گرفته اند، پذيرش اينکه آنها عمدتاً از خزرها هستند بعيد است.
در سده دهم ميلاد اين امپراتوري به دست اسلاوهاي شرقي (روسهاي کيف) به نابودي گراييدو در طول 1100 سال تا به امروز که ما ايرانيان از نام اين قوم غير ايراني براي درياي شمال ايران استفاده مي کنيم هيچ حضوري در عرصه تاريخ منطقه نداشته اند.
رواج امروزي درياي خزر به طور کلي به پس از اشغالگري روسها در دوره قاجاريه و کوتاه سازي دست ايرانيان از اين دريا برمي گردد. (منبع: کتابخانه ديجيتالي ديد)که متاسفانه در چند سال اخير مجددا شاهد رواج کاربرد اين نام غير متعارف هستيم.
حال سوال اين است، وقتي يک شرکت انتشاراتي اطلسهاي جغرافيايي، در يکي از طرحهاي کتاب جديد خود، و تنها در داخل پرانتز، نام «خليج عربي» را در مقابل نام ابدي «خليج فارس» اضافه کرد، رگ غيرت تمام ايرانيان به جوش آمد و کار به جاهاي باريک کشيد. و ميدانيم که ساليان سال است که عربها، اين نام مجعول را تبليغ ميکنند.
اما، وقتي تمام جهان، يکصدا نام درياچه مذکور را «کاسپين» ميخواند که نام يکي از اقوام شمال ايران و در نتيجه کاملا ايراني است، ما ايرانيها، در اقدامي عجيب، نام يک قوم وحشي غيرايراني را بر درياچه کاسپين ميگذاريم وحتی کار بدانجا ميکشد که خيليها با شنيدن نام «کاسپين» تصور ميکنند که واژهاي انگليسي ميشنوند!
اين دوگونهگي در عمل گرچه در بين ما ايرانيان سابقهدار است، اما به اين شدت، عجيب مينمايد. چنانکه، اينجا که ديگر نيازي به اعتراض دستهجمعي و پتيشن و طومار امضا نمودن و محکوم کردن فلان وزيرخارجه و بهمان سخنگو نيست، و همه حرف حق را قبول دارند، خودمان، به دست خود، در نفي هويت خويش کوشيدهايم.
در چنين وضعيتي، شکايت به که بايد برد؟

کاسها يا کاسپيها چه کساني بوده اند؟
کاسپیها یا کاسپیان قومی سفیدپوست بودهاند که هم زمان با مادها و قبل از پارس ها در شمال و غرب دریای هیرکان زندگی کشاورزی داشتند برخی منابع کاسیها و کاسپیها را دو قوم نام برده اند اما بنظر می رسد این دو نام هر دو یک ریشه داشته باشد.
آنها به عنوان ساکنان اولیه گیلان معرفی شدهاند و در سواحل دریای خزر زندگی میکردند. سرزمین آنها در نقشه قدیم مشرق، کنارهٔ غربی دریای خزر از ملتقای رود ارس و کر تا جنوب غربی و جنوب این دریا نشان داده شدهاست.
درنوشته هاي آقاي عزيز طويلي به نقل ا زمورخ نامي کايوس پلينوس ياد آور مي شود که در تمام مناطق واقع در جنوب درياي کاسپيان جايگاه کاسپي ها به خوبي مشخص گرديده .لذا کاس با پسوند پي به نام کاسپي و با پسوند سي به نام کاس سي از قديمي ترين اقوام ما قبل آريايي بوده اند که در سراسر ساحل درياي شمال ايران زندگي مي کرده اند .
هنوز هم در شمال ايران کلمه کاس در لهجه گيلکي متداول است مانند A«کاس چومA» يعني چشم آبي A«کاس مارهA» يعني مادر چشم زاغ A«کاس کوليA» يعني ماهي چشم زاغ کوچک وبالاخره A«کاس آقاA» مرد چشم زاغ .مي توان نتيجه گرفت که کاس ها به دو تيره ساحلي و کوهستاني تقسيم مي شوند جلگه نشينان ساحلي را کاس ساحلي و دسته ديگر را کاس کوهستاني و يا کاس سي مي گفتند که تا کوه هاي زاگرس رخنه کرده و به جلگه هاي بين النهرين ويا مزوپوتام راه يافته اند شاخه اي از کاسهاي کوهستاني در مناطق ديگر ايران به ويژه لرستان وبخشي از کردستان اقامت کردند .
پژوهش هاي جديدي که درباره ژنتيک مردمان ساکن جنوب اين دريا شده، گواهي بر اين ادعاست که مردمان گيلک زبان (که جوامع مردمشناسي در جهان ايشان را در انگليسي به نام کاسپين ميشناسند) از نوادگان همين اقوام بوده اند.
کاسها که به نوعي مادر-قوم مردمان جنوبي و غربي اين دريا محسوب ميشوند، خود به دو دسته ی کاسسيها و کاسپيها تقسيم ميشدند. «سي» در زبان گيلکي به معني صخره (مثال: در سيپورد و سيبون و...) و «پي» به معني جلگه است و به اين صورت کاسهاي ساکن جلگه کاسپيها نام گرفتهاند.
وجود شهري به نام دروازه کاسپين (يا دربند) در باب ورودي مملکت باستاني تبرستان (که هم اکنون در استان تهران قرار دارد) گواهي ديگر بر اين ادعاست. نامهاي کاشان و قزوين نيز مويد اين موضوع اند. در زبان گيلکي، واژههاي پايان يافته با حرف /i/ با آواي /en/ جمع بسته ميشوند و از اين جهت، کاسهاي ساکن در جلگه در زبان گيلکي به صورت کاسپيئن (k?spien)تبديل ميشود.
در واقع، واژه ی کاسپين، برخلاف تصوراتي که آن را نامي انگليسي يا صورت يوناني شده? «کشوين» ميدانند، نامي گيلکي ميباشد.
دلايل غيرمنطقي بودن کاربرد نام درياي خزر
پرسش مهمي که ذهن هر ايراني را به خود معطوف مي کند اين است که چرا تنها ايرانيان در دنيا بايد از نام خزر براي درياي شمال ايران استفاده نمايند و اساساآياخزرها ايراني بوده اند؟و اگر نه دليل اصرار بر کاربرد اين نام براي درياي شمال ايران توسط ايرانيان چيست؟
پاسخ اين پرسش در متون تاريخي قابل دستيابي است:
خزرها مردمي غير ايراني، بيابان گرد ،نيمه وحشي و بت پرست از صحرا هاي آسياي مرکزي بودند که در آغاز به طور مقطعي شهر هاي ساحلي ايران در دريا را از جمله بادکوبه (باکو) مورد حمله و قتل و غارت قرار مي دادند بناي استحکامات بزرگي چون شهر در بند يا (باب الابواب) در شمال قفقاز در عهد ساسانيان ، که براي جلوگيري از حملات خزران صورت گرفت، هنوز پا برجاست.
پس از کوچ از صحراها به ساحل شمالي درياي کاسپین ،خزرها در سدههاي آغازين پس از اسلام (سده هفتم ميلادي) در شمال درياي کاسپین و جنوب روسيه و بخشهايي از اوکراين کنوني و شمال قفقاز امپراتورياي را پايه گذاردند. آن ها همسايه ی خليفهگري اسلامي و پادشاهي روم بودند. طبقه حاکم آنان پس از مدتي از ميان سه دين اسلام ،مسيحيت و يهوديت ،دين يهود را برگزيدند تا خود را از ديد عقيدتي در برابر حملات اسلام و بيزانس مسيحي مدافعه کنند.
خاقانات خزرها از اتحاد قبايل گوناگون تشکيل شده بود و در اوج قدرت خود (سده نهم ميلادي) شامل غرب قزاقستان کنوني، جنوب روسيه، شرق اوکراين و بخش بزرگي از قفقاز (شامل داغستان، آذربايجان و گرجستان و غيره) و شبه جزيره کريمه ميشد. خزرها در اکثر موارد متحد امپراتوري بيزانس بر عليه شاهنشاهي ساساني بوده اند. بر اساس نظر برخي مورخان، آنها بوده اند که به دليل ايستادگي در برابر حملات اعراب مانع يورش اعراب به اروپاي شرقي شده اند.
يهوديهاي اشکنازي روس خزرها را نياکان خود ميدانند ولي از ديد گروهي از ژنشناسان هرچند يهوديان اشکنازي ژنهاي بسياري از اروپاي شرقي گرفته اند، پذيرش اينکه آنها عمدتاً از خزرها هستند بعيد است.
در سده دهم ميلاد اين امپراتوري به دست اسلاوهاي شرقي (روسهاي کيف) به نابودي گراييدو در طول 1100 سال تا به امروز که ما ايرانيان از نام اين قوم غير ايراني براي درياي شمال ايران استفاده مي کنيم هيچ حضوري در عرصه تاريخ منطقه نداشته اند.
رواج امروزي درياي خزر به طور کلي به پس از اشغالگري روسها در دوره قاجاريه و کوتاه سازي دست ايرانيان از اين دريا برمي گردد. (منبع: کتابخانه ديجيتالي ديد)که متاسفانه در چند سال اخير مجددا شاهد رواج کاربرد اين نام غير متعارف هستيم.
حال سوال اين است، وقتي يک شرکت انتشاراتي اطلسهاي جغرافيايي، در يکي از طرحهاي کتاب جديد خود، و تنها در داخل پرانتز، نام «خليج عربي» را در مقابل نام ابدي «خليج فارس» اضافه کرد، رگ غيرت تمام ايرانيان به جوش آمد و کار به جاهاي باريک کشيد. و ميدانيم که ساليان سال است که عربها، اين نام مجعول را تبليغ ميکنند.
اما، وقتي تمام جهان، يکصدا نام درياچه مذکور را «کاسپين» ميخواند که نام يکي از اقوام شمال ايران و در نتيجه کاملا ايراني است، ما ايرانيها، در اقدامي عجيب، نام يک قوم وحشي غيرايراني را بر درياچه کاسپين ميگذاريم وحتی کار بدانجا ميکشد که خيليها با شنيدن نام «کاسپين» تصور ميکنند که واژهاي انگليسي ميشنوند!
اين دوگونهگي در عمل گرچه در بين ما ايرانيان سابقهدار است، اما به اين شدت، عجيب مينمايد. چنانکه، اينجا که ديگر نيازي به اعتراض دستهجمعي و پتيشن و طومار امضا نمودن و محکوم کردن فلان وزيرخارجه و بهمان سخنگو نيست، و همه حرف حق را قبول دارند، خودمان، به دست خود، در نفي هويت خويش کوشيدهايم.
در چنين وضعيتي، شکايت به که بايد برد؟
آخرین ویرایش: