الان وضع خیلی بدی شده... سن ازدواج بالا رفته درحالی که اوج نیازها تو همون سنین مونده... اینه که باعث مشکل میشه... کاش میشد یه فکری کرد... کاش ازدواج رو میشد آسون گرفت... کاش...
یکی از روشها اینه که ازدواجها آسانتر و با توقعات کمتر صورت بگیره.
تو این زمینه هم پسر .هم دختر و هم خانواده ها نقش دارن.(توزمینه ازدواج شرایط جامعه هرطور باشه ولی در نهایت این سه مورد تصمیم گیرنده نهایی هستن،و تصمیمات همینها تصمیمات جامعه هست.)
پسر اگه بتونه تکونی بخودش بده و نشون بده که جنمشو داره،در اینصورت اگه اصرار بکنه (واسه ازدواج )به نتیجه میرسه.(نه اینکه من بشینم تو خونه و پشت نت به زمینو زمان گیر بدم و بهانه بیارم آی شرایط فلانه و ... )
دختر توقعاتشو پایین بیاره و راه وروش زندگیی روکه بتونه همسرشو حمایت بکنه یاد بگیره.
و خانواده ها هم از راه و رسمای اشتباهی که جا افتاده چشم پوشی بکنن و یه عروسی رو به ارزانترین شکل ممکن برگزار بکنن و خرجو ... رو دست داماد و ... نذارن ، براحتی دو جوان میرن سر زندگیشون و کم کم خودشون رو پا خودشون میرن.
دوستی دختر و پسر از نظر من خیلی بد نیست و من موافقم البته بگم نه اینجوری که رابطه خلاف شرع داشته باشند یا از روی هوس بلکه دوستی که قبول دارم صرفا برای تبادل دانش و اعتقادات و تجربیات هست که الان هم داریم تو همین محیط انجامش میدیم پس از این نظر بد نیست ولی واقعا نادرست هست وقتی میدونیم این دختر یا پسر همسرمون نخواهد بود باهاش دوست میشم و به بهانه ازدواج ازش توقعات غیراخلاقی هم داریم البته بستگی به طرف هم داره این قبول دارید ادمها با هم ازدواج میکنن اگه به گذشته اونها نگاه کنید میبیند خیلی شبیه هم هست اون دختری که هر روز با یه پسری هست با پسری زندگی میکنه و به قولی نیمه دیگه اش میشه که مثل خودش با کلی دختر هست و حتی ممکن هر دو هم روابط غیراخلاقی تجربه کرده باشن البته اکثرا پسرا دنبال دختری هستند که با کسی دوست نباشه اما خودش با دخترا دوست میشن اونوقت هست که بین این دو نفر هیچ اعتمادی وجود نداره و به نظرم مهمترین چیز در زندگی اعتماد دو طرفه هست و چه بهتر که اصلا سمت اینجوری روابطی نرن و اگر هم رفتند امیدوارم قبل از اینکه دیر بشه خدا کمکشون کنه اخه نصف بیشتر این روابط به جاهای باریک کشیده میشه که برای هیچ انسانی از لحاظ انسانی حالا بماند شرعی نادرست هست
منظور تیکه اول حرفتون تقریبا همون رابطه ی عادیی هست که توی اجتماع بین دو جنس اتفاق میوفته و توی دین هم اومده. با این تفاوت که شما میگین برقراریه این رابطه میتونه توسط افراد صورت بگیره ولی این رابطه نباید بشکلی آگاهانه وازروی میل درونی برقرار شهو اگر در صورت برخورد های عادی رابطه ای برقرار شد و حدود رعایت شد مشکلی وجود نخواهد داشت.
مثلا الان من و شما داریم ازین طریق با هم در مورد موضوعی بحث و تبادل نظر میکنیم و حدود خودمونو رعایت میکنیم.اما اگه بیایم و توی پیام خصوصی با هم ارتباط برقرار بکنیم و با توجه به اینکه روابطمونو توی پیام خصوصی به مسائل خصوصی تر بکشونیم این شکل دوم رابطه خواهد بود که ازش باید دوری کرد.چون همیشه توی رابطه ی دختر و پسر مجرد چیزی بنام میل درونی فعال خواهد بود و مارو راحت نمیذاره تا اینکه کارو آروم آروم به جاهای باریک بکشونه.
اولا هرکسی باید خودش برای خودش تصمیم بگیره!!!!
مثلا کسایی که دوست دختر دارن میدونن که دوستی با دختر داشتن و ممکنه زنشونم با پسری دوست باشه و باید بدونن که هرکی باید با مثله خودش ازدواج کنه!!!
من واقعا با دسوتی پسر و دختر قبل ازدواج مخالف بودم ولی الان نه!!!!خب آدم دوستی نکنه چیکار کنه!!!؟؟؟بره ازدواج کنه؟؟؟؟؟؟چطور؟؟؟با کی؟؟؟؟
آیا شما مطمئن هستین که دختری که باهاش ازدواج میکنین دوست پسر نداشته یا برعکس؟؟؟؟به چشماتونم اعتماد نکنین!!!اونم تو این جامعه!!!
من 84 تا دوست دارم 84تاشون دوست دختر دارن!!!!!!و بعضیاشونم دوتا و سه تا دارن!!!پس باید بگم این قضیه خیلی طبیعی شده!!!
دخترا همزمان با 100تا پسر دوستن!!!
زمونه طوری شده که باید بگردیم دختری که کمتر دوست پسر داشته پیدا کنیم!!!همشون اینجور نیستنا ولی واقعا کم هستن....پسرا هم همینجور...
یکی مثه من سر قضیه ی دختر خیلی سخت گیر بودم و باید بگم راه فرار ازین مشکل اینه که اعتقاداتمون رو عوض کنیم!!!یعنی بگیم که بابا عیب نداره دختره جوون بوده 3تا هم دوس پسر داشته خونه خالی هم نرفته باهاشون پس دختر خوبیه!!!!!!یا ابرفرررررررررررز....نگاه دوره زمونه!!!!
وحید جان ، خط اولتو نمیدونم واسه چی نوشتی؟!!! اینجا و همه جا همه خودشون واسه خودشون تصمیم میگیرن.
الان مخالف دوستی بین دختر و پسر نیستی ، یعنی داری کلا صورت مسئله رو زیر سوال میبریکه این موضوع عادی باشه.
که خب در موردش باید این توضیحو بدم که تعداد معدودی هستن که ازدوستیه همسر آیندشون با جنس مخالف ناراحت نمیشن.
.
بعد از اون ما با بچه ها تو پیامای قبلی به این نتیجه رسیدیم که از لحاظ فرهنگی به تهاجم فرهنگی خوردیم والان مشکل داریم و در ادامش اینو گفتیم که باید از الان جلوشو بگیریم تا بعدا این مسائل کمتر شه. چون میدونی چیه (؟) اگه جلوش گرفته نشه مرحله به مرحله وضع وخیم تر میشه : الان یواش یواش دوستی ها عادی میشه مرحله بعدی عادی علنی میشه و اونوقت هیچکی به هیشکی احترام نمیذاره و بعداون میره بسمت روابط خراب و همین عادی شدن روابط آزاد که در نهایت میشیم جوامع غربی که چیزی به عنوان خانواده توشون نمود واقعی نداره و خیلی ضعیفه.اون موقعه که میبینی دخترت با یه جوان خراب میپره و تا میای جلوشو بگیری کار زکار گذشته.
.
این توضیحو در مورد موضوع ازدواج که پیش کشیدی تو پیام قبلی گذاشتم اما واسه تو هم میذارم بخونیش.با این مقدمه که اگه میخوای اوضاع زندگیه خودت و بچهات و دیگران به مشکل نخوره بهتره ازین روابط دست بکشی و بری بسمت ازدواج.
یکی از روشها اینه که ازدواجها آسانتر و با توقعات کمتر صورت بگیره.
تو این زمینه هم پسر .هم دختر و هم خانواده ها نقش دارن.(توزمینه ازدواج شرایط جامعه هرطور باشه ولی در نهایت این سه مورد تصمیم گیرنده نهایی هستن،و تصمیمات همینها تصمیمات جامعه هست.)
پسر اگه بتونه تکونی بخودش بده و نشون بده که جنمشو داره،در اینصورت اگه اصرار بکنه (واسه ازدواج )به نتیجه میرسه.(نه اینکه من بشینم تو خونه و پشت نت به زمینو زمان گیر بدم و بهانه بیارم آی شرایط فلانه و ... )
دختر توقعاتشو پایین بیاره و راه وروش زندگیی روکه بتونه همسرشو حمایت بکنه یاد بگیره.
و خانواده ها هم از راه و رسمای اشتباهی که جا افتاده چشم پوشی بکنن و یه عروسی رو به ارزانترین شکل ممکن برگزار بکنن و خرجو ... رو دست داماد و ... نذارن ، براحتی دو جوان میرن سر زندگیشون و کم کم خودشون رو پا خودشون میرن.