فرمانده شهید گردان سلمان فارسی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)
آيا فقط من جگرگوشه پدر و مادرم هستم؟!
وقتی که اسلام در خطر بود آيا حضرت علياکبر (ع)، حضرت قاسم (ع)، و غيرهها جگرگوشه مادرشان نبودند؟ آيا من از تمامي آنهايي که هر روز بمبهاي متجاوزان، باعث ميشود تا به شهادت برسند و نهال اسلام را آبياري کنند عزيزترم؟!
کد خبر: ۳۱۷۳۶۳
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۸
سردار شهید حسین علی قجهای، برای شرکت در عملیات فتحالمبین با سمت فرمانده گردان سلمان فارسی لشکر ۲۷ محمدرسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سّلم ـ به جبهه جنوب رفت. عملیات بیتالمقدس و جاده اهواز ـ خرمشهر در تاریخ ۱۵ /۲/ ۱۳۶۲ جایگاه عروج این سردار ملی و افتخارآفرین ایران بزرگ است. او در ۲۵ سالگی شربت شهادت را نوشید و بر اثر اصابت گلوله به سرش به دیدار معبودش شتافت.
آثار باقی مانده از شهید
او دفترچه یادداشتی با جلد آبی داشت که بیشتر دوستانش آن را به یاد دارند. صفحات درون آن را به جدولهای محاسبه نفس و گناهان روزانه تبدیل کرده بود. او هر روز کارهای خود را بررسی میکرد و از نفس خویش حساب میکشید. به محض این که بحثی پیش میآمد، سریع جدولها را علامت میزد و شب که میشد، با بررسی آنها تلاش میکرد در روزهای بعد میزان کارهای نیکش را بالا ببرد.
با نگاه به این دفتر، برخی از اعمال او را از دیده میگذرانیم:
سکوت در برابر باطل! شب ۱ /۱۰/ ۵۸ در تاکسی سوار شدم، ترانه گذاشته بود. اخطار نکردم که راننده ضبط را خاموش کند.
شهید قجهای سعی میکرد از ساعات کار به نحو احسن استفاده کند. او به نظم و انضباط توجه بسیار داشت و همین توجه به نظم بود که از او در میدانهای نبرد فردی پیشرو ساخت.
در یکی از صفحات دفترچه او میخوانیم:
بینطمی در کار: روز شنبه، بدون اینکه کار مثبتی انجام دهم گذشت. از همان اول صبح، کارم با برنامه و نظم پیش نرفت؛ برای صرف صبحانه خیلی وقت تلف کردیم.
شهید قجهای در روزگاری که بسیاری برای راحت زیستن، مصلحت اندیشی، تنبلی و... در انجام فرائض دینی خود کوتاهی میکنند، نسبت به نماز خویش اهمیت بسیاری قائل بود. او نمازی را خوشایند پروردگار میدانست که روح بندگی و کوچکی در برابر پروردگار در آن جلوهگر باشد. از یادداشتهای او میشود فهمید که در زندگی خویش چه اندازه در برابر خدای خویش اخلاص داشت و نماز را چگونه به پا میداشته و او خود را مقید کرده بود که با شنیدن صدای اذان، نماز به پا داشته و از انجام هر کار دیگری بپرهیزد.
نماز بدون دقت: شب هنگامی که اذان میگفتند، چون در جایی مستقر نبودم، نتوانستم نمازم را سر وقت بجا بیاورم.
شنبه ظهر خیلی ناراحت بودم، هر شخص آگاه و فهمیده در اوج ناراحتی به نماز میایستد تا آرامش پیدا کند، ولی چون من این شناخت را ندارم، ناراحتیام باعث شد که نماز بیروح بخوانم.
چهارشنبه، نماز بدون وقت: ظهر چون سرپرست نگهبانی بودم، نتوانستم سر وقت نماز بخوانم.
نماز بدون وقت مغرب: چون برای آموزش به پادگان رفته بودم، هنگام برگشتن، اذان گفته بودند، نمازم دیر شد.
نماز بیروح: روز چهارشنبه به قدری گرفته و در خود فرو رفته بودم که یادم رفت رکعت چندم را میخوانم.
حسین همواره سعی میکرد اخلاق حسنه اسلامی را رعایت کند و از برخوردهای تند بپرهیزد.
برخورد با مردم: ۸ /۲/ ۵۸ به علت تأثیر ناراحتی از زخمی بودن هاشم سلیمیان و حرف گوش نکردن او کمی در خانه ناراحتی کردم.
روز چهارشنبه برخورد با مردم: چون یکی از دوستان روی عهد و پیمان خود سستی کرده بود، ناراحت بودم و حتی وقتی سعی کردم، نتوانستم بخندم، چون حق داشتم و رنج میبردم.
اخلاق و رفتار. روز دوشنبه. با مادرم سر اشتباهی که کرده بود، ناراحتی کردم و بعد از یکی دو ساعت معذرت خواستم و با بچه برادرم هم تند صحبت کردم. باید سعی کنم تکرار نشود. سردار شهیدحسین قجهای برای لحظه لحظه خویش برنامه گذاشته بود تا از اتلاف وقت و بطالت جلوگیری کند. او در ۲۴ ساعت، شش ساعت میخوابید و برای تفکر ارزش بسیاری قائل بود.
آيا فقط من جگرگوشه پدر و مادرم هستم؟!
وقتی که اسلام در خطر بود آيا حضرت علياکبر (ع)، حضرت قاسم (ع)، و غيرهها جگرگوشه مادرشان نبودند؟ آيا من از تمامي آنهايي که هر روز بمبهاي متجاوزان، باعث ميشود تا به شهادت برسند و نهال اسلام را آبياري کنند عزيزترم؟!
کد خبر: ۳۱۷۳۶۳
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۸
آثار باقی مانده از شهید
او دفترچه یادداشتی با جلد آبی داشت که بیشتر دوستانش آن را به یاد دارند. صفحات درون آن را به جدولهای محاسبه نفس و گناهان روزانه تبدیل کرده بود. او هر روز کارهای خود را بررسی میکرد و از نفس خویش حساب میکشید. به محض این که بحثی پیش میآمد، سریع جدولها را علامت میزد و شب که میشد، با بررسی آنها تلاش میکرد در روزهای بعد میزان کارهای نیکش را بالا ببرد.
با نگاه به این دفتر، برخی از اعمال او را از دیده میگذرانیم:
سکوت در برابر باطل! شب ۱ /۱۰/ ۵۸ در تاکسی سوار شدم، ترانه گذاشته بود. اخطار نکردم که راننده ضبط را خاموش کند.
شهید قجهای سعی میکرد از ساعات کار به نحو احسن استفاده کند. او به نظم و انضباط توجه بسیار داشت و همین توجه به نظم بود که از او در میدانهای نبرد فردی پیشرو ساخت.
در یکی از صفحات دفترچه او میخوانیم:
بینطمی در کار: روز شنبه، بدون اینکه کار مثبتی انجام دهم گذشت. از همان اول صبح، کارم با برنامه و نظم پیش نرفت؛ برای صرف صبحانه خیلی وقت تلف کردیم.
شهید قجهای در روزگاری که بسیاری برای راحت زیستن، مصلحت اندیشی، تنبلی و... در انجام فرائض دینی خود کوتاهی میکنند، نسبت به نماز خویش اهمیت بسیاری قائل بود. او نمازی را خوشایند پروردگار میدانست که روح بندگی و کوچکی در برابر پروردگار در آن جلوهگر باشد. از یادداشتهای او میشود فهمید که در زندگی خویش چه اندازه در برابر خدای خویش اخلاص داشت و نماز را چگونه به پا میداشته و او خود را مقید کرده بود که با شنیدن صدای اذان، نماز به پا داشته و از انجام هر کار دیگری بپرهیزد.
نماز بدون دقت: شب هنگامی که اذان میگفتند، چون در جایی مستقر نبودم، نتوانستم نمازم را سر وقت بجا بیاورم.
شنبه ظهر خیلی ناراحت بودم، هر شخص آگاه و فهمیده در اوج ناراحتی به نماز میایستد تا آرامش پیدا کند، ولی چون من این شناخت را ندارم، ناراحتیام باعث شد که نماز بیروح بخوانم.
چهارشنبه، نماز بدون وقت: ظهر چون سرپرست نگهبانی بودم، نتوانستم سر وقت نماز بخوانم.
نماز بدون وقت مغرب: چون برای آموزش به پادگان رفته بودم، هنگام برگشتن، اذان گفته بودند، نمازم دیر شد.
نماز بیروح: روز چهارشنبه به قدری گرفته و در خود فرو رفته بودم که یادم رفت رکعت چندم را میخوانم.
حسین همواره سعی میکرد اخلاق حسنه اسلامی را رعایت کند و از برخوردهای تند بپرهیزد.
برخورد با مردم: ۸ /۲/ ۵۸ به علت تأثیر ناراحتی از زخمی بودن هاشم سلیمیان و حرف گوش نکردن او کمی در خانه ناراحتی کردم.
روز چهارشنبه برخورد با مردم: چون یکی از دوستان روی عهد و پیمان خود سستی کرده بود، ناراحت بودم و حتی وقتی سعی کردم، نتوانستم بخندم، چون حق داشتم و رنج میبردم.
اخلاق و رفتار. روز دوشنبه. با مادرم سر اشتباهی که کرده بود، ناراحتی کردم و بعد از یکی دو ساعت معذرت خواستم و با بچه برادرم هم تند صحبت کردم. باید سعی کنم تکرار نشود. سردار شهیدحسین قجهای برای لحظه لحظه خویش برنامه گذاشته بود تا از اتلاف وقت و بطالت جلوگیری کند. او در ۲۴ ساعت، شش ساعت میخوابید و برای تفکر ارزش بسیاری قائل بود.