آموزه های علی

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
ستایش خداوندى را که شناخته است بى‏آنکه دیده شود . آفریدگار است بى‏آنکه او را رنجى رسد . موجودات را به قدرت خود بیافرید و به عزت و چیرگى خود هر مهتر گردنکش را بنده ساخت و بر همه بزرگان به جود و بخشش خود سرورى یافت . اوست که آفریدگان خود را در این جهان جاى داد و پیامبران را بر جن و انس مبعوث فرمود ، تا پرده از چهره دنیا برگیرند و مردم را از بدیها و سختیهایش بر حذر دارند ، و برایشان از دنیا مثلها آورند و دیدگانشان را به معایب آن بگشایند و بناگهان برایشان در آیند و سخنى عبرت‏آمیز گویند ، از دگرگونیهاى آن چون تندرستیهاى آن و بیماریهاى آن و حلال آن و حرام آن و آنچه خدا براى فرمانبرداران مهیا کرده و آنچه براى بزهکاران از بهشت و دوزخ و بزرگوارى و خوارى . ستایش مى‏کنیم او را ستایشى که به ساحت قدس او منتهى گردد آنسان که از بندگانش خواسته که ستایشش کنند .
براى هر چیز اندازه‏اى نهاد و هر اندازه را زمانى مقرر داشت و هر زمان را در کتابى نوشت .
از این خطبه​
قرآن فرمان‏دهنده است و بازدارنده . خاموش است و گویا . حجت خداست بر آفریدگانش که براى آن از ایشان پیمان گرفته است و همه را در گرو آن قرار داده .
خداى تعالى نور هدایت خود را به قرآن تمام کرده و دین خود را به قرآن کامل نموده
است . جان پیامبر خود ( صلى الله علیه و آله ) را زمانى بستد که از رسانیدن احکام هدایت آمیزش فراغت یافته بود . پس خداى سبحان را چنان بزرگ دارید که او خود خویشتن را بزرگ داشته است . زیرا که چیزى را از دین خویش بر شما پوشیده نداشته است . هیچ چیز نیست که او را خشنود سازد یا سبب کراهت او گردد ، مگر براى آن نشانى روشن و آیینى محکم آورد که یا منعش کرده یا به سوى آن فراخوانده است . و سبب خشنودى و خشم او در آینده و گذشته یکى است . بدانید که او هر چیزى را که بر پیشینیان ناپسند مى‏داشته از شما پسندیده ندارد و چیزى را که از پیشینیان شما پسندیده مى‏داشته از شما ناپسند نداند . شما به راه روشن حق گام مى‏نهید و همان سخنان که مردان پیش از شما مى‏گفته‏اند بر زبان مى‏رانید . خداوند هزینه دنیاى شما را بر عهده گرفته است و به سپاسگزارى واداشته و ذکر خود را فریضه زبانها کرده است . شما را به پرهیزگارى سفارش کرده و آن را منتهاى خشنودى خود قرار داده و همین است آنچه از بندگان خود خواسته . پس ، از خداوندى که همواره در نظر او هستید و زمام اختیارتان به دست اوست و در قبضه قدرت اوست ، بترسید . اگر در نهان کارى کنید ، مى‏داندش و اگر به آشکارا کارى کنید ، مى‏نویسدش و بر این کار فرشتگانى گمارده است . نگهبانان و ارجمندان ، که حقى را نانوشته نگذارند و چیزى را بیجا ثبت نکنند . بدانید که هر که از خدا بترسد براى او راه بیرون شدنى از فتنه‏ها قرار مى‏دهد و چراغى در تاریکیها و او را در آنچه میل و خواست اوست جاویدان دارد و در نزد خود در منزل کرامت فرود آورد ، در سرایى که خاص خود ساخته ،
سایه‏اش عرش است و روشناییش اشراق نور خشنودى اوست و زایران آن فرشتگان او و دوستانش پیامبرانش هستند . به سوى معاد بشتابید ، بر مرگها پیشى گیرید ، زیرا ،
بسا مردم که رشته آرزوهایشان گسسته گردد و اجل دریابدشان و در توبه به رویشان بسته ماند .
شما همانند کسانى هستید که پیش از شما از این جهان رفته‏اند و از خدا مى‏خواهند که آنان را به دنیا بازگرداند . شما مسافرانى هستید در سفر ، از خانه‏اى که خانه شما نبوده است و اکنون بانگ رحیل سرداده‏اند که گاه رفتن است .
همراه خود توشه‏اى بردارید . بدانید که این پوست ظریف را طاقت آتش دوزخ نیست . پس بر خود ترحم کنید . شما توان خود را در برابر مصایب و سختیهاى این جهانى سنجیده‏اید ، آیا ندیده‏اید که اگر خارى بر تن یکى از شما رود یا بلغزد و بیفتد و خونین شود یا با ریگ تفته بسوزانندش چه حالى خواهد داشت ؟ پس چگونه است حال او ، آنگاه که میان دو طبقه از آتش جاى گرفته ، همخوابه‏اش سنگ است و همنشین او شیطان ؟ آیا مى‏دانید که چون مالک دوزخ بر آتش خشم گیرد ، برخى از آن برخى دیگر را فرو کوبد و خرد کند ؟ و چون بر آن بانگ زند از هیبت آن فریاد برآورد و میان درهاى دوزخ برجهد ؟
اى پیر سالخورده که ضعف پیریت از پاى درآورده ، چگونه‏اى آنگاه که طوقهاى آتش به استخوانهاى گردنت بچسبد و غلها و زنجیرها گوشت ساعدانت را خورده باشند ؟ الله . الله . اى جماعت بندگان ، شما که اکنون در تندرستى پیش از بیمارى هستید و در گشایش پیش از تنگى ، براى رهایى خود ، پیش از آنکه گردنها به گرو اعمال رود و رهایى ممکن نگردد بکوشید . شب هنگام چشمان خود را بیدار دارید و شکمهاى خود را لاغر نمایید و قدمهاى خود به کار دارید و اموالتان را انفاق کنید و از تنهایتان بگیرید و به جانهاى خود ببخشید و در این گرفتن و دادن بخل مورزید .
خداى سبحان فرماید : « اگر خدا را یارى کنید شما را یارى کند و پایداریتان خواهد بخشید . » و نیز گوید : « کیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا براى او دو چندانش کند و او را پاداشى نیکو باشد . » اگر خدا از شما یارى مى‏خواهد نه از روى خوارمایگى است و اگر از شما وام مى‏خواهد نه به سبب بینوایى است . از شما یارى خواسته در حالى که ، لشکرهاى آسمان و زمین از آن اوست و اوست پیروزمند و حکیم و از شما وام مى‏خواهد و حال آنکه ، خزاین آسمانها و زمین از آن اوست و بى‏نیاز و ستوده است خداوند . مى‏خواهد شما را بیازماید تا کدامیک از شما به عمل ، بهتر از دیگران هستید . پس به کارهاى نیک دست یازید تا با همسایگان خدا در خانه خدا
باشید ، همانند کسانى که خدا پیامبرانش را رفیقان آنان کرده و ملایکه خود را به دیدارشان فرستاده و گوشهایشان را بدان گرامى داشته که هرگز صداى آتش را نشنوند و تنهایشان را از رسیدن رنج و درد مصون داشته « این بخشایشى است از جانب خدا که به هر که مى‏خواهد ارزانیش مى‏دارد ، که خدا صاحب بخشایشى بزرگ است . » مى‏گویم آنچه مى‏شنوید . از خداوند براى خود و شما یارى مى‏خواهم . او مرا بسنده است که بهترین کارگزار است .












وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ ع رُوِيَ عَنْ نَوْفٍ اَلْبَكَالِيِّ قَالَ خَطَبَنَا بِهَذِهِ اَلْخُطْبَةِ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ ع بِالْكُوفَةِ وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى حِجَارَةٍ نَصَبَهَا لَهُ جَعْدَةُ بْنُ هُبَيْرَةَ اَلْمَخْزُومِيُّ وَ عَلَيْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ حَمَائِلُ سَيْفِهِ لِيفٌ وَ فِي رِجْلَيْهِ نَعْلاَنِ مِنْ لِيفٍ وَ كَأَنَّ جَبِينَهُ ثَفِنَةُ بَعِيرٍ فَقَالَ ع حمد اللّه و استعانته اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ اَلْخَلْقِ وَ عَوَاقِبُ اَلْأَمْرِ نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِيمِ إِحْسَانِهِ وَ نَيِّرِ بُرْهَانِهِ وَ نَوَامِي فَضْلِهِ وَ اِمْتِنَانِهِ حَمْداً يَكُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً وَ لِشُكْرِهِ أَدَاءً وَ إِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّباً وَ لِحُسْنِ مَزِيدِهِ مُوجِباً وَ نَسْتَعِينُ بِهِ اِسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَ اَلْقَوْلِ وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً وَ أَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِناً وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِناً وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً وَ لاَذَ بِهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً اللّه الواحد لَمْ يُولَدْ سُبْحَانَهُ فَيَكُونَ فِي اَلْعِزِّ مُشَارَكاً وَ لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْرُوثاً هَالِكاً وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لاَ زَمَانٌ وَ لَمْ يَتَعَاوَرْهُ زِيَادَةٌ وَ لاَ نُقْصَانٌ بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلاَمَاتِ اَلتَّدْبِيرِ اَلْمُتْقَنِ وَ اَلْقَضَاءِ اَلْمُبْرَمِ فَمِنْ شَوَاهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ اَلسَّمَاوَاتِ مُوَطَّدَاتٍ بِلاَ عَمَدٍ قَائِمَاتٍ بِلاَ سَنَدٍ دَعَاهُنَّ فَأَجَبْنَ طَائِعَاتٍ مُذْعِنَاتٍ غَيْرَ مُتَلَكِّئَاتٍ وَ لاَ مُبْطِئَاتٍ وَ لَوْ لاَ إِقْرَارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ إِذْعَانُهُنَّ بِالطَّوَاعِيَةِ لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ وَ لاَ مَسْكَناً لِمَلاَئِكَتِهِ وَ لاَ مَصْعَداً لِلْكَلِمِ اَلطَّيِّبِ وَ اَلْعَمَلِ اَلصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلاَماً يَسْتَدِلُّ بِهَا اَلْحَيْرَانُ فِي مُخْتَلِفِ فِجَاجِ اَلْأَقْطَارِ لَمْ يَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا اِدْلِهْمَامُ سُجُفِ اَللَّيْلِ اَلْمُظْلِمِ وَ لاَ اِسْتَطَاعَتْ جَلاَبِيبُ سَوَادِ اَلْحَنَادِسِ أَنْ تَرُدَّ مَا شَاعَ فِي اَلسَّمَاوَاتِ مِنْ تَلَأْلُؤِ نُورِ اَلْقَمَرِ فَسُبْحَانَ مَنْ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ سَوَادُ غَسَقٍ دَاجٍ وَ لاَ لَيْلٍ سَاجٍ فِي بِقَاعِ اَلْأَرَضِينَ اَلْمُتَطَأْطِئَاتِ وَ لاَ فِي يَفَاعِ اَلسُّفْعِ اَلْمُتَجَاوِرَاتِ وَ مَا يَتَجَلْجَلُ بِهِ اَلرَّعْدُ فِي أُفُقِ اَلسَّمَاءِ وَ مَا تَلاَشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ اَلْغَمَامِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ تُزِيلُهَا عَنْ مَسْقَطِهَا عَوَاصِفُ اَلْأَنْوَاءِ وَ اِنْهِطَالُ اَلسَّمَاءِ وَ يَعْلَمُ مَسْقَطَ اَلْقَطْرَةِ وَ مَقَرَّهَا وَ مَسْحَبَ اَلذَّرَّةِ وَ مَجَرَّهَا وَ مَا يَكْفِي اَلْبَعُوضَةَ مِنْ قُوتِهَا وَ مَا تَحْمِلُ اَلْأُنْثَى فِي بَطْنِهَا عود إلى الحمد وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْكَائِنِ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ كُرْسِيٌّ أَوْ عَرْشٌ أَوْ سَمَاءٌ أَوْ أَرْضٌ أَوْ جَانٌّ أَوْ إِنْسٌ لاَ يُدْرَكُ بِوَهْمٍ وَ لاَ يُقَدَّرُ بِفَهْمٍ وَ لاَ يَشْغَلُهُ سَائِلٌ وَ لاَ يَنْقُصُهُ نَائِلٌ وَ لاَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ وَ لاَ يُحَدُّ بِأَيْنٍ وَ لاَ يُوصَفُ بِالْأَزْوَاجِ وَ لاَ يُخْلَقُ بِعِلاَجٍ وَ لاَ يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لاَ يُقَاسُ بِالنَّاسِ اَلَّذِي كَلَّمَ مُوسَى تَكْلِيماً وَ أَرَاهُ مِنْ آيَاتِهِ عَظِيماً بِلاَ جَوَارِحَ وَ لاَ أَدَوَاتٍ وَ لاَ نُطْقٍ وَ لاَ لَهَوَاتٍ بَلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً أَيُّهَا اَلْمُتَكَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّكَ فَصِفْ جِبْرِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ جُنُودَ اَلْمَلاَئِكَةِ اَلْمُقَرَّبِينَ فِي حُجُرَاتِ اَلْقُدُسِ مُرْجَحِنِّينَ مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ أَنْ يَحُدُّوا أَحْسَنَ اَلْخَالِقِينَ فَإِنَّمَا يُدْرَكُ بِالصِّفَاتِ ذَوُو اَلْهَيْئَاتِ وَ اَلْأَدَوَاتِ وَ مَنْ يَنْقَضِي إِذَا بَلَغَ أَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَنَاءِ فَلاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ أَضَاءَ بِنُورِهِ كُلَّ ظَلاَمٍ وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُورٍ الوصية بالتقوى أُوصِيكُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ اَلَّذِي أَلْبَسَكُمُ اَلرِّيَاشَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمُ اَلْمَعَاشَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَى اَلْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ اَلْمَوْتِ سَبِيلاً لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ ع اَلَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ مَعَ اَلنُّبُوَّةِ وَ عَظِيمِ اَلزُّلْفَةِ فَلَمَّا اِسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ وَ اِسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِيُّ اَلْفَنَاءِ بِنِبَالِ اَلْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ اَلدِّيَارُ مِنْهُ خَالِيَةً وَ اَلْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ وَ إِنَّ لَكُمْ فِي اَلْقُرُونِ اَلسَّالِفَةِ لَعِبْرَةً أَيْنَ اَلْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ اَلْعَمَالِقَةِ أَيْنَ اَلْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ اَلْفَرَاعِنَةِ أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ اَلرَّسِّ اَلَّذِينَ قَتَلُوا اَلنَّبِيِّينَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ اَلْمُرْسَلِينَ وَ أَحْيَوْا سُنَنَ اَلْجَبَّارِينَ أَيْنَ اَلَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ وَ هَزَمُوا بِالْأُلُوفِ وَ عَسْكَرُوا اَلْعَسَاكِرَ وَ مَدَّنُوا اَلْمَدَائِنَ وَ مِنْهَا قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَهَا وَ أَخَذَهَا بِجَمِيعِ أَدَبِهَا مِنَ اَلْإِقْبَالِ عَلَيْهَا وَ اَلْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ اَلتَّفَرُّغِ لَهَا فَهِيَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ اَلَّتِي يَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ اَلَّتِي يَسْأَلُ عَنْهَا فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اِغْتَرَبَ اَلْإِسْلاَمُ وَ ضَرَبَ بِعَسِيبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ اَلْأَرْضَ بِجِرَانِهِ بَقِيَّةٌ مِنْ بَقَايَا حُجَّتِهِ خَلِيفَةٌ مِنْ خَلاَئِفِ أَنْبِيَائِهِ ثم قال عليه السلام أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّي قَدْ بَثَثْتُ لَكُمُ اَلْمَوَاعِظَ اَلَّتِي وَعَظَ اَلْأَنْبِيَاءُ بِهَا أُمَمَهُمْ وَ أَدَّيْتُ إِلَيْكُمْ مَا أَدَّتِ اَلْأَوْصِيَاءُ إِلَى مَنْ بَعْدَهُمْ وَ أَدَّبْتُكُمْ بِسَوْطِي فَلَمْ تَسْتَقِيمُوا وَ حَدَوْتُكُمْ بِالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسِقُوا لِلَّهِ أَنْتُمْ أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَيْرِي يَطَأُ بِكُمُ اَلطَّرِيقَ وَ يُرْشِدُكُمُ اَلسَّبِيلَ أَلاَ إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ اَلدُّنْيَا مَا كَانَ مُقْبِلاً وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا كَانَ مُدْبِراً وَ أَزْمَعَ اَلتَّرْحَالَ عِبَادُ اَللَّهِ اَلْأَخْيَارُ وَ بَاعُوا قَلِيلاً مِنَ اَلدُّنْيَا لاَ يَبْقَى بِكَثِيرٍ مِنَ اَلْآخِرَةِ لاَ يَفْنَى مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا اَلَّذِينَ سُفِكَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّينَ أَلاَّ يَكُونُوا اَلْيَوْمَ أَحْيَاءً يُسِيغُونَ اَلْغُصَصَ وَ يَشْرَبُونَ اَلرَّنْقَ قَدْ وَ اَللَّهِ لَقُوا اَللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ اَلْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ أَيْنَ إِخْوَانِيَ اَلَّذِينَ رَكِبُوا اَلطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى اَلْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ اِبْنُ اَلتَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ اَلَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى اَلْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى اَلْفَجَرَةِ قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى لِحْيَتِهِ اَلشَّرِيفَةِ اَلْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ اَلْبُكَاءَ ثُمَّ قَالَ ع أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ اَلَّذِينَ تَلَوُا اَلْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا اَلْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا اَلسُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا اَلْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ اَلْجِهَادَ اَلْجِهَادَ عِبَادَ اَللَّهِ أَلاَ وَ إِنِّي مُعَسْكِرٌ فِي يَومِي هَذَا فَمَنْ أَرَادَ اَلرَّوَاحَ إِلَى اَللَّهِ فَلْيَخْرُجْ قَالَ نَوْفٌ وَ عَقَدَ لِلْحُسَيْنِ ع فِي عَشَرَةِ آلاَفٍ وَ لِقَيْسِ بْنِ سَعْدٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ فِي عَشَرَةِ آلاَفٍ وَ لِأَبِي أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيِّ فِي عَشَرَةِ آلاَفٍ وَ لِغَيْرِهِمْ عَلَى أَعْدَادٍ أُخَرَ وَ هُوَ يُرِيدُ اَلرَّجْعَةَ إِلَى صِفِّينَ فَمَا دَارَتِ اَلْجُمُعَةُ حَتَّى ضَرَبَهُ اَلْمَلْعُونُ اِبْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَتَرَاجَعَتِ اَلْعَسَاكِرُ فَكُنَّا كَأَغْنَامٍ فَقَدَتْ رَاعِيهَا تَخْتَطِفُهَا اَلذِّئَابُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
گویند که امیر المؤمنین ( ع ) را مصاحبى بود به نام همام که مردى عبادت پیشه بود . روزى گفتش که اى امیر المؤمنین ، پرهیزگاران را برایم وصف کن . آنسان که گویى در آنها مى‏نگرم . على ( ع ) در پاسخش درنگ کرد ، سپس گفت :
اى همّام از خدا بترس و نیکوکار باش که خدا با کسانى است که پرهیزگارى کنند و نیکوکارند .
همّام بدین سخن قانع نشد و على ( ع ) را سوگند داد . على ( ع ) حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد ( ص ) و خاندانش درود فرستاد سپس فرمود :
اما بعد ، خداوند ، سبحانه و تعالى ، موجودات را بیافرید ، و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بى‏نیاز بود و از نافرمانیشان در امان . زیرا نه نافرمانى نافرمایان او را زیانى رساند و نه فرمانبردارى فرمانبرداران سودى . آنگاه روزیهایشان را میانشان تقسیم کرد و جاى هر یک را در این جهان معین ساخت . پس پرهیزگاران را در این جهان فضیلتهاست . گفتارشان به صواب مقرون است و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آمیخته . از هر چه خداوند بر آنها حرام کرده است ، چشم مى‏پوشند و گوش بر دانستن چیزى نهاده‏اند که آنان را سودى رساند . آنچنان به بلا خو گرفته‏اند که گویى در آسودگى هستند . اگر مدت عمرى نبود که خداوند برایشان مقرر داشته ، به سبب شوقى که به پاداش نیک و بیمى که از عذاب روز بازپسین دارند ، چشم بر هم زدنى جانهایشان در بدنهایشان قرار نمى‏گرفت . تنها آفریدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در دیدگانشان خرد مى‏نماید . با بهشت چنان‏اند که گویى مى‏بینندش و غرق نعمتهایش هستند . و با دوزخ چنانند که گویى مى‏بینندش و به عذاب آن گرفتارند . دلهایشان اندوهگین است و مردمان از آسیبشان در امان‏اند . بدنهاشان لاغر است و نیازهاشان اندک است و نفسهایشان به زیور عفت آراسته است . روزى چند در بلا پاى مى‏فشرند و از پى آن آسایشى ابدى دارند . این معاملت ، که پروردگارشان نیز برایشان آسانش ساخته است ، سود بسیار دهد . دنیا در طلب آنهاست و آنها از دنیاگریزان‏اند . به اسارتشان مى‏گیرد ولى جانهاى خویش به فدیه دهند تا از اسارت برهند .
اما شبها ، همچنان برپاى ایستاده‏اند تا جزء جزء کتاب خدا را بخوانند . مى‏خوانند و آرام و با تأنّى و تدبّر مى‏خوانند . به هنگام خواندنش خود را اندوهگین مى‏سازند و داروى درد خویش از آن مى‏جویند . چون به آیتى رسند که در آن بشارتى باشد ، بدان میل کنند و در آن طمع بندند و چنانکه گویى در برابر چشمانشان جاى دارد ،
جانهاشان به شوق دیدار سر مى‏کشد و چون به آیتى رسند که در آن وعید عذاب باشد گوش دل بدان مى‏سپارند و پندارند که اکنون بانگ جوش و خروش جهنم در
گوششان پیچیده است . در برابر پروردگارشان میان خم کرده‏اند و پیشانى و کف دست و زانو و نوک پاى بر زمین نهاده‏اند و از خداوند تعالى مى‏طلبند که آزادیشان بخشد .
اما در روزها ، عالمان‏اند ، بردباران‏اند ، نیکوکاران‏اند ، پرهیزکاران‏اند . بیم خداوندشان چنان تراشیده که تیرگران تیر را بتراشند . چون بیننده‏اى در آنان نگرد ،
پندارد که بیمارند و حال آنکه ، بیمار نیستند و گوید بى‏شک در عقلشان خللى است .
آرى ، کارى بزرگشان به خود مشغول داشته .
از اعمال خویش چون اندک باشد ، ناخشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید ، که اینان پیوسته خود را متهم مى‏دارند و از آنچه مى‏کنند بیمناک‏اند .
چون یکیشان را به پاکى بستایند ، از آنچه درباره‏اش مى‏گویند بیمناک مى‏شود و مى‏گوید که من خود به خویشتن آگاهترم و پروردگار من به من از من آگاهتر است . اى پروردگار من ، مرا به آنچه مى‏گویند مؤاخذت مکن ، مرا بهتر از آنچه مى‏پندارند بگردان و گناهان مرا که از آن بى‏خبرند ، بیامرز .
از نشانه‏هاى یکیشان این است که مى‏بینى که در کار دین نیرومند است و در عین دوراندیشى نرمخوى و ایمانش همراه با یقین است و به علم آزمند و علمش آمیخته به حلم و توانگریش همراه با میانه‏روى است و عبادتش پیوسته با خشوع . در عین بینوایى محتشم است و در عین سختى ، صابر . در طلب حلال است و در جستجوى هدایت شادمان . از آزمندى به دور است . در آن حال ، که به کارهاى شایسته مى‏پردازد ، دلش بیمناک است . سپاسگویان روز را به شب مى‏آورد و ذکرگویان شب را به روز مى‏رساند . شب را در عین هراس مى‏گذراند و شادمانه دیده به دیدار صبح مى‏گشاید . هراسش از غفلتى است که مبادا گریبانگیرش شود و شادمانیش از فضل و رحمتى است که نصیبش گشته .
اگر نفسش در طلب چیزى ناخوشایند سرکشى کند ، پاى مى‏فشرد تا خواهشش را برنیاورد . شادمانى دلش ، چیزى است که پایدار است و پرهیزش ، از چیزى که نمى‏پاید . دانش را به بردبارى آمیخته است و گفتار را با کردار . او را بینى که آرزویش کوتاه است و خطایش اندک . دلش خاشع است و نفسش قانع . خوردنش اندک است
و کارهایش آسان و ، دینش محفوظ و ، امیالش مرده و خشمش ، فرو خورده .
به خیرش امید است و از شرش ایمنى . اگر در جمع غافلان باشد ، نامش را در زمره ذاکران نویسند و اگر در میان ذاکران باشد ، در شمار غافلانش نیاورند .
اگر بر او ستمى رود ، عفو کند و به آن کس ، که محرومش داشته ، بخشش نماید . و با هر که از او ببرد ، پیوند کند . زشتگویى از او دور است . گفتارش نرم است . ناپسندى در او ناپیداست و نیکوکارى در او هویدا . همواره خیرش روى آورده و شرش پشت کرده باشد . در شدایدى که دیگران را مى‏لرزاند ، او از جاى نمى‏شود و در مکاره شکیبایى را از دست نمى‏هلد و چون در امن و راحت باشد ، سپاس حق به جاى آورد . بر کسى که دشمن دارد ستم روا ندارد و محبت دیگران به گناهش نکشاند .
پیش از آنکه بر زیانش شهادت دهند ، او خود به حقیقت اعتراف مى‏کند . و چون به پاسدارى امرى وادارندش ، ضایعش نمى‏گذارد . آنچه را که خواهند که به خاطر بسپارد از یاد نمى‏برد . دیگران را با القاب زشت نمى‏خواند .
به همسایه زیان نمى‏رساند . به هنگام مصایب شماتت روا نمى‏دارد . به باطل وارد نمى‏شود و از حق پاى بیرون نمى‏نهد . اگر خاموش باشد از خاموشى خویش غمگین نمى‏گردد . صدا به خنده بلند نمى‏کند . چون بر او ستمى رود صبر مى‏کند تا خدا انتقامش را بستاند . خود را به رنج مى‏افکند و مردم از او در راحت‏اند .
براى روز بازپسین ، خویشتن به مشقت مى‏اندازد و مردم را راحت مى‏رساند . از هر که دورى گزیند به سبب پارسایى و پاکى است و به هر که نزدیک شود به سبب نرمخویى و رحمت است . نه دورى گزیدنش از روى تکبر است و نه نزدیک شدنش از روى مکر و خدعه .
گوید که همّام از این سخن بیهوش شد و در آن بیهوشى جان داد . امیر المؤمنین گفت که :
بر جانش بیمناک بودم .
سپس فرمود :
آرى ، اندرزهاى رسا به هر که اهلش باشد چنین کند .
یکى گفت : یا امیر المؤمنین تو خود چگونه‏اى ؟ گفت :
واى بر تو ، مرگ هر کس را زمانى است که از او در نگذرد و سببى است که از آن بیرون نرود از اینگونه سخنان بازایست که شیطان بر زبان تو دمیده است .
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
ستایش خداوندى را که آثار سلطنت و جلال و بزرگى خود را آشکار ساخت ، به گونه‏اى که دیدگان را از شگفتیهاى قدرتش حیران ساخت و اندیشه‏ها را از شناخت کنه صفتش بازداشت . و شهادت مى‏دهم که خدایى جز خداى یکتا نیست . شهادتى که از ایمان و یقین و اخلاص و فرمانبردارى مایه گیرد .
و شهادت مى‏دهم که محمد بنده او و پیامبر اوست . او را به هنگامى فرستاد که نشانه‏هاى رستگارى از میان رفته بود و راههاى دین پوشیده بود . پس ، حق را هویدا ساخت و مردم را اندرز داد و به راه راست راه نمود و به میانه‏روى فرمان داد . درود خدا بر او و خاندانش باد .
اى بندگان خدا ، بدانید که خداوندتان بیهوده نیافریده و چون اشتران بى‏ساربان رها ننموده ، مقدار نعمتى را که ارزانیتان داشته مى‏داند و نیکیهایش را در حق شما شماره کرده است . پس ، پیروزى را از او بجویید و روان شدن نعمتها را از او بخواهید
و هر چه خواهید از او بطلبید . عطا و بخشش او را درخواست کنید . حجابى نیست که شما را از او جدا سازد و درى نیست که بر روى شما بسته ماند . او در همه جا هست ، در هر لحظه و زمان هست ، با آدمیان و پریان هست . بخشش در خزانه‏اش رخنه پدید نیاورد و هر چه عطا کند از داراییش نکاهد . خواهندگان هر چند خواهند مالش را به پایان نرسانند ، آنکه خواستار نیل عطاى اوست هرگز به پایان گنجینه‏اش نرسد . کسى او را از پرداختن به دیگرى مانع نیاید و آوازى او را از آواز دیگر مشغول نسازد . بخشیدن نعمتى از گرفتن نعمت دیگر منصرفش نکند .
آنجا که خشم گیرد از رحمت چشم نپوشد و آمرزش یکى از عقاب دیگرى بازش ندارد . پنهان بودنش ، پرده آشکار شدنش نیست و آشکار بودنش او را از نهان بودنش جدا نکند . نزدیک است و دور از دسترس . بالاست و با همه نزدیک . آشکار است و پنهان است . پنهان است و آشکار است . همه را پاداش دهد و کس او را پاداش ندهد . آفریدگان را به چاره‏گرى نیافرید و از آنان به سبب رنج و ملال یارى نخواست .
اى بندگان خدا ، شما را به ترس از خدا سفارش مى‏کنم ، که ترس از خدا به مثابه مهار شماست و نیز سبب برپایى شماست . به ریسمانهاى محکم تقوا درآویزید و به حقایق آن چنگ بزنید تا شما را به مواضع نهانى آسودگى برد . و به اوطان وسعت و فراخى سوق دهد و به حصارهاى استوار و منازل عزت بکشاند . در روزى که از حیرت چشمها در چشمخانه‏ها بگردد و همه جا را تاریکى فراگیرد و شتران آبستن بى‏نگهبانى رها شوند . و در صور دمیده شود و جانها از تنها بیرون آیند و زبانها لال گردد و کوههاى بلند و صخره‏هاى استوار خرد شده و بریزند آنسان ، که از دور چون سرابهاى لرزان در نظر آیند و آبادیها ، زمینى خشک و هموار شوند . در آن روز ، شفیعى نیست که شفاعت کند و دوستى نیست که به دفاع برخیزد و هیچ پوزشى سودمند نیفتد .








و من خطبة له ع في التوحيد و تجمع هذه الخطبة من أصول العلم ما لا تجمعه خطبة

مَا وَحَّدَهُ مَنْ كَيَّفَهُ وَ لاَ حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لاَ إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ وَ لاَ صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ تَوَهَّمَهُ كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُولٌ فَاعِلٌ لاَ بِاضْطِرَابِ آلَةٍ مُقَدِّرٌ لاَ بِجَوْلِ فِكْرَةٍ غَنِيٌّ لاَ بِاسْتِفَادَةٍ لاَ تَصْحَبُهُ اَلْأَوْقَاتُ وَ لاَ تَرْفِدُهُ اَلْأَدَوَاتُ سَبَقَ اَلْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ اَلْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ اَلاِبْتِدَاءَ أَزَلُهُ بِتَشْعِيرِهِ اَلْمَشَاعِرَ عُرِفَ أَنْ لاَ مَشْعَرَ لَهُ وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ اَلْأُمُورِ عُرِفَ أَنْ لاَ ضِدَّ لَهُ وَ بِمُقَارَنَتِهِ بَيْنَ اَلْأَشْيَاءِ عُرِفَ أَنْ لاَ قَرِينَ لَهُ ضَادَّ اَلنُّورَ بِالظُّلْمَةِ وَ اَلْوُضُوحَ بِالْبُهْمَةِ وَ اَلْجُمُودَ بِالْبَلَلِ وَ اَلْحَرُورَ بِالصَّرَدِ مُؤَلِّفٌ بَيْنَ مُتَعَادِيَاتِهَا مُقَارِنٌ بَيْنَ مُتَبَايِنَاتِهَا مُقَرِّبٌ بَيْنَ مُتَبَاعِدَاتِهَا مُفَرِّقٌ بَيْنَ مُتَدَانِيَاتِهَا لاَ يُشْمَلُ بِحَدٍّ وَ لاَ يُحْسَبُ بِعَدٍّ وَ إِنَّمَا تَحُدُّ اَلْأَدَوَاتُ أَنْفُسَهَا وَ تُشِيرُ اَلْآلاَتُ إِلَى نَظَائِرِهَا مَنَعَتْهَا مُنْذُ اَلْقِدْمَةَ وَ حَمَتْهَا قَدُ اَلْأَزَلِيَّةَ وَ جَنَّبَتْهَا لَوْلاَ اَلتَّكْمِلَةَ بِهَا تَجَلَّى صَانِعُهَا لِلْعُقُولِ وَ بِهَا اِمْتَنَعَ عَنْ نَظَرِ اَلْعُيُونِ وَ لاَ يَجْرِي عَلَيْهِ اَلسُّكُونُ وَ اَلْحَرَكَةُ وَ كَيْفَ يَجْرِي عَلَيْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ وَ يَعُودُ فِيهِ مَا هُوَ أَبْدَاهُ وَ يَحْدُثُ فِيهِ مَا هُوَ أَحْدَثَهُ إِذاً لَتَفَاوَتَتْ ذَاتُهُ وَ لَتَجَزَّأَ كُنْهُهُ وَ لاَمْتَنَعَ مِنَ اَلْأَزَلِ مَعْنَاهُ وَ لَكَانَ لَهُ وَرَاءٌ إِذْ وُجِدَ لَهُ أَمَامٌ وَ لاَلْتَمَسَ اَلتَّمَامَ إِذْ لَزِمَهُ اَلنُّقْصَانُ وَ إِذاً لَقَامَتْ آيَةُ اَلْمَصْنُوعِ فِيهِ وَ لَتَحَوَّلَ دَلِيلاً بَعْدَ أَنْ كَانَ مَدْلُولاً عَلَيْهِ وَ خَرَجَ بِسُلْطَانِ اَلاِمْتِنَاعِ مِنْ أَنْ يُؤَثِّرَ فِيهِ مَا يُؤَثِّرُ فِي غَيْرِهِ اَلَّذِي لاَ يَحُولُ وَ لاَ يَزُولُ وَ لاَ يَجُوزُ عَلَيْهِ اَلْأُفُولُ لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْلُوداً وَ لَمْ يُولَدْ فَيَصِيرَ مَحْدُوداً جَلَّ عَنِ اِتِّخَاذِ اَلْأَبْنَاءِ وَ طَهُرَ عَنْ مُلاَمَسَةِ اَلنِّسَاءِ لاَ تَنَالُهُ اَلْأَوْهَامُ فَتُقَدِّرَهُ وَ لاَ تَتَوَهَّمُهُ اَلْفِطَنُ فَتُصَوِّرَهُ وَ لاَ تُدْرِكُهُ اَلْحَوَاسُّ فَتُحِسَّهُ وَ لاَ تَلْمِسُهُ اَلْأَيْدِي فَتَمَسَّهُ وَ لاَ يَتَغَيَّرُ بِحَالٍ وَ لاَ يَتَبَدَّلُ فِي اَلْأَحْوَالِ وَ لاَ تُبْلِيهِ اَللَّيَالِي وَ اَلْأَيَّامُ وَ لاَ يُغَيِّرُهُ اَلضِّيَاءُ وَ اَلظَّلاَمُ وَ لاَ يُوصَفُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ اَلْأَجْزَاءِ وَ لاَ بِالْجَوَارِحِ وَ اَلْأَعْضَاءِ وَ لاَ بِعَرَضٍ مِنَ اَلْأَعْرَاضِ وَ لاَ بِالْغَيْرِيَّةِ وَ اَلْأَبْعَاضِ وَ لاَ يُقَالُ لَهُ حَدٌّ وَ لاَ نِهَايَةٌ وَ لاَ اِنْقِطَاعٌ وَ لاَ غَايَةٌ وَ لاَ أَنَّ اَلْأَشْيَاءَ تَحْوِيهِ فَتُقِلَّهُ أَوْ تُهْوِيَهُ أَوْ أَنَّ شَيْئاً يَحْمِلُهُ فَيُمِيلَهُ أَوْ يُعَدِّلَهُ لَيْسَ فِي اَلْأَشْيَاءِ بِوَالِجٍ وَ لاَ عَنْهَا بِخَارِجٍ يُخْبِرُ لاَ بِلِسَانٍ وَ لَهَوَاتٍ وَ يَسْمَعُ لاَ بِخُرُوقٍ وَ أَدَوَاتٍ يَقُولُ وَ لاَ يَلْفِظُ وَ يَحْفَظُ وَ لاَ يَتَحَفَّظُ وَ يُرِيدُ وَ لاَ يُضْمِرُ يُحِبُّ وَ يَرْضَى مِنْ غَيْرِ رِقَّةٍ وَ يُبْغِضُ وَ يَغْضَبُ مِنْ غَيْرِ مَشَقَّةٍ يَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ كَوْنَهُ كُنْ فَيَكُونُ لاَ بِصَوْتٍ يَقْرَعُ وَ لاَ بِنِدَاءٍ يُسْمَعُ وَ إِنَّمَا كَلاَمُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَهُ لَمْ يَكُنْ مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ كَائِناً وَ لَوْ كَانَ قَدِيماً لَكَانَ إِلَهاً ثَانِياً لاَ يُقَالُ كَانَ بَعْدَ أَنْ لَمْ يَكُنْ فَتَجْرِيَ عَلَيْهِ اَلصِّفَاتُ اَلْمُحْدَثَاتُ وَ لاَ يَكُونُ بَيْنَهَا وَ بَيْنَهُ فَصْلٌ وَ لاَ لَهُ عَلَيْهَا فَضْلٌ فَيَسْتَوِيَ اَلصَّانِعُ وَ اَلْمَصْنُوعُ وَ يَتَكَافَأَ اَلْمُبْتَدَعُ وَ اَلْبَدِيعُ خَلَقَ اَلْخَلاَئِقَ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ خَلاَ مِنْ غَيْرِهِ وَ لَمْ يَسْتَعِنْ عَلَى خَلْقِهَا بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ أَنْشَأَ اَلْأَرْضَ فَأَمْسَكَهَا مِنْ غَيْرِ اِشْتِغَالٍ وَ أَرْسَاهَا عَلَى غَيْرِ قَرَارٍ وَ أَقَامَهَا بِغَيْرِ قَوَائِمَ وَ رَفَعَهَا بِغَيْرِ دَعَائِمَ وَ حَصَّنَهَا مِنَ اَلْأَوَدِ وَ اَلاِعْوِجَاجِ وَ مَنَعَهَا مِنَ اَلتَّهَافُتِ وَ اَلاِنْفِرَاجِ أَرْسَى أَوْتَادَهَا وَ ضَرَبَ أَسْدَادَهَا وَ اِسْتَفَاضَ عُيُونَهَا وَ خَدَّ أَوْدِيَتَهَا فَلَمْ يَهِنْ مَا بَنَاهُ وَ لاَ ضَعُفَ مَا قَوَّاهُ هُوَ اَلظَّاهِرُ عَلَيْهَا بِسُلْطَانِهِ وَ عَظَمَتِهِ وَ هُوَ اَلْبَاطِنُ لَهَا بِعِلْمِهِ وَ مَعْرِفَتِهِ وَ اَلْعَالِي عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ مِنْهَا بِجَلاَلِهِ وَ عِزَّتِهِ لاَ يُعْجِزُهُ شَيْ‏ءٌ مِنْهَا طَلَبَهُ وَ لاَ يَمْتَنِعُ عَلَيْهِ فَيَغْلِبَهُ وَ لاَ يَفُوتُهُ اَلسَّرِيعُ مِنْهَا فَيَسْبِقَهُ وَ لاَ يَحْتَاجُ إِلَى ذِي مَالٍ فَيَرْزُقَهُ خَضَعَتِ اَلْأَشْيَاءُ لَهُ وَ ذَلَّتْ مُسْتَكِينَةً لِعَظَمَتِهِ لاَ تَسْتَطِيعُ اَلْهَرَبَ مِنْ سُلْطَانِهِ إِلَى غَيْرِهِ فَتَمْتَنِعَ مِنْ نَفْعِهِ وَ ضَرِّهِ وَ لاَ كُفْ‏ءَ لَهُ فَيُكَافِئَهُ وَ لاَ نَظِيرَ لَهُ فَيُسَاوِيَهُ هُوَ اَلْمُفْنِي لَهَا بَعْدَ وُجُودِهَا حَتَّى يَصِيرَ مَوْجُودُهَا كَمَفْقُودِهَا وَ لَيْسَ فَنَاءُ اَلدُّنْيَا بَعْدَ اِبْتِدَاعِهَا بِأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَ اِخْتِرَاعِهَا وَ كَيْفَ وَ لَوِ اِجْتَمَعَ جَمِيعُ حَيَوَانِهَا مِنْ طَيْرِهَا وَ بَهَائِمِهَا وَ مَا كَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَ سَائِمِهَا وَ أَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَ أَجْنَاسِهَا وَ مُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَ أَكْيَاسِهَا عَلَى إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرَتْ عَلَى إِحْدَاثِهَا وَ لاَ عَرَفَتْ كَيْفَ اَلسَّبِيلُ إِلَى إِيجَادِهَا وَ لَتَحَيَّرَتْ عُقُولُهَا فِي عِلْمِ ذَلِكَ وَ تَاهَتْ وَ عَجَزَتْ قُوَاهَا وَ تَنَاهَتْ وَ رَجَعَتْ خَاسِئَةً حَسِيرَةً عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ مُقِرَّةً بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا مُذْعِنَةً بِالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا وَ إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ يَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ اَلدُّنْيَا وَحْدَهُ لاَ شَيْ‏ءَ مَعَهُ كَمَا كَانَ قَبْلَ اِبْتِدَائِهَا كَذَلِكَ يَكُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا بِلاَ وَقْتٍ وَ لاَ مَكَانٍ وَ لاَ حِينٍ وَ لاَ زَمَانٍ عُدِمَتْ عِنْدَ ذَلِكَ اَلْآجَالُ وَ اَلْأَوْقَاتُ وَ زَالَتِ اَلسِّنُونَ وَ اَلسَّاعَاتُ فَلاَ شَيْ‏ءَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلْواحِدُ اَلْقَهَّارُ اَلَّذِي إِلَيْهِ مَصِيرُ جَمِيعِ اَلْأُمُورِ بِلاَ قُدْرَةٍ مِنْهَا كَانَ اِبْتِدَاءُ خَلْقِهَا وَ بِغَيْرِ اِمْتِنَاعٍ مِنْهَا كَانَ فَنَاؤُهَا وَ لَوْ قَدَرَتْ عَلَى اَلاِمْتِنَاعِ لَدَامَ بَقَاؤُهَا لَمْ يَتَكَاءَدْهُ صُنْعُ شَيْ‏ءٍ مِنْهَا إِذْ صَنَعَهُ وَ لَمْ يَؤُدْهُ مِنْهَا خَلْقُ مَا خَلَقَهُ وَ بَرَأَهُ وَ لَمْ يُكَوِّنْهَا لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ وَ لاَ لِخَوْفٍ مِنْ زَوَالٍ وَ نُقْصَانٍ وَ لاَ لِلاِسْتِعَانَةِ بِهَا عَلَى نِدٍّ مُكَاثِرٍ وَ لاَ لِلاِحْتِرَازِ بِهَا مِنْ ضِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لاَ لِلاِزْدِيَادِ بِهَا فِي مُلْكِهِ وَ لاَ لِمُكَاثَرَةِ شَرِيكٍ فِي شِرْكِهِ وَ لاَ لِوَحْشَةٍ كَانَتْ مِنْهُ فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَأْنِسَ إِلَيْهَا ثُمَّ هُوَ يُفْنِيهَا بَعْدَ تَكْوِينِهَا لاَ لِسَأَمٍ دَخَلَ عَلَيْهِ فِي تَصْرِيفِهَا وَ تَدْبِيرِهَا وَ لاَ لِرَاحَةٍ وَاصِلَةٍ إِلَيْهِ وَ لاَ لِثِقَلِ شَيْ‏ءٍ مِنْهَا عَلَيْهِ لاَ يُمِلُّهُ طُولُ بَقَائِهَا فَيَدْعُوَهُ إِلَى سُرْعَةِ إِفْنَائِهَا وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ دَبَّرَهَا بِلُطْفِهِ وَ أَمْسَكَهَا بِأَمْرِهِ وَ أَتْقَنَهَا بِقُدْرَتِهِ ثُمَّ يُعِيدُهَا بَعْدَ اَلْفَنَاءِ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَيْهَا وَ لاَ اِسْتِعَانَةٍ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهَا عَلَيْهَا وَ لاَ لاِنْصِرَافٍ مِنْ حَالِ وَحْشَةٍ إِلَى حَالِ اِسْتِئْنَاسٍ وَ لاَ مِنْ حَالِ جَهْلٍ وَ عَمًى إِلَى حَالِ عِلْمٍ وَ اِلْتِمَاسٍ وَ لاَ مِنْ فَقْرٍ وَ حَاجَةٍ إِلَى غِنًى وَ كَثْرَةٍ وَ لاَ مِنْ ذُلٍّ وَ ضَعَةٍ إِلَى عِزٍّ وَ قُدْرَةٍ
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخشش

بخشش

خداوند سبحان ، یاد خود را روشنى دلها ساخت که به پرتو آن شنوا شوند ، هر چند ، زان پیش ناشنوا بوده‏اند ، و بینا گردند هر چند ، زان پیش نابینا بوده‏اند و آرامش یابند ، هر چند زان پیش ستیزه‏جو بوده‏اند . همواره در پاره‏اى از زمان و در روزگارى که پیامبرى نبوده ، خداوند فراخ‏بخشایش و نعمت را ، بندگانى است ، با آنها از راه فکرتشان به الهام راز گوید و از طریق عقولشان به هدایت و راهنمایى سخن گوید و آنان به نور
بیدارى که در گوشها و چشمها و دلهایشان مى‏افکند چراغ هدایت را روشن مى‏دارند .
ایام الله را به یاد مردم مى‏آورند و آنان را از عظمت و جلال خداوندى بیم مى‏دهند . اینان همانند راهنمایانى هستند در بیابانها که هر که از راه میانه رود طریقه‏اش را بستایند و او را به رهایى مژده دهند و هر که به راه راست یا چپ رود طریقه‏اش را نکوهش کنند و از هلاکتش بر حذر دارند و در این حال ، چونان چراغهایى هستند که تاریکیها را روشن مى‏سازند و راهنمایانى که دیگران را از گرفتار شدن در شبهه‏ها باز مى‏دارند .
مردمانى هستند که یاد خدا را به جاى دنیا برگزیده‏اند و تجارت و خرید و فروخت ،
آنان را از آن مانع نشود . سراسر عمر را با یاد خدا گذرانند و نهى و منع خداوند را در آنچه حرام کرده به گوش غافلان مى‏خوانند . مردم را به عدالت فرمان مى‏دهند و خود به عدالت کار مى‏کنند . مردم را از کارهاى زشت بازمى‏دارند و خود مرتکب آن نمى‏شوند . گویى دنیا را طى کرده‏اند و به آخرت رسیده‏اند و اکنون در جهان آخرت‏اند و آنچه را که آن سوى دنیاست به عیان دیده‏اند . گویى به حالات پوشیده اهل برزخ با وجود طولانى بودن اقامتشان در آنجا آگاه‏اند و مى‏دانند که چه مدت است که در آن عالم به سر مى‏برند . قیامت وعده‏هایش را برایشان تحقق بخشیده و زنگ تردید از دلشان زدوده است . و اکنون براى مردم دنیا پرده از آن بر مى‏گیرند ، چنانکه گویى آنچه مردم نمى‏بینند ، آنان مى‏بینند و آنچه نمى‏شنوند ، مى‏شنوند .
اگر آنان را در عقل خود تصور کنى بینى که در آن جایگاه پسندیده و مجلس شایسته دفترهاى اعمال خود را گشوده‏اند و براى محاسبه نفس خود از هر کار دست کشیده‏اند ، هر خرد و بزرگ را که به آن مأمور شده‏اند ، ولى در انجامش قصور ورزیده‏اند ، یا از آن نهى شده‏اند و مرتکب آن شده‏اند ، مى‏نگرند . در حالى که ، بار گناهان بر پشتشان سنگینى مى‏کند و از تحمل آن ناتوان شده‏اند ، گریه گلویشان را مى‏فشارد و با مویه و ناله پاسخ یکدیگر را مى‏دهند .
به درگاه پروردگار خود پشیمان و معترف به زارى آواز بر مى‏دارند . هم در آن حال ، نشانه‏هاى هدایت را بنگرى و چراغهاى ظلمت شکن را بینى . ملایکه گرداگردشان را گرفته‏اند . بر آنان آرامش و آسودگى نازل گشته ، درهاى آسمان برایشان گشوده شده و کرسیهاى کرامت در جایى که خداوند بر آن آگاه است ، زده شده ، از سعى آنها خشنود است و مقامشان نزد او پسندیده است . به هنگام رازگویى با خداى
تعالى نسیم دلنواز عفو و بخشش را استشمام مى‏کنند .
فقیرانى هستند نیازمند فصل و کرم او ، اسیرانى به خاک مذلت نشسته ، در برابر جلال و عظمت او ، اندوه فراوان دلهایشان را و گریستن بسیار چشمانشان را خسته است . هر درى را که به لطف خداوندى باز مى‏شود ، با دست نیاز مى‏کوبند ، از کسى درخواست بخشش دارند که عرصه فراخ بخشایش او را تنگى نیست و هیچ خواهنده از آنجا نومید باز نمى‏گردد . پس تو ، به حساب نفس خود برس که کسان دیگر را جز تو کسى هست که از آنها حساب بکشد .
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
عدل

عدل

حمد باد خداوندى را که اسلام را آشکار ساخت و براى تشنگان آن راه ورود به آبشخورش را آسان گردانید و ارکانش را استوارى بخشید تا کسى را یاراى چیرگى بر آن نباشد . و آن را امان قرار داد براى کسى که چنگ در آن زند و نشان صلح و آرامش براى کسى که بدان داخل شود ، اسلام برهان است ، براى کسى که بدان سخن گوید و گواه است براى کسى که بدان دادخواهى کند و روشنایى است براى کسى که از آن روشنى طلبد و فهم است براى کسى که در آن تعقل کند و خرد است براى کسى که در آن تدبّر جوید و نشانه است براى کسى که در پى نشانه باشد و بینایى است براى کسى که عزیمت کارها کند و عبرت است براى کسى که پند گیرد و رهایى است براى کسى که تصدیقش کند و اعتماد است براى کسى که توکّل کند و راحت است براى کسى که کارش را به خدایش واگذارد و سپر است براى کسى که شکیبایى ورزد .
اسلام روشن‏ترین راه‏هاست و واضح‏ترین مذهبها است . مرتفع است نشانه‏هاى او ، تابناک است طریق او و تابان است چراغهاى او . سبقت در میدان مسابقه‏اش ارجمند است و پایان مسابقه‏اش والاست . گرد آورنده شهسواران است که براى ربودن جایزه بر یکدیگر پیشى گیرند . سوارکارانش بس ارجمندند . تصدیق آوردن ، راه روشن اوست و اعمال نیک و پسندیده علامت اوست . مرگ پایان مدت ، و دنیا جاى مسابقت و مکان دوانیدن اسبهاى آن قیامت است و بهشت جایزه کسى است که در مسابقت پیش افتد .
هم از این خطبه [ در ذکر پیامبر ( ص ) ]​
تا آنکه شعله‏اى افروخت ، تا دیگران از آن پاره آتشى برگیرند و مشعلى نهاد تا سرگشتگان وادى حیرت را راه نماید . او امین توست و مورد اعتماد توست و گواه توست در روز جزا . نعمتى است که از سوى تو به جهانیان ارزانى شده و پیامبر و فرستاده بر حق توست که رحمت و بخشایش است . اى خداوند ، او را از عدل خود بهره و نصیبى ده و از فضل خویش ، فراوان ، پاداش نیکش عطا کن . بار خدایا ، بناى دین او را از آنچه دیگران فرا برده‏اند ، فراتر بر . بر خوان نعمت خود گرامیش دار . و منزلتش را در نزد خود بیفزاى و او را وسیلت عطا کن و ، برترى و فضیلتش بخش . ما
را در گروه او محشور فرماى نه در گروه رسوایان و پشیمانان و نه در آن زمره که از حق منحرف شده‏اند . یا آنان که پیمان شکسته‏اند و نه گمراهان و گمراه کنندگان .
این سخن زین پیش گذشت و ما به سبب اختلاف دو روایت در اینجا تکرارش کردیم .
و هم از این خطبه [ در خطاب به اصحابش ]​
به کرم و لطف خداوندى به مقامى رسیدید که حتى کنیزانتان را هم گرامى مى‏دارند و خواهند که همسایگانتان را نیز بهره‏مند گردانند . در برابر شما سر فرود مى‏آورد ، آنکه شما را بر او برترى نیست ، و احسانى در حق او نکرده‏اید . و از شما مى‏ترسد کسى که از سطوت و قدرت شما در امان است و شما را بر او فرمانى نیست . اکنون مى‏نگرید ، که پیمانهاى خدا شکسته مى‏شود و خشمگین نمى‏گردید در حالى که ، شکستن پیمانهاى پدرانتان را برنمى‏تابید و ننگ خود مى‏دانید . احکام خدا را از شما مى‏پرسیدند و شما پاسخ مى‏دادید و در کشاکشها داورى مى‏نمودید ،
ولى جاى خود را به ستمکاران واگذاشتید و زمام کار خود به دست آنان سپردید و کارهایى را که خدا بر شما مقرر داشته بود به آنان تسلیم کردید ، در حالى که ، آنان به شبهات باطل در دین عمل مى‏کنند و در پى خواهشهاى نفس خود مى‏روند . به خدا سوگند ، که اگر هر یک از شما را در زیر ستاره‏اى بپراکنند ، خدا شما را براى دیدن سرانجام شوم ایشان گرد خواهد آورد .
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
حمد خدایى را که حمد را کلید یاد خود و سبب افزونى فضل خود و دلیل شناخت نعمت‏ها و عظمت خود گردانید .
اى بندگان خدا ، روزگار بر باقیماندگان چنان گذرد که بر گذشتگان گذشته است .
آنچه رفته ، باز نگردد و آنچه بر جاى مانده ، جاودانه نخواهد ماند . کردارش در پایان ،
همان است که در آغاز بود . حوادثش ، بر یکدیگر پیشى گرفته ، در مى‏رسند و نشانه‏هاى آن همراه یکدیگرند .
گویى که در قیامت حاضر آمده‏اید و همانند ساربانى ، که کره شتر تند رفتارش را مى‏راند ، شما را مى‏راند . هر کس که غافل از خود ، خویشتن را به دیگرى مشغول دارد ، در تاریکیهاى حیرت زده بماند و در ورطه‏هاى هلاکت افتد و شیطانهاى درون او به طغیانش وادارند و کارهاى ناپسندش را در چشمش بیارایند . پس ، بهشت ، پایان راه پیشى گیرندگان است و آتش ، پایان راه تقصیر کنندگان .
بدانید ، این بندگان خدا ، که پرهیزگارى سرایى است چون دژى استوار و بزهکارى ، سرایى است خوار مایه و نا استوار ، که ساکنان خود را از بلا نگه نتواند داشت و هر که بدان پناه برد از آسیب در امان نخواهد بود .
بدانید ، که تقوا نیش زهرآگین خطاها را از آدمى دور مى‏کند و شما به نیروى یقین به آن هدف عالى توانید رسید .
اى بندگان خدا ، خدا را در نظر آورید ، درباره عزیزترین و محبوبترین کسان در نزد شما . خداى تعالى راه حق را برایتان آشکار نموده و روشن ساخته یا به شقاوتى جدا ناشدنى و درمان ناپذیر افتید یا به سعادتى جاودانه خواهید رسید . در این جهان فانى ، براى آخرت ، که جهان باقى است ، توشه برگیرید . شما را به توشه آخرت راه نموده‏اند و هم فرمان کوچ داده‏اند و بر رفتن تعجیل کنند . و شما همانند کاروانى هستید ، منتظر ، در راه ایستاده که نمى‏داند که چه وقت به حرکت فرمانش دهند .
براستى ، کسى را که براى آخرت آفریده شده ، با دنیا چه کار ؟ و چه سود از مال و خواسته ، وقتى که پس از اندکى مى‏ربایندش و او در گرو بازخواست و حساب آن بماند .
اى بندگان خدا ، آنچه خداوند ، از پاداشهاى نیکو ، وعده داده ، شایان ترک کردن و واگذاشتن نیست و آنچه از آن نهى کرده ، از بدیها ، شایسته رغبت نباشد .
اى بندگان خدا ، بترسید از روزى که از اعمالتان بازجست کنند . در آن روز ، چنان لرزش و تشویشى بر شما چیره گردد که کودکان از وحشت آن پیر شوند .
بدانید ، اى بندگان خدا ، شما را از خود نگهبانانى و از اعضایتان جاسوسانى و حافظانى راستین است ، که اعمالتان را مى‏نویسند و حتى شماره نفسهایتان را ضبط مى‏کنند . تاریکى شبهاى ظلمانى شما را از آنان فرو نپوشد ، یا اگر در پشت درهاى بسته پنهان گردید از دیده آنها نهان نخواهید ماند .
فردا به امروز نزدیک است و امروز هر چه با خود دارد مى‏برد و فردا از پى آن مى‏آید و به آن مى‏رسد . گویى هر یک از شما را مى‏بینم که به سراى تنهایى و گورگاه خود رسیده‏اید . و اى ، که چه خانه‏اى تنها و چه منزلى وحشت‏زا و چه غربتى و چه جدایى از همگنان . گویى صیحه قیامت به گوش مى‏رسد و ساعت رستاخیز فراز آمده است و شما از گورها بیرون آمده‏اید تا به محکمه عدل الهى حاضر آیید . دیگر آن گفتارهاى باطل به کارتان نیاید و ، بهانه‏ها زایل شده و حقایق آشکار گردیده و اعمالتان شما را به آنجا که باید ، برده است . پس ، از آنچه مایه عبرت است ، موعظت پذیرید و از اینهمه ، دگرگونى عبرت گیرید و از هشدارها سود ببرید .
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
عدل

عدل

بانگ و فریاد وحوش را در بیابانها و نافرمانى بندگان را در خلوتها و آمد و شد ماهیان را در دریاهاى ژرف و تلاطم آب را در وزش توفانها مى‏داند . و شهادت مى‏دهم که محمد ( صلى الله علیه و آله ) برگزیده و سفیر وحى و پیامبر رحمت اوست .
اما بعد . شما را به ترس از خداوندى ، که آفرینشتان را آغاز کرد ، سفارش مى‏کنم .
خداوندى که بازگشت شما به اوست . برآمدن نیازهایتان با اوست . اوست منتهاى خواستها و آرزوهاى شما و به سوى اوست ، راه راست شما و او پناهگاه شماست به هنگام بیم و هراس .
ترس از خدا ، داروى دلهاى شما و روشنایى باطن شما و درمان بیمارى اجساد شما و به صلاح آورنده فساد سینه‏هاى شما و زداینده آلودگى نفوس شماست .
اوست روشنایى چشمان نابینایتان و ایمنى دلهایتان از هر بیم و هراس و روشنى بخش سیاهى تاریکى شما .
اطاعت از خداى تعالى را به مثابه جامه زیرین خود سازید نه جامه رویین ، بلکه ،
درون جان خود جاى دهید . نه تنها جامه زیرین که درون قلب خود برید . اطاعت از خدا باید که فرمانرواى شما باشد ، در کارهایى که مى‏کنید و آبشخور شما باشد که به
هنگام تشنگى به آنجا مى‏روید و میانجى شما باشد براى دست یافتن به خواسته‏هایتان و سپر روز وحشت شما و چراغهاى درون گور شما . و آرامش بخش شما در طول وحشتتان و فراخ سازنده گورتان ، جایگاه اندوهبارتان .
اطاعت از خدا ، بنده را از آنچه او را تلف مى‏کند و به هلاکت مى‏رساند ، نگه مى‏دارد و از مخافتگاهها که بر سر راه اوست ، مى‏رهاند و از تابش آتش دوزخ در امان مى‏دارد . هر که دست در دامن تقوا زند ، سختیهایى که به او نزدیک شده‏اند دور گردند و ناکامیها و مرارتها به کامیابیها و شیرینیها بدل گردد و امواج محن که گرداگردش را گرفته‏اند ، فروکش کنند و دشواریها به آسانیها گرایند و باران کرامت پروردگار که منقطع شده بود از نو باریدن گیرد و رحمت حق که از او رمیده بود بدو روى آورد و چشمه‏هاى نعمت که خشکیده بود روان گردد و باران اندک برکت قطره‏هاى درشت شود و ببارد .
پس بترسید از خداوندى که شما را به مواعظ خود بهره‏مند گردانید و به وسیله پیامبرانش اندرز داد . و نعمت و احسان خویش بر شما ارزانى داشت . براى پرستش او خود را خوار دارید و حق طاعت او بگزارید .
و این اسلام دین خداست ، که آن را براى خود برگزید و به نظر عنایت خویش در آن نگریست و پرورش داد . بهترین آفریدگان خود را براى تبلیغ آن اختیار کرد . و ستونهاى آن را بر بنیاد دوستى خود برپاى داشت و به عزت و غلبه او ، دینهاى دیگر را خوار ساخت و با برافراشتن آن ملتهاى دیگر را فرو داشت . با گرامى داشت آن دشمنانش را پست نمود و با یارى کردن آن ، معارضانش را فرو گذاشت . پایه‏هایش را محکم ساخت تا ارکان گمراهى فرو ریزد . تشنه‏کامان را از آبگیرهاى آن سیراب نمود و آبگیرها را براى بردارندگان آب پر ساخت . سپس ، آن را به گونه‏اى استوارى بخشید که دستگیره‏اش را گسستن نباشد و حلقه‏هایش را گشودن نبود و شالوده‏اش منهدم نگردد و ستونهایش فرو نیفتند و درختش از ریشه برنیاید و زمانش به پایان نرسد و قوانینش کهنه و محو و شاخه‏هایش بریده نگردد . و راههایش تنگ و گذار دشتهاى
هموارش دشوار نشود و رنگ کدورت نگیرد و استقامتش کجى نپذیرد و چوب مستقیم آن خمیده نگردد . راههاى گشاده‏اش به تنگنا بدل نشود و چراغهاى فروزانش خاموشى نگیرد . و شیرینیش به تلخى نگراید . اسلام را ستونهایى است که خدا پایه‏هایشان را بر بنیان حقیقت استوار ساخته . چشمه‏هایى است با جوشش فراوان و چراغهایى است با پرتوى تابان و نشانه‏هایى است که مسافرانش بدان راه جویند و علامتهایى است براى گمگشتگان در راهها . و آبشخورى است که هر که بدان در آید ،
سیراب شود . خداوند نهایت خشنودى و بلندترین نقطه ستونهاى ادیان خود را در آن قرار داد . و عالیترین درجه اطاعت از خود را در پیروى آن نهاد .
دین اسلام در نزد خدا دینى است با ارکانى استوار و بنیانى رفیع و برهانى روشن و چراغى تابان و قدرتى پیروزمند و نشانه‏هایى بلند ، که کس را یارى خلاف آن نیست . پس بزرگش دارید و پیرویش کنید و حقش را ادا نمایید و در موضع عز خود جایش دهید .
خداى سبحان ، محمد ( صلى الله علیه و آله ) را بحق به رسالت فرستاد در زمانى که دنیا را سپرى شدن نزدیک بود و آخرت روى آورده بود و جهان روشن و شادمان روى به تاریکى داشت و مردم دنیا به مشقت افتاده و جاى امن و راحتشان به خشونت گراییده ، دنیا را ویرانى نزدیک شده ، مدت عمرش به سر رسیده و نشانه‏هاى نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقه‏هاى پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش ، بسیار و آثار رستگارى ، ناپیدا و عیبهایش آشکار و مدت دراز عمرش کوتاه شده بود . در این هنگام ، خداوند ، رسالت خویش را به او ابلاغ کرد تا امتش را ارجمندى کرامت کند و مردم زمانش را به بهار زندگى رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند .
پس قرآن را بر او نازل کرد ، نورى که چراغهایش خاموش نشود . چراغى که فروزندگیش کاستى نیابد ، دریایى که ژرفایش دانسته نگردد و راهى که رونده‏اش را گمراه نکند و پرتوى که روشناییش تاریکى نگیرد و فرقانى که برهانش خاموشى
نپذیرد و بنیانى که ارکانش ویران نگردد و شفایى که در آن بیم بیمارى نباشد و پیروزیى که یارانش منهزم نگردند و حقى که یاورانش مغلوب و خوار نشوند . معدن ایمان است و عین ایمان ، چشمه‏هاى علم است و دریاهاى آن ، باغهاى عدل است و آبگیرهاى آن ، سنگ بناى اسلام است و شالوده آن ، وادیهاى حق است و دشتهاى هموار آن . دریایى است که بردارندگان آب خالیش نسازند چشمه‏هایى است ، که هر چه از آب آن کشند ، پایان نپذیرد . آبشخورى است که هر چه از آن آب برگیرند ،
فروکش نکند . و منزلهایى است که مسافران ، راه آن گم ننمایند و نشانه‏هایى است که از چشم روندگان پوشیده نماند و پشته‏هایى است که قصدکنندگان از آن درنگذرند .
خداى تعالى ، آن را فرونشاننده تشنگى عالمان گردانید و بهار دلهاى جویندگان فهم حقایق و مقصد و مقصود صالحان و دارویى که پس از آن دردى نیاید و نورى که با آن ظلمت نبود و ریسمانى که دستگیره‏هاى آن محکم است و پناهگاهى بلند و استوار و پیروزى براى هر که بدان تولاّ جوید و امن و سلامت ،
براى هر که بدان داخل شود و هدایت براى هر که بدان اقتدا کند و عذر خواه کسى که بدان انتساب جوید و برهان براى کسى که بدان سخن گوید و شاهد براى هر که بدان مخاصمه نماید و غلبه براى هر که آن را حجت خود سازد و نگه‏دارنده کسى که به آن عمل کند و مرکب براى کسى که آن را به کار دارد و نشانه براى کسى که نشانه جوید و سپر براى هر که خود را در پناه آن آرد و دانش براى هر که به خاطر سپارد و حدیث براى هر که روایت کند و حکم براى هر که داورى نماید .
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
عدل

عدل

بارخدایا ، هر بنده‏اى از بندگانت که سخن ما را که از روى عدل است ، نه ستم و به مصلحت دین و دنیاست ، نه به خلاف مصلحت ، بشنود و پس از شنیدن از آن سر برتابد و از یاریت بازایستد و در تقویت دین تو کاهلى کند ، اى بزرگ‏ترین شاهدان تو را علیه او به شهادت مى‏گیریم و نیز همه موجوداتى را که در زمین و آسمانت جاى داده‏اى به شهادت مى‏گیریم و تو از آن پس ما را از یارى او بى‏نیاز فرماى و او را به گناهش بازخواست نماى .
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام على(علیه السلام): «مؤمن شادمانى اش در صورت و اندوهش در دل است. سینه اى گشاده و نفسى فروتن دارد. بالانشینى را کراهت دارد... سکوتش طولانى و اوقاتش مشغول است، شاکر و شکیبا است
 

sun_girl

عضو جدید
کاربر ممتاز
کن فی الفتنة کابن اللبون ؛ لا ظهر فیركب ، و لا ضرع فیحلب .
هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش ؛ نه پشتی [ دارد ] تا سوارش شوند ، و نه پستانی تا شیرش دوشند.
(نهج البلاغه)
 

*مهدي*

عضو جدید
علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ آنچه را که مردگان ديدند اگر شما مي‏ديديد، ناشکيبا بوديد، و مي‏ترسيديد، و مي‏شنيديد و فرمان مي‏برديد، ولي آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشيده است، و نزديک است که پرده‏ها فرو افتد. گر چه حقيقت را به شما نيز نشان دادند، اگر بدرستي بنگريد، و نداي حق را به شما شنواندند. اگر به خوبي بشنويد، و به راه راست هدايتتان کردند. اگر هدايت بپذيريد، راست مي‏گويم، مطالب عبرت‏آموز اندرزدهنده را آشکارا ديديد، و از حرام الهي نهي شديد، و پس از فرشتگان آسماني، هيچ کس جز انسان، فرمان خداوند را ابلاغ نمي‏کند.


وفيه ينفر من الغفلة وينبه إلي الفرار لله
فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَوَهِلْتُمْ، وَسَمِعْتُمْ وَأَطَعْتُمْ، وَلکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا، وَقَرِيبٌ مَا يُطْرَحُ الْحِجَابُ! وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ، وَأُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ، وَهُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ، وَبِحَقٍّ أَقَولُ لَکُمْ: لَقَدْ جَاهَرَتْکُمُ العِبَرُ، وَزُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ، وَمَا يُبَلِّغُ عَنِ اللهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّماءِ إِلاَّ البَشَرُ.
 

*مهدي*

عضو جدید
راه رستگاري قيامت پيش روي شما و مرگ در پشت سر، شما را مي‏راند، سبکبار شويد تا برسيد، همانا آنان که رفتند در انتظار رسيدن شمايند. (اين سخن امام (ع) پس از سخن خدا و پيامبر (ص) با هر سخني سنجيده شود بر آن برتري دارد و از آن پيشي مي‏گيرد و از جمله (سبکبار شويد تا برسيد) کلامي کوتاهتر و پر معني‏تر از آن شنيده نشده چه کلمه ژرف و بلندي؟ چه جمله پر معني و حکمت‏آميزي است؟ که تشنگي را با آب حکمت مي‏زدايد ما عظمت و شرافت اين جمله را در کتاب خود به نام (الخصائص) بيان کرده‏ايم



وهي کلمة جامعة للعظة والحکمة
فإِنَّ الغَايَةَ أَمَامَکُمْ، وَإِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقوا، فَإنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ. قال السيد الشريف: أقول: إنّ هذا الکلام لو وزن بعد کلام الله سبحانه وکلام رسوله صلي الله عليه وآله بکل کلام لمال به راجحاً، وبرّز عليه سابقاً. فأما قوله عليه السلام: «تخففوا تلحقوا»، فما سمع کلام أقل منه مسموعاً ولا أکثر منه محصولاً، وما أبعد غورها من کلمة! وأنقع نطفتها من حکمة! وقد نبهنا في کتاب «الخصائص» علي عظم قدرها وشرف جوهرها.
 
بالا