آرزوهای دور و دراز

اوسپید

عضو جدید
«طول امل» و به تعبیر دیگر «آرزوهاى دور و دراز» از مهمترین رذایل اخلاقى است که انسان را به انواع گناهان آلوده مى کند، از خدا دور مى سازد، به شیطان نزدیک مى کند و گرفتار عواقب خطرناکى مى سازد. البته اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمى در حرکت چرخهاى زندگى و پیشرفت در جنبه هاى مادى و معنوى بشر دارد. اگر امید و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شیر نمى دهد و انواع زحمت ها و ناراحتى ها را براى پرورش او تحمل نمى نماید، همان گونه که در حدیث معروف نبوى(صلى الله علیه وآله) آمده است: «الامل رحمة لامتى و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرها!; امید و آرزو، رحمت براى امت من است و اگر امید و آرزو نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت» کسى که یقین کند مثلا امروز روز آخر زندگى اوست یا در آینده بسیار نزدیکى از دنیا مى رود، دست از همه کار مى شوید و در واقع موتور زندگى او خاموش مى شود و چرخهاى آن از کار مى افتد و شاید یکى از دلایل مخفى بودن پایان عمر هر کس همین باشد که چراغ پر فروغ امید و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاشهاى زندگى ادامه دهد.

همان گونه که در حدیثى از حضرت مسیح(علیه السلام) مى خوانیم: «در جایى نشسته بود و پیرمردى را مشاهده کرد که با کمک بیل به شکافتن زمین مشغول است(و تلاش گرم و مستمرى براى کار کشاوزى دارد) حضرت مسیح(علیه السلام) به پیشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا امید و آرزو را از او برگیر!» ناگهان پیرمرد بیل را به کنارى انداخت و روى زمین دراز کشید و خوابید، کمى بعد حضرت مسیح(علیه السلام) عرضه داشت: «بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد! حضرت مسیح(علیه السلام) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم، یک بار بیل را به کنار افکندى و روى زمین خوابیدى، اما در مرحله دوم ناگهان برخاستى و مشغول کار شدى؟! پیرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فکر کردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا مى داند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم! ولى چیزى نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد از کجا معلوم که من سالهاى زیادى زنده نمانم؟ افرادى مثل من بودند و سالها عمر کردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومند مى خواهد و باید براى خود و خانواده اش تلاش کند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم».

به همین دلیل براى ایجاد تحرک بیشتر در گروه هاى مختلف اجتماعى باید امید به آینده را در دل آنها زنده نگه داشت. ولى همین امید و آرزو که رمز حرکت و تلاش انسانهاست و مانند قطرات حیاتبخش باران، که سرزمین هاى مرده را زنده مى کند، سرزمین دل انسان را زنده نگه مى دارد، اگر از حد بگذرد به صورت سیلابى ویرانگر در مى آید و همه چیز را با خود مى برد و سرانجام انسان را غرق دنیاپرستى و ظلم و جنایت و گناه مى کند. به همین دلیل پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) «طول امل» را یکى از دو دشمن بسیار خطرناک براى انسانها شمرده و فرموده است: «ان اشد ما اخاف علیکم خصلتان اتباع الهوى و طول الامل، فاما اتباع الهوى فانه یعدل عن الحق، اما طول الامل فانه یحبب الدنیا; شدیدترین چیزى که از آن بر شما مى ترسم دو خصلت است: پیروى از هوا و آرزوى طول و دراز; زیرا هواپرستى شما را از حق بازمى دارد و اما آرزوى دور و دراز شما را حریص بر دنیا مى کند».

• درمان طول امل
همیشه براى علاج قطعى بیماریها به ریشه کن کردن اسباب آن باید پرداخت و تا اسباب بیمارى ریشه کن نشود درمان ها سطحى و ناپایدار است و به تعبیر دیگر جنبه مسکن را دارد. با توجه به این اصل اساسى و با توجه به ریشه هاى درازى آرزوها به خوبى مى توان نتیجه گرفت که براى زدودن آثار طول امل و از میان بردن آن باید به تفکر و اندیشه پرداخت. از یک سو باید انسان خود را به خوبى بشناسد و بداند موجودى است آسیب پذیر که فاصله میان مرگ و زندگى او بسیار کم است، امروز سالم است و پر نشاط، فردا ممکن است گرفتار سخت ترین بیماریها یا اندوه بارترین مصایب گردد، امروز قوى و غنى و قدرتمند است، فردا ممکن است از ضعیف ترین و فقیرترین افراد باشد و نمونه هاى آن صفحات تاریخ بشریت را پر کرده است. از سوى دیگر باید درباره بى اعتبارى دنیا بیاندیشید که «از نسیمى دفتر ایام بر هم مى خورد» و فراموش نکند نادر شاه قدرتمند«شبانگه به دل قصد تاراج داشت» «سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت»! آرى با «یک گردش چرخ نیلوفرى، نه نادرها به جا مى مانند و نه نادرى»! از سوى سوم به این حقیقت بیندیشد که ما اعتقاد به معاد و سراى آخرت و حساب و کتاب الهى و پاداش کیفر اعمال داریم و این جهان را منزلگاهى در مسیر یک سفر طولانى مى دانیم و برنامه ما در این جهان آماده شدن و اندوختن زاد و توشه است نه اقامتگاهى براى همیشه ماندن! و نیز اندیشه کند که حرص در اندوختن و ذخیره کردن اموال و برنامه ریزى براى رسیدن به آرزوها و آمال، هرگز مایه سعادت انسان نمى شود، بلکه دائما او را به درد و رنج گرفتار مى سازد. و اندیشه کند که مهمترین آرامش، آرامش روح و وجدان است که آن از طریق تقوا و توکل بر پروردگار فراهم مى شود نه از طریق حرص و ولع و دنیاپرستى! بهترین راه براى وصول به این هدف همان است که در حدیث نبوى معروف آمده است فرمود: «خذ من دنیاک لاخرتک و من حیاتک لموتک، و من صحتک لسقمک، فانک لاتدرى ما اسمک غدا; از دنیایت براى آخرتت بهره گیر و از زندگانیت براى مرگ(و زندگى بعد از آن) و از تندرستیت براى زمان بیمارى استفاده کن، چرا که نمى دانى فردا نام تو چیست(آیا تو را زنده مى نامند یا جزء مردگان، سالم مى گویند یا بیمار؟)».

عامل دیگر براى آرزوهاى دراز هواپرستى و عشق به دنیاست، هر قدر از این علاقه کاسته شود دامنه آرزوها کوتاه تر مى گردد و به عکس هر اندازه انسان دلبستگى بیشتر به دنیا پیدا کند، دامنه آرزوها گسترده تر مى شود. براى رسیدن به این هدف، یعنى کوتاه کردن دامنه آرزوها یکى از مؤثرترین راهها یاد مرگ است که پرده ها را از جلو چشم بصیرت انسان برمى گیرد و واقعیت هاى زندگى را براى او آشکار مى سازد. به همین دلیل امیرمؤمنان على(علیه السلام) در پایان خطبه 99 از نهج البلاغه مى فرماید: «الا فاذکروا هادم اللذات، و منغص الشهوات، و قاطع الامنیات; به هوش باشید و به یاد چیزى بیفتید که لذات را در هم مى کوبد و شهوات را بر هم مى زند و آرزوها را قطع مى کند». و در حدیث دیگرى از نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که در ضمن سخنانش فرمود: «عد نفسک فى اصحاب القبور; خود را جزء مردگان حساب کن(تا گرفتار طول امل نشوى)». و نیز در نقطه مقابل این معنى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «اکثر الناس املا اقلهم للموت ذکرا; آنها که آرزوهایشان بیشتر است کمتر به یاد مرگ مى افتند». راه دیگر براى مبارزه با طول امل مطالعه پیرامون پیامدهاى بسیار شوم آن است.

آرى توجه به این نکته که آرزوهاى دراز سرچشمه بسیارى از گناهان و رذایل اخلاقى دیگر است و از علل مهم قساوت قلب و فراموشى آخرت و سبب زندگى پررنج و ذلت بار و محرومیت از مواهب و نعم الهى و از حجاب هاى ضخیم معرفت و آگاهى محسوب مى شود، سبب مى گردد که انسان به فکر علاج و درمان بیفتد و پیش از آنکه سیلاب طول امل کاخ سعادت او را ویران سازد به فکر چاره بیفتد، از دامنه آرزوهایش بکاهد و به صف خردمندان و سعادتمندان بازگردد و آرزوها را در حد معقول و شایسته مهار کند.

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: «حاصل المنى الاسف و ثمرته التلف; حاصل آرزوهاى دراز تأسف است و ثمره آن تلف شدن(عمر و امکانات و سعادت انسان) مى باشد»! در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «احذروا الامانى فانها منایا محققة; از آرزوهاى دراز بپرهیزید که مرگ هاى مسلم در آن نهفته است».

در اینجا دو نکته قابل توجه است: نخست اینکه در طب مادى براى درمان بسیارى از بیماریهاى جسمى و روانى به فکر جانشین مى روند، یعنى خواسته هایى که انسان را به بیمارى مى کشاند به خواسته هاى برترى تبدیل مى کنند که منتهى به سلامت او گردد، مثلا کسى که علاقه زیادى به مواد چربى و نشاسته اى دارد و سبب بیمارى هاى گوناگون در او شده به استفاده از کمیت قابل ملاحظه از میوه و سبزى سالم هدایت مى کنند و یا افرادى که معتاد به مواد مخدرند،اعتیادهاى سالمى براى آنها پیش بینى مى کنند. این نکته در بیماریهاى اخلاقى نیز صادق است، به این ترتیب که معلم اخلاق آرزوهاى دراز مادى را به آرزوهاى معنوى نسبت به پاداش الهى در سراى آخرت تبدیل مى کند و عشق به علم و دانش و معرفة الله را جایگزین عشق به مال و جاه و مقام مى سازد.

نکته دیگر اینکه آرزوها مراتبى دارد، گاه انسان آرزو مى کند عمر بسیار طولانى یا جاویدان! داشته باشد، همان گونه که قرآن درباره گروهى از قوم یهود مى فرماید: «...یود احدهم لو یعمر الف سنة...;(آنها چنان علاقه به دنیا دارند که) هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر کند»!( بقره، 96) اگر هزار سال به معنى تعداد باشد دلیل بر تقاضاى عمر بسیار طولانى است و اگر عدد تکثیر باشد دلیل بر تقاضاى عمر نامحدود است. گروهى آرزوهایى در مراحل پایین تر دارند، آرزوى صد سال زیستن، پنجاه سال، ده سال یا کمتر، از روایات استفاده مى شود که همه اینها جزء آرزوهاى دراز محسوب مى شود(البته در صورتى که هدف جنبه هاى مادى و زرق و برق دنیا باشد، نه جنبه هاى معنوى و الهى و کمک به پیشرفت جامعه انسانى). از سوى دیگر امانى و آرزوها انواع مختلفى پیدا مى کند، گاه آرزوها به سوى مسائل مادى هدف گیرى مى کند و گاه مقام و گاه شهوات و گاه همه اینها. تمام اقسام آرزوهاى دور و دراز، زشت و نکوهیده است هر چند بعضى زشت تر از بعض دیگر محسوب مى شود.
 

اوسپید

عضو جدید
آرزوهای دور و دراز در دیدگاه احادیث

آرزوهای دور و دراز در دیدگاه احادیث

از آنجا که آرزوهاى دراز تأثیر بسیار مخربى بر زندگى معنوى و اخلاقى و حتى مادى انسانها دارد، در روایات اسلامى با تعبیرات گوناگون از آن نکوهش شده و با عبارات پرمعنایى به علل منطقى آن نیز اشاره شده است، به عنوان نمونه به روایات زیر مى توان اشاره کرد:

1ـ در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اربعة من الشقاء جمود العین و قساوة القلب و طول الامل و الحرص على الدنیا; چهار چیز است که نشانه شقاوت و بدبختى انسان است: خشک بودن چشمها(به گونه اى که هرگز از خوف خدا اشکى نریزد) و سنگدلى و آرزوهاى دراز و حرص بر دنیا».

2ـ در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «من اطال امله ساء عمله; کسى که آرزوى طولانى داشته باشد، عملش بد خواهد شد»! همین معنى به صورت گویاترى در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: «اطول الناس املا اسوئهم عملا!; آن کسى که آرزوهایش از همه طولانى تر باشد، عملش از همه زشت تر و بدتر است»!

3ـ در نهج البلاغه خطبه 147 نیز تعبیر گویایى در این زمینه دیده مى شود، فرمود: «انما هلک من کان قبلکم بطول آمالهم و تغیب آجالهم حتى نزل بهم الموعود الذى ترد عنه المعذرة و ترفع عنه التوبة; اقوامى که پیش از شما بودند و گرفتار عذاب شدند، فقط به خاطر آرزوهاى طولانى و فراموش کردن اجل و سرآمد زندگیشان بود تا آنکه عذاب موعود فرارسید، همان عذابى که با فرارسیدنش معذرت خواهى رد مى شود و درهاى توبه بسته خواهد شد»!

4ـ در حدیث دیگرى از فاطمه بنت الحسین از پدرش امام حسین(علیه السلام) از جدش رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چنین آمده است: «ان صلاح اول هذه الامة بالزهد و الیقین و هلاک آخرها بالشح(بالشک) و الامل!; دو عامل سبب اصلاح(و پیروزى) آغاز این امت شد که یکى زهد(و ترک وابستگى به دنیا) بود و دیگرى ایمان و یقین محکم و آنچه باعث هلاکت(و شکست) آخر این امت مى شود بخل(شک) و آرزوهاى دراز است». بدیهى است ایمان و یقین محکم، به اضافه بى اعتنایى به زرق و برق دنیا، سبب شد که مسلمانان نخستین به هنگام ورود در میدان جهاد از هیچ چیز پروا نکنند، جز خدا را در نظر نگیرند و جز براى خدا شمشیر نزنند و هرگز پشت به دشمن ننمایند و این عامل مهم پیروزى آنان بود. ولى هنگامى که آرزوهاى دراز و دلبستگى ها و دلدادگى ها نسبت به ظواهر دنیا جاى «زهد» را گرفت و شک و تردید به جاى یقین نشست، عقب گردها و شک ها شروع شد و امروز هم براى تجدید عظمت نخستین، راهى جز احیاى دو اصل نخست نیست.

5 ـ در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان مى خوانیم: «الامل سلطان الشیاطین على قلوب الغافلین; آرزوى دراز سبب سلطه شیطانها بر قلوب غافلان مى شود»!

6 ـ در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) چنین افرادى به عنوان بدترین مردم معرفى شده اند، مى فرماید: «شر الناس الطویل الامل، السیئ العمل; بدترین مردم کسى است که آرزوهایش از همه طولانى تر باشد و عملش از همه بدتر»! و نیز از آن حضرت در حدیث دیگرى مى خوانیم: «ان المرء یشرف على امله فیقطعه حضور اجله، فسبحان الله لا امل یدرک و لا مؤمل یترک!; انسان پیوسته دنبال آرزوهاى خویش است(و از مبدأ و معاد غافل است) ناگهان حضور اجل، آرزوهایش را قطع مى کند، سبحان الله! نه به آرزو رسیده و نه صاحب آرزو رها شده است»!

7ـ در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «اشرف الغنى ترک المنى; برترین بى نیازى ترک آرزوهاست»! چرا که آرزوهاى دور و دراز سبب مى شود که انسان دائما خود را نیازمند ببیند و دست حاجت به سوى هر کس و هر جا دراز کند و شخصیت انسانى خود را به خاطر امورى که هرگز به آن نمى رسد بشکند!

8 ـ در حدیث دیگرى از همان امام بزرگوار آمده است: «کذب من ادعى الایمان و هو مشغوف من الدنیا بخدع الامانى و زور الملاهى; دروغ مى گوید کسى که ادعاى ایمان مى کند در حالى که به خاطر خدعه هاى آرزوها و سرگرمى هاى باطل، دلباخته دنیا شده است»! روشن است که دلباختگان آرزوها ناگزیرند براى وصول به آنها همه چیز را به دست فراموشى بسپارند و از همین جا رخنه در ایمان آنها پیدا مى شود (ودروغگو بودن چنین فردی به این خواطر است که به مقتضای ایمان خود عمل نکرده است یعنی عمل او ایمانش را تایید وتصدیق نمیکند چرا که ایمان به خدا انسان را دعوت به اعمال صالح میکند).

9ـ و نیز از همان بزرگوار در سخن کوتاه و پر معناى دیگرى مى خوانیم: «الامانى تعمى عیون البصائر; آرزوهاى دراز چشم بصیرت انسان را کور مى کند»!

10ـ در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است که روزى به اصحاب فرمود: «اکلکم یحب ان یدخل الجنة؟; آیا همه شما دوست دارید وارد بهشت شوید»؟! «قالوا نعم یا رسول الله; همگى عرض کردند آرى اى رسول خدا»! فرمود: «قصروا من الامل و اجعلوا آجالکم بین ابصارکم و استحیوا من الله حق الحیاء; دامنه آرزوها را کوتاه کنید و مرگ را در مقابل چشم خود قرار دهید و از خداوند(و مخالفت فرمان او) آن گونه که شایسته است شرم کنید».

11ـ باز در حدیث پرمحتواى دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است: «ان الامل یذهب العقل، و یکذب الوعد، و یحث على الغفلة و یورث الحسرة; آرزوهاى دراز عقل انسان را مى برد و وعده آخرت را دروغ مى شمرد و انسان را به غفلت وامى دارد و سرانجام آن، حسرت و ندامت است»!

12ـ این بحث را با روایت دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ـ به عنوان «ختامه مسک» پایان مى دهیم، در این حدیث آمده است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سه عدد چوب را گرفت، یکى را پیش روى خود در زمین فرو کرد، دیگرى را در کنار آن و سومى را در فاصله دورتر، سپس فرمود: آیا مى دانید این چیست؟ عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند، فرمود: «هذا الانسان! و هذا الاجل! و هذا الامل یتعاطاه ابن آدم و یختلجه الاجل دون الامل!; این(چوب اول) انسان است و این(چوب دوم) سرآمد عمر است و این(چوب سوم که در نقطه دورى در زمین فرو شده بود) آرزوهاى دراز انسان است، (آرى) پیش از آنکه انسان به آرزوهایش برسد دست اجل گریبان او را خواهد گرفت»!

در احادیث بالا که گلچینى بود از احادیث فراوانى که در منابع معروف اسلامى درباره طول امل آمده است به خوبى گستردگى خطرات و عواقب شوم این رذیله اخلاقى را نشان مى دهد و ثابت مى کند که آرزوهاى دراز از بزرگترین دشمنان سعادت انسان و مانع قرب او در پیشگاه خداست.
 

اوسپید

عضو جدید
آرزوهای مثبت و سازنده

آرزوهای مثبت و سازنده

آرزوهای دور و دراز اگر چه نقطه ی ضعفی در بعد اخلاقی یک فرد محسوب می شود لکن اینچنین نیست که همیشه آرزوها جنبه منفى داشته و نشانه انحطاط شخصیت و سقوط اخلاقى فرد باشد. زیرا اگر آرزوها متوجه ارزشهاى والاى انسانى باشد و یا جنبه مردمى و اجتماعى پیدا کند و در مسیر تکامل و پیشرفت واقعى انسانها و درجات کمال قرار گیرد و انسان را به تلاش و کوشش بیشتر در این راهها وادارد، بدون شک چنین آرزویى هر قدر طولانى بوده باشد، نه تنها نشانه پستى نیست که نشانه کمال انسان است.

اساسا امید و آرزو نسبت به آینده نیروى محرک انسان براى تلاشها و کوششهاست و اگر چراغ پرفروغ امید و آرزو در دل انسان خاموش گردد، در واقع روح او مى میرد، نشاط زندگى از او رخت برمى بندد و انسان را به موجودى سست و بى هدف و بى تلاش مبدل مى کند. در واقع آرزو بر دو قسم است «آرزوهاى کاذب» که همچون سراب در بیابان زندگى ظاهر مى شوند و تشنه کامان را به دنبال خود مى کشانند و هر لحظه تشنه تر مى سازند تا از شدت تشنگى هلاک شوند. و «آرزوهاى صادق» و مثبت و سازنده که همچون آب حیات، گلستان وجود آدمى را سیراب و پرثمر مى سازد و هر چه زحمت مى کشد نشاط و معنویت بیشترى مى یابد. این همان چیزى است که در قرآن مجید به آن اشاره شده است: «المال و البنون زینة الحیاة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا; مال و فرزندان، زیور حیات دنیا است و باقیات الصالحات(ارزشهاى پایدار و شایسته) نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امید بخش تر است».( کهف، 46) در این آیه به هر دو بخش از آرزوها بصورت واضح اشاره شده است.

در روایات اسلامى نیز اشارات پرمعنایى به آرزوهاى مثبت و سازنده دیده مى شود از جمله در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «ان العبد المؤمن الفقیر لیقول یا رب ارزقنى حتى افعل کذا و کذا من البر و وجوه الخیر، فاذا علم الله ذلک منه بصدق نیته کتب الله له من الاجر مثل ما یکتب له لو عمله، ان الله واسع کریم; گاهى بنده مؤمن تهى دست مى گوید: خداوندا! به من روزى عطا کن تا فلان کار خیر و نیک را بجا آورم، هرگاه خداوند در او صدق نیت بداند(نه اینکه این آرزو پوششى براى رسیدن به هوا و هوسها باشد) تمام اجر و پاداشى را که در صورت رسیدن به این آرزو و انجام آن کارهاى خیر استحقاق پیدا مى کرد براى او نوشته مى شود(هر چند هیچ یک را انجام نداده باشد) رحمت خداوند گسترده و کرمش بى پایان است».

اصولا همت انسان به اندازه آرزوهاى مثبت اوست، هر قدر دامنه آنها گسترده تر باشد همت او والاتر است و جالب اینکه از روایات اسلامى نیز به خوبى استفاده مى شود که خداوند به مقدار این آرزوها به افراد با ایمان، اجر و پاداش مى دهد، چرا که نشانه آمادگى روح و جسم آنها براى انجام هر چه بیشتر اعمال صالح است و حتى از روایات استفاده مى شود که اگر انسان آرزوى خوبى براى رضاى خدا داشته باشد از دنیا بیرون نمى رود مگر اینکه خداوند او را به آرزویش مى رساند، در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: «من تمنى شیئا و هو لله عز و جل رضا، لم یخرج من الدنیا حتى یعطاه; کسى که آرزوى چیزى کند در حالى که رضاى خداوند متعال در آن باشد از دنیا خارج نمى شود مگر اینکه به خواسته خود مى رسد». البته ممکن است در مواردى مصالحى ایجاب کند که انسان به آرزویش نرسد، چرا که اگر برسد آثار بدى مانند غرور و غفلت و عشق به دنیا و مانند آن در او ایجاد مى شود. خداوند با الطاف خفیه اش او را از وصول به آرزویش بازمى دارد،و چنانچه دقت کنیم در می یابیم که اگر چه خود آن عمل ممکن است مورد رضایت پروردگار باشد ولی در مجموع که نگاه کنیم این نکته روشن خواهد شد که چون این کار در نهایت منجر به گمراهی آن شخص میشود(به جهت غرور و غفلت و عشق به دنیا) خداوند راضی به این اتفاق نیست لذا این عمل در واقع مورد رضایت پروردگار نیست و به همین خاطر موفق به انجام آن نشده است. این بحث را با اشاره به نکته دیگرى پایان مى دهیم و آن اینکه: آرزوهاى سازنده و بلند انسان را به سازندگى خویش دعوت مى کند و سبب تکامل و ترقى روحى او مى شود، زیرا مى داند تکیه بر جاى بزرگان زدن بدون آماده ساختن اسباب بزرگى میسر نیست و به گفته شاعر عرب: اعلل النفس بالآمال ادرکها ما اضیق العیش لولا فسحة الامل! «خویشتن را به وسیله آرزوهاى سازنده پرورش مى دهم تا به آن برسم.چقدر میدان زندگى تنگ است اگر گستردگى آرزوها نباشد»!
 

اوسپید

عضو جدید
اسباب و انگیزه آرزوهای دور و دراز

اسباب و انگیزه آرزوهای دور و دراز

عمده ترین چیزى که سبب آرزوهاى دراز مى شود جهل و بى خبرى است، جهل نسبت به خویشتن و نسبت به دنیا و جهل نسبت به قدرت و لطف خدا و ثواب آخرت و عقبى، مجموعه این جهل ها انسان را به وادى آرزوهاى دراز مى کشاند.

توضیح اینکه: انسان به سبب بى خبرى از وضع خویش و عدم توجه به این حقیقت که هر لحظه ممکن است پایان عمر او فرارسد، یک لخته خون کوچک مى تواند مجراى رگهاى قلب یا مغز او را بگیرد و در یک لحظه، سکته قلبى یا مغزى بر او عارض شود یا حادثه اى همچون زلزله و آتش سوزى، تصادف در رانندگى، لغزیدن و بر زمین خوردن و ضربه مغزى شدن یا مانند اینها به زندگى او پایان دهد. آرى بر اثر جهل به این امور گرفتار این پندار مى شود که عمرى طولانى دارد و سپس یک مشت آرزوهاى دراز اطراف فکر او را احاطه مى کند و به او اجازه نمى دهد به غیر آن بیندیشد. همچنین جهل نسبت به ناپایدارى و بى وفایى دنیا، دنیایى که نه بر صغیر رحم مى کند و نه بر کبیر، نه بر جوان رحم مى کند نه بر پیر، گاه پیش از آنکه پیرى بمیرد صدها کودک و جوان از دنیا مى روند و گاه پیش از آنکه مریض سخت جان دهد ده ها سالم در آغوش مرگ قرار مى گیرند. گاه سلاطین مقتدر در یک روز به ضعیف ترین افراد مبدل مى شوند و در زندان انفرادى جاى مى گیرند و گاه ثروتمندان غرق ناز و نعمت در یک شب فقیر و تهیدست مى شوند و بر خاک سیاه مى نشینند، آرى جهل به این امور است که انسان را در گرداب طول امل مى اندازد. اینجاست که سلمان فارسى، شاگرد بزرگ مکتب وحى، مى گوید: «ثلاث اعجبتنى حتى اضحکتنى: مؤمل الدنیا و الموت یطلبه، و غافل لیس بمغفول عنه، و ضاحک ملئ فیه لایدرى اساخط رب العالمین علیه ام راض عنه; سه کس مرا در شگفتى فرو برده تا آنجا که به خنده واداشته است: کسى که دنیا را آرزو مى کند در حالى که مرگ در پى اوست و کسى که از اجل خویش غافل است در حالى که اجل از او غافل نیست و کسى که با تمام وجودش مى خندد در حالى که نمى داند پروردگار جهانیان از او راضى است یا نه?»

در روایات اسلامى نیز اشاره هاى روشنى به این معنى شده است، مولاى متقیان على(علیه السلام) مى فرماید: «من ایقن انه یفارق الاحباب و یسکن التراب و یواجه الحساب و یستغنى عما خلف، و یفتقر الى ما قدم کان حریا بقصر الامل و طول العمل; کسى که یقین دارد(به زودى) از دوستان جدا مى شود و در زیر خاک مسکن مى گزیند و با حساب الهى روبه روست و از آنچه بر جاى گذاشته بى نیاز مى گردد و به آنچه از پیش فرستاده محتاج مى شود، سزاوار است که آرزو را کوتاه و اعمال صالح را طولانى کند».

در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «اتقوا خداع الامال، فکم من مؤمل یوم لم یدرکه، و بانى بناء لم یسکنه، و جامع مال لم یأکله; از فریب آرزوها بپرهیزید، چه بسیار کسانى که آرزو داشتند روزى را(در آغوش ناز و نعمت) بگذرانند و هرگز به آن نرسیدند، چه بسیار کسانى که خانه و قصرى ساختند ولى هرگز در آن ساکن نشدند و چه بسیار کسانى که اموال زیادى اندوختند ولى هرگز از آن نخوردند».

گاه جهل به آخرت و نعمت هاى بى پایان آن سراى جاویدان که یک لحظه نگاه کردن به آنها به تمام دنیا مى ارزد، سبب مى شود که انسان به آرزوهاى دراز در این جهان کشیده شود، حتى گاه مى شود بى خبرى از لذت زهد در دنیا و آزادگى از چنگال اسارت زرق و برق آن، انسان را به وادى طول امل مى کشاند! در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «استجلب حلاوة الزهادة بقصر الامل; شیرینى زهد را با کوتاهى آرزوها به دست آر»! و گاه مى شود انسان قدرت خدا را فراموش مى کند و یا نسبت به آن جاهل و بى خبر است و نمى داند خدایى که از لحظه انعقاد نطفه در رحم مادر پیوسته به او روزى داده است، در حالى که هیچ کس دسترسى به او نداشته مى تواند تا پایان عمر زندگى او را اداره کند و فرزندانش اگر دوست خدا باشند، خدا آنها را تنها نمى گذارد و اگر دشمن خدا باشند خدمت به آنها بى دلیل است. آرى جهل به این امور سبب مى شود که زیر پوشش (تأمین آینده خود و فرزندان)، گرفتار آرزوهاى دراز و طول امل گردد. مجموعه این جهل ها و بى خبرى ها(جهل به خویشتن، جهل به دنیا، جهل نسبت به خدا و قدرت بى مانند او و جهل نسبت به آخرت و مواهب بى پایانش و در یک جمله "غفلت") آدمى را در بیابان بیکران و برهوت خشک و سوزان آرزوها سرگردان مى سازد.
 

اوسپید

عضو جدید
بررسی طول امل از نگاه قرآن

بررسی طول امل از نگاه قرآن

آرزو های دور و دراز از جملۀ صفات ناپسندی است که در اسلام مورد نکوهش واقع شده است در این جا هشت نمونه از این آرزوهای دور و دراز را از قرآن کریم نقل کرده و به تحلیل و بررسی دیدگاه قرآن کریم می پردازیم:

1ـ «واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بوأکم فى الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فى الارض مفسدین» ترجمه: «و به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش، قصرها براى خود بنا مى کنید و در کوهها براى خود خانه ها مى تراشید! بنابراین نعمت هاى خدا را متذکر شوید و در زمین به فساد نکوشید.»(سوره اعراف، آیه74)

2ـ «اتبنون بکل ریع آیة تعبثون * و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون»ترجمه: « آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانه اى از روى هوا و هوس مى سازید؟! ـ و قصرها و قلعه هاى زیبا و محکم بنا مى کنید، شاید در دنیا جاودانه بمانید؟!»(سوره شعراء، آیات 129 و 128)

3ـ «ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلى و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانى حتى جاء امر الله و غرکم بالله الغرور»ترجمه: « (منافقان) آنها را صدا مى زنند «مگر ما با شما نبودیم؟!» مى گویند «آرى ولى شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار(مرگ پیامبر را) کشیدید و(در همه چیز) شک و تردید داشتید و آرزوهاى دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرارسید و شیطان فریبکار(نیز) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!». (سوره حدید، آیه14)

4ـ «الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون» ترجمه: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کسانى نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلب هایشان قساوت پیدا کرد و بسیارى از آنها گنهکارند!»(سوره حدید، آیه16)

5 ـ «ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون»ترجمه: « بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد ولى به زودى خواهند فهمید!»(سوره حجر، آیه3)

6 ـ «ام للانسان ما تمنى * فلله الاخرة و الاولى»ترجمه: «آیا آنچه انسان تمنا دارد به آن مى رسد؟! ـ در حالى که آخرت و دنیا از آن خداست!»(سوره نجم، آیات 24و25)

7ـ «ویل لکل همزة لمزة * الذى جمع مالا و عدده * یحسب ان ماله اخلده»ترجمه: « واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى! ـ همان کس که مال فراوانى جمع آورى و شماره کرده(بى آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند)! ـ او گمان مى کند که اموالش او را جاودانه مى سازد!»(سوره همزه، آیات1تا3)

8 ـ« ان الذین ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدى الشیطان سول لهم و املى لهم»ترجمه: «کسانى که بعد از روشن شدن هدایت براى آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است»!(سوره محمد، آیه25)

تحلیل و جمع بندى
سرچشمه آرزوهای دور و دراز
• آیات اول و دوم ناظر به قوم «عاد» و «ثمود» است که پیامبرانى به نام «هود» و «صالح» داشتند این جمعیت با پیشرفتى که در کشاورزى و صنعت پیدا کرده بودند سخت سرگرم به دنیا شده و به آن دل بسته بودند و آرزوهاى دور و دراز آنها را در خود غرق ساخته بود و چنان گرفتار غرور و کبر و نخوت شده بودند که نه تنها کمترین اعتنایى به دعوت خیرخواهانه پیامبرشان هود و صالح(علیهما السلام) نکردند، بلکه به مبارزه با آنها برخاستند.

قرآن مجید در نخستین آیه از آیات بالا، از زبان حضرت صالح(علیه السلام) خطاب به آن قوم سرکش چنین نقل مى کند: «به خاطر بیاورید که قوم عاد به خاطر طغیان از میان رفتند و خداوند شما را جانشینان آنان قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش قصرها براى خود بنا مى کنید و در کوهها(در دل سنگها) براى خود خانه هایى مى تراشید، به یاد نعمت هاى خدا باشید و در زمین فساد نکنید»! (واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بوأکم فى الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فى الارض مفسدین).( اعراف، 74) در دومین آیه وضع قوم «عاد» را شرح مى دهد که توضیحى است براى آیه قبل که درباره قوم «ثمود» بود.

از زبان پیامبرشان(حضرت هود(علیه السلام)) چنین نقل مى کند: «آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانه اى از سر هوا و هوس مى سازید؟ ـ و قصرها و قلعه هاى زیبا و محکم بنا مى کنید که گویى در دنیا جاودانه خواهید ماند»! (اتبنون بکل ریع آیة تعبثون * و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون).( شعرا، 129 ـ 128) هود(علیه السلام) با این سخن به آنها مى فهماند که یکى از علل مهم انحراف شما هوسرانى و تکیه بر آرزوهاى دراز است که شما را از خدا غافل کرده و در زرق و برق دنیا غرق ساخته است. «مصانع» جمع «مصنع» به معنى ساختمان و قصر مجلل و محکم است، این واژه از ماده «صنع» گرفته شده که به معنى کار نیکو انجام دادن است، بنابراین صنع به هر کارى گفته نمى شود، بلکه به کارهایى اطلاق مى گردد که داراى امتیاز خاصى است. قوم عاد و ثمود تصور مى کردند که با این بناهاى محکم و زیبا و خانه هاى مجللى که در درون دل کوهها ایجاد کرده بودند، مى توانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و سالیان دراز زنده بمانند و به عیش و نوش بپردازند. همین معنى در باره قوم ثمود در آیات دیگرى مطرح شده است و باز از زبان صالح(علیه السلام) این چنین مى خوانیم: «اتترکون فى ما ههنا آمنین * فى جنات و عیون * و زروع و نخل طلعها هضیم * و تنحتون من الجبال بیوتا فارهین; آیا چنین مى پندارید که همیشه در نهایت امنیت در نعمت هایى که اینجاست، مى مانید ـ در این باغها و چشمه ها ـ در این زراعت ها و نخلهایى که میوه هایش شیرین و رسیده است و شما از کوهها خانه هایى(بسیار محکم) مى تراشید و در آن به عیش و نوش مى پردازید( و همه چیز را به دست فراموشى مى سپارید؟!)».( شعرا، 149 تا 146) بى شک غرور و غفلت حاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولى در قرآن مجید در مورد این دو گروه سرکش، این رذیله اخلاقى برجستگى خاصى دارد.

در سومین آیه سخن از گفتگوى مؤمنان و منافقان در روز قیامت است که منافقان خود را در ظلمت و تاریکى در صحنه محشر مى بینند، در حالى که مؤمنان در پرتو نور و ایمان به سوى بهشت در حرکتند، منافقان از مؤمنان تقاضا مى کنند اجازه بدهید ما هم از نور شما بهره اى بگیریم، ولى دیوار بلندى در میان این دو فاصله مى شود. در اینجا منافقان فریاد مى زنند «...الم نکن معکم...; آیا ما در دنیا با شما نبودیم(پس چرا از ما جدا شدید؟)»( حدید، 14) مؤمنان در پاسخ مى گویند: «آرى ما با هم بودیم، ولى شما خود را فریب دادید و در انتظار حوادث ناگوار براى مسلمانان بودید و پیوسته در امر معاد و دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)ابراز تردید مى کردید و آرزوهاى دراز، پیوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوى خدا فرارسید»، (...قالوا بلى و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانى حتى جاء امر الله...)( همان، 14) به این ترتیب آیه فوق عامل بدبختى منافقان را در چهار چیز خلاصه مى کند که چهارمین آنها آرزوهاى طول و دراز است. «امانى» جمع «امنیه» از ماده «منى»(بر وزن مغز) در اصل به معنى اندازه گیرى کردن است، و «تمنى» به معنى آرزوست، چرا که انسان در درون دل در عالم خیال امورى را براى خود اندازه گیرى مى کند و به همین جهت به خیالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهاى دور و دراز «امنیه» و جمع آن «امانى» اطلاق شده است.

در تفسیر منهج الصادقین و تفسیر قرطبى در ذیل این آیه حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)نقل شده که مضمونش این است: «آن حضرت در حالى که یارانش را موعظه مى فرمود خط هایى(موازى هم) بر زمین کشید، بعد یک خط عمودى بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت: مى دانید این خطوط چه معنى دارد؟ عرض کردند: نه یا رسول الله! فرمود: این خطوط مانند آرزوهاى دور و دراز انسانهاست (که حد و مرزى ندارند) و آن یک خط(عمودى) همان مرگ و پایان زندگى است که بر همه آنها کشیده مى شود و همه آمال و آرزوها را باطل مى کند». همین معنى با تفاوت مختصرى از «ابن مسعود» نقل شده است و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)خطى به شکل مربع کشید و خطى در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربع ادامه داد و خطوط کوچکى از طرف راست و چپ آن کشید، سپس فرمود: «این(خطى که در وسط مربع است) انسان است و این(مربع) اجل اوست که به او احاطه کرده و این(ادامه خطى که به خارج از مربع پیش رفته) آرزوهاى دراز اوست که از اجل و مرگ او هم فراتر مى رود و این خطوط کوچک عوارض و حوادثى است که او را احاطه کرده، اگر(فرضا) اجل خطا کند، این حوادث و عوارض او را از بین مى برند و اگر این حوادث و عوارض خطا کنند اجل او را از میان برمى دارد».

در چهارمین آیه مؤمنان را به طور غیر مستقیم مخاطب قرار داده و هشدار مى دهد که مراقب وضع خویش باشند، مبادا بر اثر آرزوهاى دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند، مى فرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دل هاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد، و مانند کسانى نباشند که پیش از این کتاب آسمانى بر آنها داده شد، سپس زمان طولانى به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهاى دراز) قلب هاى آنها قساوت پیدا کرد. و بسیارى از آنان گناهکارند. الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون».( حدید، 16) مطابق این آیه آنچه باعث نرمش قلب آدمى و انعطاف آن به سوى حق و خشوع و خضوع در پیشگاه خدا مى شود، همان ذکرلله و یاد خدا و توجه به حق است، آرى یاد خدا است که آرزوهاى دور و دراز را بر مى چیند، و انسان را متوجه مسؤولیت هایش مى کند، و دل را نورانى، و فکر انسان را واقع بین و ماهیت زندگى ناپایدار دنیا را در برابر او مشخص مى سازد.
دلى کز نور معنى نیست روشن *** مخوانش دل که آن سنگ است و آهن
دلى کز گرد غفلت زنگ دارد *** از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد

در پنجمین آیه خطاب به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، اشاره به کفار و مشرکان کرده، مى فرماید: «بگذار آنها بخورند و از دنیاى مادى بهره گیرند و آرزوها(ى دراز) آنان را غافل سازد ولى به زودى خواهند فهمید(که چه اشتباه بزرگى مرتکب شده اند)»، (ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون). آرى آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزى نمى فهمند، تنها تفاوتى که با چهارپایان دارند و آنها را از چهارپایان پست تر کرده این است که یک مشت آرزوى طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمى دهد که در سرنوشت خود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند.

در اینجا تأثیر منفى آرزوهاى دراز در وجود انسان به خوبى تبیین شده و نشان مى دهد که تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول مى سازد و از خدا غافل مى کند. تعبیر به «ذرهم» (آنها را رها کن) به وضوح نشان مى دهد که امیدى به هدایت این گروه نیست وگرنه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) هرگز مأمور نمى شد آنها را رها سازد. چگونه مى توان امید به هدایت گروهى داشت که هدف نهایى آنها خور و خواب همچون حیوانات است و آرزوهاى دراز به آنها اجازه نمى دهد که لحظه اى به پایان زندگى و به آفریدگارى که این مواهب حیات را به آنها بخشیده بیندیشند و درباره هدفى که براى آن آفریده شده اند لحظه اى فکر کنند.

در ششمین آیه مورد بحث، اشاره به این حقیقت مى کند که غالبا آرزوهاى دراز که هرگز انسان به آنها نمى رسد، او را احاطه مى کنند و امکانات او را که باید در مسیر سعادت به کار گرفته شود به خود جذب مى کند و او را از راه بازمى دارد، مى فرماید: «آیا انسان به آنچه آرزو مى کند مى رسد؟!(نه هرگز نخواهد رسید)» (ام للانسان ما تمنى).( نجم، 24) این استفهام(سؤال) در واقع یک نوع استفهام(سؤال)انکارى است، چگونه ممکن است انسان به همه آرزوهایش برسد در حالى که طول آرزوها گاه دهها یا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلا نقطه پایانى ندارد! و هر جا برسد آرزوهاى دیگرى در برابر او خودنمایى کرده و وى را به سوى خود جلب مى نماید. باید توجه داشت که این آیه به دنبال آیاتى است که اشاره به بتهاى مشرکان مى کند که آرزو داشتند شفیع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن مى گوید این آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولى با این حال مفهوم آیه عمومیت دارد یعنی آیه منحصرا مربوط به مشرکان آن زمان نمی شود بلکه همۀ انسانها را در بر می گیرد به این معنا که هیچ انسانی به آرزو های دور و دراز خود نخواهد رسید.

در هفتمین آیه سخن از دنیاپرستان خودخواه با آرزوهاى دور و دراز است، مى فرماید: «واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى ـ همان کس که مال و ثروت(عظیمى) را جمع آورى و شماره کرده است(بى آنکه حساب مشروع و نامشروع را بکند) و گمان مى کند اموالش سبب جاودانگى اوست!»، (ویل لکل همزة لمزة * الذى جمع مالا و عدده * یحسب ان ماله اخلده).(همزه، 1تا3) در واقع این سه آیه علت و معلول یکدیگرند، چرا که این انسان بى خبر و خودبین و خودپسند دیگران را استهزاء مى کند، به خاطر آنکه ثروت عظیمى براى خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دست به جمع چنین ثروتى زده؟ به خاطر اینکه مى پندارند داشتن چنین ثروتى به او جاودانگى مى دهد، این پندار که با «طول امل» و آرزوهاى دراز همراه است سبب غرور و خودبرتربینى مى شود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عیبجویى نسبت به دیگران است.( «همزة» و «لمزة» هر دو صیغه مبالغه است، اولى از ماده «همز» به معنى شکستن گرفته شده و دومى از ماده «لمز» به معنى غیبت و عیبجویى کردن است، بعضى معتقدند «همزة» به کسى مى گویند که با اشارات عیبجویى مى کند و «لمزة» به کسى که با زبان این کار را انجام مى دهد) از این آیه به خوبى مى توان استفاده کرد که آرزوهاى دراز گاهى به حدى مى رسد که انسان مرگ را به کلى فراموش کرده، خود را جاودانه مى پندارد و همین امر سبب طغیان و سرکشى او مى شود و آن طغیان سرچشمه گناهان دیگرى مى گردد.

در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از گروهى است که حق را شناختند و سپس به آن پشت کردند و از آن اعراض نمودند، مى فرماید: «کسانى که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است!»، (ان الذین ارتدوا على ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدى الشیطان سول لهم و املى لهم).( محمد، 25) «املى لهم» از ماده «املاء» به معنى پدید آوردن آرزوهاى دور و دراز است که انسان را به خود مشغول مى دارد. در واقع آیه ناظر به این حقیقت است که چگونه ممکن است یک انسان حق را بشناسد و باور کند سپس آن را نادیده بگیرد و به آن پشت کند و راه نجات خود را ببیند با این حال از بیراهه برود! آیا مى توان باور کرد انسان عاقلى چنین کند؟! آرى! هنگامى که تسویلات شیطان انسان را احاطه کند و زشتى ها را در نظرش به صورت زیبایى ها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهاى دور و دراز سازد، بعید نیست حق را به دست فراموشى بسپارد و به آن پشت کند. از اینجا مى توان دریافت که آرزوهاى طولانى چه بلایى بر سر انسان مى آورد و چگونه انسان عاقل را به کلى از عقل و خرد بیگانه مى کند؟!

از مجموع آیات فوق که قسمتى درباره اقوام پیشین بود و بخشى در باره معاصران پیامبر(صلى الله علیه وآله) و قسمتى نیز به صورت یک قانون کلى مطرح شده بود مى توان چنین نتیجه گرفت که طول امل و آرزوهاى دراز از خطرناک ترین دشمنان سعادت بشر است که نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملت ها را(به خاطر داشتن آرزوهای دور و دراز مشترک) در کام مرگ و بدبختى فرو مى برد آیا کسی که خواهان سعادت ابدی است، بدون فکر و اندیشه خود را در این ورطۀ خطر ناک می اندازد؟!
 

اوسپید

عضو جدید
پیامدهای آرزوهای دور و دراز

پیامدهای آرزوهای دور و دراز

آرزوهاى دراز و گاه بى پایان، آثار مخرب فراوانى در زندگى معنوى و مادى انسان دارد و به طور کلى مى توان گفت: طول امل(آرزو) پیامدهاى خطرناک و مخرب و سوء زیر را دارد:

1ـ طول امل سرچشمه بسیارى از گناهان
یکى از بدترین آثار منفى طول امل و آرزوهاى دراز این است که انسان را به انواع گناهان دعوت مى کند، زیرا رسیدن به این آرزوها معمولا از طریق مشروع غیر ممکن است، بنابراین گرفتاران این رذیله اخلاقى خود را ناگزیر مى بینند که در کسب درآمدها چشم بر هم نهند و حلال و حرام را شناسایى نکنند و از غصب حقوق دیگران، خوردن اموال یتیمان، کم فروشى، رباخوارى، رشوه و مانند این امور، ابا نداشته باشند.
به همین دلیل در حدیث معروف غررالحکم آمده است: «من طال امله ساء عمله; کسى که آرزویش دراز باشد عملش بد مى شود»!
و نیز آمده: «اطول الناس املا اسوئهم عملا; آن کس که آرزوهایش طولانى تر است عملش زشت تر خواهد بود».
و در نقطه مقابل آن آمده است: «من قصر امله حسن عمله; کسى که آرزویش کوتاه باشد عملش نیک خواهد بود»!
هر سه حدیث بالا از مولا امیرمؤمنان على(علیه السلام) است که حکایت از نتایج گریز نا پذیر طول امل(آرزوهای دور و دراز)می کند.

2ـ طول امل یکى از اسباب مهم قساوت قلب
قرآن مجید درباره یکى از اقوام پیشین مى گوید: آنها کسانى بودند که مى پنداشتند عمر طولانى دارند(و گرفتار آرزوهاى دراز شده اند) و از این رو قلب هاى آنها قساوت یافت. دلیل این مسئله روشن است; زیرا طول امل(طولانی شدن آرزو) انسان را از خدا غافل مى کند و به دنیا حریص مى سازد و آخرت او را به دست فراموشى مى سپارد و اینها همه اسباب سنگدلى و قساوت است،و سنگدلی در واقع کنایه از نفوذ ناپذیری است یعنی یاد خدا و یاد آخرت به هیچ وجه در دل او نفوذ نمی کند. به همین دلیل در حدیثى آمده است که خداوند به موسى(علیه السلام) فرمود: «یا موسى لاتطول فى الدنیا املک فیقسوا قلبک، و القاسى القلب منى بعید; اى موسى! آرزوى خود را در دنیا طولانى نکن که قسى القلب خواهى شد و قسى القلب از من دور است». همین معنى در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است که فرمود: «من یأمل ان یعیش ابدا یقسوا قلبه و یرغب فى الدنیا; کسى که آرزو دارد جاودانه در این دنیا بماند قسى القلب مى شود و راغب در دنیا مى گردد».

3ـ طول امل سبب نسیان اجل
این اثر نیاز به شرح و بسط ندارد و به خوبى در زندگى آنها که گرفتار این رذیله اخلاقى هستند نمایان است که هرگز نه سخنى از مرگ بر زبان مى رانند و نه در فکر آخرتند، بلکه دائما در گرداب غفلت غوطه ورند. حدیث معروفى که هم از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و هم از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که مى فرماید: «طول الامل ینسى الاخرة; درازى آرزوها سبب فراموشى آخرت است» گواه صدق این مدعاست و نسیان آخرت به معنی آن است هیچ توجهی به کمالات معنوی ندارد و طبیعتا چنین کسی روی سعادت را نخواهد دید. در حدیث دیگرى از مولا على(علیه السلام) مى خوانیم: «اکثر الناس املا اقلهم للموت ذکرا; کسى که آرزویش از همه طولانى تر است از همه کمتر به یاد مرگ است».

4ـ زندگى پررنج محصول دیگرى از طول امل
بدیهى است هر قدر آرزوها طولانى تر باشد تهیه مقدمات بیشترى را مى طلبد، همچنین صرفه جویى بیشترى براى حفظ اموال و ثروت ها جهت رسیدن به آن آرزوهاى دور و دراز لازم است و نتیجه این دو، یک زندگى توأم با درد و رنج و سخت گیرى بر خود و خانواده خود،توأم با تلاش شبانه روزى بى رویه خواهد بود. به همین جهت در احادیثى که از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده است مى خوانیم: «من کثر مناه کثر عنائه; کسى که آرزوهایش زیاد باشد، تعب و رنج او فزونى خواهد یافت». و نیز مى فرماید: «من استعان بالامانى افلس; کسى که از آرزوهاى دراز کمک بگیرد فقیر و مفلس مى شود(و زندگى فقیرانه اى خواهد داشت هر چند ثروتمند باشد)».و آن به این خاطر است که اگر چیزی دست نیافتنی باشد نقد نخواهد بود و اگر چیزی نقد نباشد نمی شود به آن تکیه کرده و روی آن حساب نمود لذا کمک گرفتن از چیزی که هرگز بدست نخواهد آمد موجب فقر خواهد شد. و نیز مى فرماید: «الرغبة مفتاح النصب; تمایل به دنیا(و آرزوهاى دراز) کلید درد و رنج است»!

5 ـ طول امل و زندگى ذلت بار
صاحبان آرزوهاى دراز نه تنها در رنج و تعب دائم به سر مى برند، بلکه ناچارند شخصیت انسانى خود را نیز در هم بشکنند و براى رسیدن به مقصود خیالى در برابر هر کس و ناکس خضوع کنند و دست التماس به سوى این و آن دراز نمایند و به زندگى ذلت بار تن در دهند. در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «ذل الرجال فى خیبة الامال; خوارى مردان در ناکامى آرزوهاست». حال اگر کسی بخواهد هرگز روی ذلت را نبیند باید سعی کند که آرزوهای طولانی و به دور از واقع نداشته باشد،چرا که عمدتا ناکامی افراد در مورد آرزوهایشان ناشی از غیر واقعی بودن و دور از دسترس بودن آنها است. انسان عاقل همواره برای انجام کارهای خود قبل از آنکه اقدامی از او سر بزند ابتداد آن را بررسی کرده و توانایی های خویش را نیز در نظر می گیرد و علاوه بر آن از نظرات کارشناسان نیز بهره می گیرد،در نتیجه درصد احتمال موفقیت خویش را بالا می برد و از ناکامی های خویش می کاهد.

6 ـ محرومیت از نعمتها
همان گونه که در بالا اشاره شد، کسانى که گرفتار آرزوهاى دور و درازند و در دریاى امانى(آرزوها) غوطه ورند، غالبا به سراغ صرفه جویى و سخت گیرى هر چه بیشتر در استفاده از مواهب حیات و زندگى مى روند تا به آرزوهاى دور و دراز خود برسند. به همین دلیل نسبت به همه کس حتى خویشتن و زن و فرزند بخیل خواهند بود، همان بخلى که آنها را از بهره گیرى از نعمت هاى الهى محروم مى سازد و در عین برخوردارى از امکانات فراوان، زندگى فقیرانه اى دارند. در زمان خود افرادى را مى بینیم که تحت عنوان «تأمین آینده»! براى خود و فرزندان، گرفتار طول امل هستند و همین امر آنان را از مواهبى که در اختیار دارند محروم مى سازد.البته نباید این مطلب را از نظر دور داشت که مقصود از طول امل آرزوهای دست نیافتنی است و گر نه تدبیر امور آینده و رسیدگی به امر معیشت(به قدر کفایت) از نشانه های کمال فرد محسوب می شود.

7ـ طول امل و محروم بودن از درک حقایق
آرزوهاى دراز همچون سرابى است که تشنگان را در بیابان زندگى به دنبال خود مى کشاند و تشنه تر مى سازد، بى آنکه به جایى برسند، این آرزوها چهره واقعیت ها را به گونه اى دروغین نشان مى دهد و انسان به خاطر آنها درک نمى کند کجاست و به کجا مى رود؟ و وظیفه اش در برابر این سرنوشت چیست؟ از همین رو در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام)آمده است: «الامانى تعمى عیون البصائر; آرزوهاى دراز دیدگان بصیرت را نابینا مى کند»! کوتاه سخن اینکه: کسى مى تواند چهره زیباى حقیقت را آن گونه که هست ببیند و به سرچشمه زلال معرفت برسد که دیده عقل خود را با حجاب آرزوها نپوشاند و در میان ابرهاى تیره و تار طول امل قرار نگیرد.

8 ـ طول امل سبب کفران نعمت است
بدیهى است آرزوهاى دراز، انسان را به آن چه ندارد و شاید هرگز به آن نمى رسد دلبند مى سازد، به همین دلیل آنچه را از نعمت هاى الهى در دست دارد کوچک مى شمرد و نسبت به آن بى اعتناست و این کفران نعمت، پیامدهاى شومى در دنیا و آخرت براى او دارد. در حدیثى از مولاى متقیان امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: «تجنبوا المنى فانها تذهب ببهجة نعم الله عندکم، و تلزم استصغارها لدیکم، و على قلة الشکر منکم; از آرزوهاى دراز بپرهیزید که زیبایى نعمت هاى الهى را از نظر شما مى برد و آنها را نزد شما کوچک مى کند و به کمى شکر(و کفران نعمت) از سوى شما منتهى مى شود»!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
javad ta دور کردن شیطان تالار اسلام و قرآن 26
sweetest برای دور شدن شیطان تالار اسلام و قرآن 0

Similar threads

بالا