آخ عجب سرماست ....

آراز ائل سس

اخراجی موقت
آخ عجب سرماست ....
آخ عج سرماست امشب اي ننه ما که مي ميريم در هذا السنه
تو نگفتي مي کنيم امشب الو تو نگفتي ميخوريم امشب پلو
نه پلو ديدم امشب نه چلو سخت افتاديم اندر منگنه
آخ عجب سرماست امشب اي ننه
اين اطاق ما شده چون زمهرير باد مي آيد زهر سو چون سفير
من ز سرما مي زنم امشب نفير مي دوم از ميسره بر ميمنه
آخ عجب سرماست امشب اي ننه
اغنيا مرغ مسما مي خورند با غدا کنياک و شامپا مي خورند
منزل ما جمله سرما مي خورند خانه ما بدتر است از گردنه
آخ عجب سرماست امشب اي ننه
اندرين سرماي سخت شهر ري اغنيا ژيش بخاي مست مي
اي خداوند کريم فرد و حي داد ما گير از فلان الطزنه
اخ عجب سرماست امشب اي ننه
خانباجي مي گفت با آقا جلال يک قرن دارم من از مال حلال
مي خرم بهر شما امشب زغال حيف افتاد آن قرآن در روزنه
آخ عجب سرماست امشب اي ننه
مي خورد هر شب جنا مستطاب ماهي و قرقاول و جوجه کبات
ما براي نان جو در انقلاب واي اگر ممتد شود اين دامنه
آخ عجب سرماست امشب اي ننه
تجم مرغ و روغن و چوب سفيد با پياز و نان گر امشب مي رسيد
مي نمودم اشکنه امشب تريد حيف ممکن نيست پول اشکنه
......نسیم شمال
 

آراز ائل سس

اخراجی موقت
نگاهی به اشغار دوره مشروطه
ممدلی شاه قرت کو

توپ شرنپل ات کو

لیاخوف خوشگلت کو

شاپشال قصابت کو

شست تو بده به یپرم

دست تو بده به یپرم

بد کردی و بد کردی

مشروطه را رد کردی



ممدلی شاه دیوس

رفتی سفارت روس

عجب ادایی داشتی

عجب جفایی داشتی

مشروطه خواهو تو کشتی

گه خوردی و گه خوردی

بد کردی و بد کردی

مشروطه را رد کردی



ای شاه بی عدالت

عین الدوله بی غیرت

تو موندی و بی ریشت

با روس و قوم و خویشت

.....

........

بد کردی و بد کردی

مشروطه را رد کردی
 

آراز ائل سس

اخراجی موقت
محمد تقی بهار

با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست --------- کار ایران با خداست!

مذهب شاهنشه ایران زمذهب ها جداست--------- کار ایران با خداست!

شاه مست و میر مست و شحنه مست و شیخ مست --------- مملکت رفته زدست

هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست --------- کار ایران با خداست!

هر دم از دریای استبداد آید بر فراز -------- موج های جانگداز

زین طلاطم کشتی ملت به گرداب بلاست --------- کار ایران با خداست!

مملکت کشتی، حوادث بحر و استبداد خس-------- ناخدا عدل است و بس

کار پاس کشتی و کشتی نشین با ناخداست -------- کار ایران با خداست!
پادشه خود را مسلمان خواند و می سازد تباه -------- خون جمعی بی گناه

ای مسلمانان در اسلام این ستم ها کی رواست -------- کار ایران با خداست!

شاه ایران گر عدالت را نخواهد باک نیست ---------- زانکه طینت پاک نیست

دیده ی خفاش از خورشید در رنج و عناست ------- کار ایران با خداست!

باش تا آگه کند شه را از اين نابخردی --------- انتقام ايزدی

انتقام ايزدی برق است و نابخرد گياست ------ کار ايران با خداست

سنگر شه چون به دوشان تپه رفت از باغ شاه ------ تازه تر شد داغ شاه

روز ديگر سنگرش در سرحد ملک فناست ---------- کار ايران با خداست
-
باش تا خود سوی ری تازد ز آذربايجان ------- حضرت ستارخان

آنکه توپش قلعه کوب و خنجرش کشورگشاست -------- کار ايران با خداست

باش تا بيرون ز رشت آيد سپهدار سترگ --------- فر دادار بزرگ

آن که گيلان ز اهتمامش رشک اقليم بقاست -------- کار ايران با خداست

باش تا از اصفهان صمصام حق گردد پديد --------- نام حق گردد پديد

تا ببينيم آن که سر ز احکام حق پيچد کجاست ------- کار ايران با خداست

خاک ايران، بوم و برزن از تمدن خورد آب ------ جز خراسان خراب

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ------- کار ايران با خداست
 

آراز ائل سس

اخراجی موقت
نسیم شمال

گرديده وطن غرقه اندوه و محن وای ای وای وطن وای
خيزيد، رويد از پی تابوت و كفن وای ای وای وطن وای
از خون جوانان كه شده كشته در اين راه رنگين طبق ماه
خونين شده صحرا و تل و دشت و دمن وای ای وای وطن وای
كو همت و كو غيرت و كو جوش فتوت؟ كو جنبش ملت؟
دردا كه رسيد از دو طرف سيل فتن وای ای وای وطن وای
تنها نه همين گشت وطن ضايع و بد نام گمنام شد اسلام
پژمرده شد اين باغ و گل و سرو وسمن وای ای وای وطن وای
بلبل نبرد نام گل از واهمه هرگز نرگس شده قرمز
سرخند از اين غصه سفيدان چمن وای ای وای وطن وای
بعضی وزرا مسلكشان راهزنی شد سّری علنی شد
گشته علما غرقه در اين لای و لجن وای ای وای وطن وای
سوزد جگر از ماتم خلخال خدايا محشر شده آيا؟
يك جامه ندارند رعيت به بد ن وای ای وای وطن وای
يك ذره ز ارباب نديده است معيت بيچاره رعيت
كارش همه فرياد حسين وای حسن وای ای وای وطن وای
اشرف به جز از لالهء غم هيچ نبويد هر لحظه بگويد
ای وای وطن وای وطن وای وطن وای ای وای وطن وای
 

آراز ائل سس

اخراجی موقت
نسیم شمال
دوش می گفت اين سخن ديوانه ای بی بازخواست دردايران بی دواست
عاقلی گفتا كه از ديوانه بشنو حرف راست درد ايران بی دواست
مملكت از چارسو در حال بحران و خطر چون مريض محتضر
با چنين دستور اين رنجورمهجور از شفاست درد ايران بی دواست
پادشه بر ضد ملت، ملت اندر ضد شاه زين مصيبت آه، آه!
چون حقيقت بنگری هم اين خطا هم آن خطاست دردايران بی دواست
هركسی با هر كسی خصم است و بدخواه است وضد گويد او را مستبد
با چنين شكل ای بسا خون ها هدر جان ها هباست دردايران بی دواست
صوراسرافيل زد صبح سعادت دردميد ملا نصرالدين رسيد
مجلس و حبل المتين سوی عدالت رهنماست درد ايران بی دواست
با وجود اين جرايد خفته ای بيدار نيست يك رگی هشيار نيست
اين جرايد همچو شيپور و نفير و كرناست درد ايران بی دواست
شكر می كرديم جمعی كارها مضبوطه شد مملكت مشروطه شد
باز می بينيم آن كاسه وآن آش است وماست دردايران بی دواست
با خرد گفتم كه آخر چارهء اين درد چيست؟ عقل قاطع هم گريست
بعد آه و ناله گفتا: چاره در دست خداست! درد ايران بی دواست
مسجد مروی پر از اشرار غارتگر شده مدرسه سنگر شده
روح واقف در بهشت از اين مصيبت درعزاست دردايران بی دواست
اشرفا! هركس در اين مشروطه جانبازی نمود رفعت و قدرش فزود
در جزا استبرق جنات عد نش متكّاست درد ايران بی دواست
 

Similar threads

بالا