בلتنگـﮯ

M.T.R.W

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـتـــــ . . . !


یـــــکــــ دل . . . ! یـــــکـــ آســـمــــان


یـــــکــــ بــــغـــض


و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده



بـــــه هــــمــــیــــن ســادگــــی



گاهـــﮯ...
حجم ِ בلتنگـﮯ ـهايَـ م
آنقدر زيــآد مـﮯ شـوב

ڪــﮧ دنيــا با تمامـ ِ وسعتش برايَــ م تنگ مـﮯشوב
בلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ گردش ِ روزگارش

بـﮧ مَــ טּ ڪـﮧ رسيـב از حرڪـت ايستاב

دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ בلتنگـﮯـهايَـ م رـآ نديـב

دلتنگ ِ خوבمـ
خوבے ڪـﮧ مدتهاست گم ڪـرבه امـ ...
...
بـایـد کـسـی را پـیـدا کـنـم


کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـد (!)


آنـقـدر کـه یـکـی از ایـن شـب هـای لـعـنـتـی


آغـوشـش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتـگـی اَم بـگـشـایـد...


هـیـچ نـگـویـد! هـیـچ نـپـرسـد...


فـقـط مـرا در آغـوش بـگـیـرد...

بـعـد هـمـانـجـا بـمـیـرم...



غیــــــرت دارمــــــــ
روی خــــــــــــــاطراتمانـ !!!
بـــرای هـــر كســــی تعــــــریفشان نمــــیكنمـــــ...
تــــــــــــو فقـــــط مــــــــرد بــــــاش
و
انـــــــكارشـــــان نكـــــــن...

خاطراتــــــ ـــ ـ کودکیـم را ورق می زنــــ ـــ ـم

و یک به یک ، عکسها را با نگاهــــ ــ ـم می نوشم

عکسهـای دوران کودکیــــــ ــــ ـم طعـــــم خوبـی دارنــد ....


" بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..


بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..


هوایت که به سرم می زند

دیگر در هیچ هوایی،


نمی توانم نفس بکشم!

عجب نفس گیر است

هوایِ بی توئی!
زور که نیست ...
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....




آن شب ...

که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...


تماشا می کرد ...

آن شب که شب پره ها ..

عاشــقـــانه تر ..

نــــور را می جســـتند ...!

و اتاقم ..

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !

دانستم..

تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!

وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت فهمیدم گاهی هرگز نرسیدن
بهتر از دیر رسیدن است



هیـــ ـچ نبَـ ــوב . . .
آבمـ ــش ڪَـ ـرבم . . .
بــ ـاتَعــریــف هــ ـاَےمـَ ـטּ شَخصـ ــیت پیــבا ڪَـ ــرב
غـُ ـرورش را مَـבیـ ــوלּمـَ ـטּ اســت . . .
زیــ ـاב مَغـ ـرور شـُ ـב . . .
زیــ ـاב ازפֿـ ـوبـ ـے هـ ـاینـَـבاشـ ــتــﮧ اش بــَ ـرایــش گــُفـ ــتم
بـ ــاور ڪَـ ــرב ومــَ ـرا ڪُـ ـوچَڪ בیـ ـב و َ
رَفتـــ ـــ ــ ـ
گریان شده دلم همچون دخترکی لجباز

پا به زمین می کوبد

تـو را میخواهد

فقط "تــــــــــــــــــو" را

خدایا
خواستم بگویم تنهایم
اما نگاه خندانت ، مرا شرمگین کرد
چه کسی بهتر از تــو ؟








 

M.T.R.W

عضو جدید
کاربر ممتاز

باید خودم را ببرم خونه !
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد…
دلداریش بدهم ، که فکر نکند…
بگویم نگران نباش ، میگذرد
باید خودم را ببرم بخوابد…
من” خسته است …!

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من بودم ، تو و یک عالمه حرف
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد

[/FONT]
[/FONT]
فریاد...
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
از اعماق وجود فریاد می کشم نه برای شنیدن
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آرام شکست می خورم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و سکوت دنیایم را در بر میگیرد[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فریاد، سکوت، غم و چشمانت به کناره میروند و تنها من میمانم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چگونه فریاد کشم وقتی در بند سکوت اسیرم ؟[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش در زندان قلبت زندانی بودم و اسارت در بند سکوت را نمیدیدم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اسارتم در بندیست که قطورتر و محکم تر از تمامی بندهای دنیاست[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سلولم کوچکتر از دلتنگترین قلبهای عاشق دنیاست[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیوارهایش به بلندای امواج ترانه عشاق و میله هایش به قطوری پیوند دو عاشق[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خسته ام، خسته تر از همه مسافران دره دلتنگی[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به کناری میروم، آرام و تنها مینشینم و فقط به امید فریاد یک نفر هستم، که مرا از بند این اسارت برهاند[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فریاد از آن من نیست اما برای من و فقط من طنین انداز میشود[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میدانم فاصله سکوت من تا فریاد تو خیلی زیاد شده است[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اما منتظر می مانم، چون می دانم عاقبت فریاد تو در سکوت من طنین انداز خواهد شد[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به امید رهایی یک اسیر از بند اسارت سکوت... [/FONT]​

[/FONT]
از ماورای یک احساس قشنگ تپش های قلب تو را می شنوم

چه زیباست از پشت این نقاب هزار رنگ حس دلتنگی تو را بوئیدن

تو را می بینم و می جویم که همچون یک باران بهاری
بر دل پائیزی من می باری و سیراب
میکنی درختان دلم راکه بارور می شوند و شکوفه می دهنددر بهار دل

چه معصومانه است عشقی که تو دیده ای را فهمیدن

به ذهنم هم نمی امد که روزی می شوی هم حس تنهایی های من

من و تو از تراوش یک چشمه ایم.... چشمه ای پر از قطرات ناب تنهایی

همان حس مشترک...
من نه عاشق بودم

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم بودم و یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزید

من خودم بودم دستی که صداقت می کاشت

گر چه در حسرت گندم پوسید

من خودم بودم هر پنجره ای

که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود

و خدا می داند بی کسی از ته دلبستگیم پیدا بود

من نه عاشق بودم

و نه دلداده به گیسوی بلند

و نه آلوده به افکار پلید

من به دنبال نگاهی بودم

که مرا از پس دیوانگیم می فهمید

آرزویم این بود

دور اما چه قشنگ

که روم تا در دروازه نور

تا شوم چیره به شفافی صبح

به خودم می گفتم

تا دم پنجره ها راهی نیست

من نمی دانستم

که چه جرمی دارد

دستهایی که تهیست

و چرا بوی تعفن دارد

گل پیری که به گلخانه نرست

روزگاریست غریب

تازگی می گویند

که چه عیبی دارد

که سگی چاق رود لای برنج

من چه خوش بین بودم

همه اش رویا بود

و خدا می داند

سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود

[/FONT]
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
عالی بود ممنون.......
 

hasan_g2002

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق

عشق

ترسم که شعر سنگ مزارم این شود او جمال یوسف زهرا ندید و رفت …
 
بالا