··▪▪••●●: گناه شناسی :●●••▪▪··

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
معنای گناه

گناه به معنى خلاف است و در اسلام هر كارى كه بر خلاف فرمان خداوند باشد، گناه محسوب مى‌شود. گناه هر چند كوچك باشد چون نافرمانى خداست، بزرگ است.

رسول اكرم (صلّى الله عليه وآله) در سخنى به ابوذر فرمودند:


لاتنظر الى صغر الخطيئة و لكن انظر الى من عصيته(1)؛ كوچكى گناه را ننگر، بلكه بنگر چه كسى را نافرمانى مى‌كنى!


واژه هاى گناه در قرآن

در زبان قرآن و پيامبر (صلّى الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام) با واژه‌‌هاى مختلف، از گناه ياد شده است، كه هر كدام گويى از بخشى از آثار شوم گناه پرده بر مى‌دارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است.

واژه‌هايى كه در قرآن در مورد گناه آمده، عبارتند از:


ذنب، معصيت، اثم، سيئه، جرم، حرام، خطيئه، فسق، فساد، فجور، منكر، فاحشه، خبث، شر، لمم، وزر، ثقل، و حنث .



- ذنب، به معنى دنباله است، چون هر عمل خلافى يك نوع پيامد و دنباله به عنوان مجازات اخروى يا دنيوى دارد؛ اين واژه، در قرآن 35 بار آمده است.

- معصيت، به معنى سرپيچى و خروج از فرمان خدا و بيانگر آن است كه انسان از مرز بندگى خدا بيرون رفته است؛ اين واژه در قرآن 33 بار آمده است.

- اثم، به معناى سستى و كندى و واماندن و محروم شدن از پاداش‌ها است زيرا در حقيقت گنهكار يك فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ اين واژه در قرآن 48 بار آمده است.

- سيئه، به معنى كار قبيح و زشت است كه موجب اندوه و نكبت گردد، در برابر «حسنه» كه به معنى سعادت و خوشبختى است؛ اين واژه 165 بار در قرآن آمده است. كلمه «سوء» از همين واژه گرفته شده كه 44 بار در قرآن آمده است.

- جُرم، در اصل به معنى جدا شدن ميوه از درخت و يا به معنى پست است، جريمه و جرايم از همين ماده مى‌باشد، جرم عملى است كه انسان را از حقيقت، سعادت، تكامل و هدف جدا مى‌سازد؛ اين واژه 61 بار در قرآن آمده است.

- حرام، به معنى ممنوع است، چنانكه لباس احرام لباسى است كه انسان در حج و عمره مى‌پوشد و از يكسرى كارها ممنوع مى‌شود. و ماه حرام ماهى است كه جنگ در آن ممنوع مى‌باشد و مسجدالحرام يعنى مسجدى كه داراى حرمت و احترام خاصى بوده، و ورود مشركين به آن ممنوع است؛ اين واژه حدود 75 بار در قرآن آمده است.

- خطيئه، غالباً به معنى گناه غير عمدى است. و گاهى در معنى گناه بزرگ نيز استعمال شده است، چنانكه آيه 81 سوره بقره و 37 سوره الحاقه بر اين مطلب گواه مى‌باشد. اين واژه در اصل حالتى است كه براى انسان بر اثر گناه پديد مى‌آيد و او را از طريق نجات، قطع مى‌ند، و راه نفوذ انوار هدايت به قلب انسان را مى‌بندد.(2) اين واژه 22 بار در قرآن آمده است.

- فسق، در اصل به معنى خروج هسته خرما از پوست خود مى‌باشد، و بيانگر خروج گنهكار از مدار اطاعت و بندگى خدا است كه او با گناه خود حريم و حصار فرمان الهى را شكسته و در نتيجه بدون قلعه و حفاظ مانده است؛ اين واژه 53 بار در قرآن آمده است.

- فساد،
به معنى خروج از حدّ اعتدال است كه نتيجه‌اش تباهى و به هدر رفتن استعدادها است؛ اين واژه 50 بار در قرآن آمده است.

- فجور، به معنى دريدگى و پاره شدن پرده‌ حيا و آبرو و دين است كه باعث رسوايى مى‌گردد؛ و 6 بار در قرآن آمده است.(3)

- منكر، در اصل از انكار به معنى نا آشنا است، چرا كه گناه با فطرت و عقل سالم، هماهنگ و مانوس نيست، و عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بيگانه مى‌شمرد؛ اين كلمه 16 بار در قرآن آمده و بيشتر در عنوان نهى از منكر، طرح شده است.

- فاحشه، به سخن و كارى كه در زشتى آن ترديدى نيست، فاحشه گويند. در مواردى به معنى كار بسيار زشت و ننگين و نفرت آور به كار مى‌رود؛ اين واژه 24 بار در قرآن آمده است.

- خبث، به هر امر زشت و ناپسند، خبيث گويند در مقابل «طيّب» به معناى پاك و دل‌پسند. اين واژه در 16 مورد از قرآن به كار رفته است.

- شرّ، به معنى هر زشتى است كه نوع مردم از آن نفرت دارند، و بر عكس، واژه «خير» به معنى كارى است كه نوع مردم آن را دوست دارند، اين واژه غالبا در مورد بلاها و گرفتارى‌ها استعمال مى‌شود، ولى گاهى نيز در مورد گناه به كار مى‌رود، چنانكه در آيه 8 سوره زلزال به معنى گناه به كار رفته است.

- لمم، (بر وزن قلم) به معنى نزديك شدن به گناه و به معنى اشياى اندك است و در گناهان صغيره به كار مى‌رود. و در قرآن يكبار آمده است.

- وزر، به معنى سنگينى است، و بيشتر در مورد حمل گناه ديگران به كار مى‌رود، «وزير» كسى است كه كار سنگينى از حكومت را به دوش خواهد كشيد، اين واژه در قرآن 26 بار آمده است. گاهى در قرآن واژه «ثقل» نيز كه به معنى سنگينى است در مورد گناه به كار رفته است، چنانچه آيه 13 سوره عنكبوت به اين مطلب دلالت دارد.

- حنث، (بر وزن جنس) در اصل به معنى تمايل به باطل و بازخواست آمده است و بيشتر در مورد گناه پيمان شكنى و تخلف، بعد از تعهد، آمده است. اين واژه دوبار در قرآن آمده است.

اين واژه‌هاى هفده‌گانه هر كدام بيانگر بخشى از آثار شوم گناه و حاكى از گوناگونى گناه مى‌باشند، و هر يك با پيام مخصوص و هشدار ويژه‌اى، انسان‌ها را از ارتكاب گناه برحذر مى‌دارند.



واژه‌هاى گناه در روايات

در روايات اسلامى، واژه‌هاى ديگرى نيز در مورد گناهان مختلف به كار رفته مانند:
جريره، جنايت، زَلّت، عثرت، عيب، و ... كه هر كدام بيانگر نوعى از گناه است كه ممكن است به سراغ انسان بيايد.




ادامه دارد.............
منبع:تبیان
___________________________________________________________________________________________________________
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
معنای گناه (ادامه)

معنای گناه (ادامه)

راه ديگر براى شناخت گناه

در قرآن هيجده گروه به خاطر گناهان مختلف، مورد لعن قرار گرفته‌اند؛

«لعن» در اصل به معنى طرد و دور ساختن از رحمت، آميخته با خشم و غضب است، با اين كه رحمت خداوند شامل همه چيز مى‌شود؛

وَ رَحمَتى وَسعَت كُلّ شَيى(4) ؛ و رحمت من بر هر چيزى گسترده است.


ولى انسان به خاطر سوء انتخاب خود به جايى مى‌رسد كه همچون توپ در بسته در اقيانوس رحمت الهى قرار دارد اما ذره‌اى آب رحمت را به درون نمى‌پذيرد.


پي‌نوشت‌ها:

1- مجموعه ورام، ج 2، ص 53.
2- الميزان، ج1، ص 218.
3- مفردات راغب، ص 373.
4- اعراف / 152.

منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظيم و نگارش: محمدى اشتهاردى .
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
اقسام گناه

اقسام گناه

علماى اسلام از قدیم گناهان را بر دو گونه تقسیم نموده‌اند:


1 گناهان كبیره (بزرگ).

2 گناهان صغیره (كوچك).این تقسیم‌بندى از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است؛

در قرآن چنین مى‌خوانیم:

"ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سیئاتكم و ندخلكم مدخلا كریماً(1)

اگر از گناهان كبیره‌اى كه از آن نهى شده‌اید، اجتناب كنید، گناهان كوچك شما را مى‌پوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مى‌سازیم."



و در جاى دیگر آمده است:

"و وضعَ الكِتاب فَترىَ الُمجرمینَ مُشفِقینَ ممّا فیهِ و یقُولونَ یا ویلتنا ما لِهذا الكِتاب لایُغادِر صغیرة وَلا كَبیرةً الا اَحصاها(2)

و كتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده شود، گنهكاران را مى‌بینى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسناكند، و مى‌گویند: اى واى بر ما، این چه كتابى است كه هیچ عمل كوچك و بزرگى نیست، مگر این كه آن را شماره كرده است؟"


و در آیه‌اى دیگر مى‌خوانیم:

"الّذین یَجتَنبون كبائِرَ الاِثم و الفَواحش الاّ اللَمَم انّ ربّك واسعُ المَغفرة...(3)

(نیكوكاران) كسانى هستند كه از گناهان بزرگ و زشتى‌ها، جز گناهان كوچك پرهیز مى‌كنند، بى گمان آمرزش پروردگارت وسیع است.


و درباره بهشتیان مى‌خوانیم:

"والَّذینَ یَجتَنِبُون كبائِر الاِثمِ والْفَواحِش (4)

(مواهب آخرت، جاودانه است براى) آنان كه از گناهان بزرگ و كارهاى زشت پرهیز مى‌كنند."

و درباره مغفرت الهى مى‌خوانیم:

"انّ اللهّ لایَغفر اَن یُشركَ به و یَغفِر ما دونَ ذلك لِمن یشاَّء و من یُشرك بِالله فَقد اِفتَرى اِثما عَظیما(5)؛

خداوند(هرگز) شرك را نمى‌بخشد و پایین‌تر از آن را براى هر كس بخواهد (و شایستگى داشته باشد) مى‌بخشد و آن كس كه براى خدا شریكى قایل گردد، گناه بزرگى انجام داده است."

از این آیات به روشنى استفاده مى‌شود كه گناهان، دو گونه‌اند:
كبیره و صغیره و همچنین استفاده مى‌شود بعضى از گناهان، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست، ولى بعضى از آنها بخشودنى است.



اقسام گناه در روایات

روایات متعددى از ائمّه (علیهم السلام) به ما رسیده كه بیانگر تقسیم گناهان به كبیره و صغیره است، و در كتاب اصول كافى یك باب تحت عنوان «باب الكبائر» به این موضوع اختصاص یافته كه داراى 24 حدیث است.

در روایت اوّل و دوّم این باب، تصریح شده كه گناهان كبیره، گناهانى را گویند كه خداوند، دوزخ و آتش جهنم را بر آنها مقرر نموده است.(6)

در بعضى از این روایات (روایت سوم و هشتم)، هفت گناه به عنوان گناه كبیره، و در برخى از روایات (روایت 24) نوزده گناه به عنوان گناهان كبیره، شمرده شده است.(7)
گرچه هر گناه، چون مخالفت فرمان خداى بزرگ است، سنگین و بزرگ مى‌باشد، ولى این موضوع منافات ندارد كه بعضى از گناهان نسبت به خود و آثارى كه دارد، بزرگتر از برخى دیگر باشد، و به گناهان بزرگ و كوچك تقسیم گردد.



پی‌نوشت‌ها:

1- نساء / 31.
2- كهف / 49.
3- نجم / 32.

4- شورى / 37.

5- نساء / 48.
6- الكبائر التى اوجب الله علیها النار. كافى، ج 2، ص 276.
7- كافى چاپ آخوندى، ج 2، ص 285، وسائل الشیعه، ج 11، ص 276.

منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى .
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آژیر خطر قرآن كریم

آژیر خطر قرآن كریم

از تعبیرات مختلف آیات و روایات، به شدت و ضعف خطرهاى گناه پى مى‌بریم. در قرآن نسبت به بعضى از گناهان تعبیر شده كه آن را انجام ندهید مانند:

ولا تاكلوها اسرافاً(1)؛ از اموال آنها از روى اسراف نخورید.

در بعضى از موارد تعبیر شده كه از آن دورى كنید؛


واجتنبوا الطاغوت(2)؛ و از طاغوت دورى كنید.
و در بعضى موارد گفته شده نزدیك آن نشوید؛


وَلاتَقرَبوا الفَواحِشَ ما ظَهَر مِنها وَ ما بَطن(3)؛ به كارهاى زشت، خواه آشكار و خواه پنهان نزدیك نشوید.

انجام ندادن با نزدیك نشدن نشانه دو نوع خطر است. مثلاً درباره نفت مى‌گوییم: كبریت به آن نزنید! ولى درباره بنزین مى‌گوییم: كبریت را نزدیك آن نبرید كه فاجعه مى‌آفریند!


گناه زنا و خوردن مال یتیم و ورود كفار به سنگر مسلمین (مسجدالحرام) شبیه بنزین است كه در قرآن با جمله "ولاتقربوا"(4)؛ «نزدیك نشوید» و جمله "فلا یقربوا المسجدالحرام" (5)؛ «نباید مشركان نزدیك مسجدالحرام شوند» تعبیر شده است.



این تعبیر همچون آژیر خطر، حاكى از آن است كه بعضى گناهان چنان وسوسه‌انگیز است كه نزدیك شدن به حریم آن ممكن است انسان را در پرتگاه خطرناك قرار دهد و نباید به عوامل زمینه‌ساز و سوق دهنده به سوى گناه نزدیك شد. مثلاً از محیط فاسد و آلوده كه لغزندگى شدیدى براى سقوط در درّه گناه دارد باید دورى نمود.


پی‌نوشت‌ها:

1- نساء، 6.
2- نحل / 36.
3- نحل / 36.

4- نساء / 42.
5- توبه / 28.

منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آثار گوناگون گناه

آثار گوناگون گناه

با بررسى روایات، به دست مى‌آید كه گناهان مختلف، داراى آثار گوناگون است، كه ما در اینجا به ذكر چند اثر شوم گناه مى‌پردازیم:

1- قساوت قلب

امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:

ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوة القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِكَثرة الذّنوب (1)؛ اشك چشم‌ها نخشكد مگر به خاطر قساوت و سختى دل‌ها، و دل‌ها سخت نشود مگر به خاطر گناهان بسیار .

2- سلب نعمت

امام صادق علیه السلام مى‌فرماید: پدرم همواره مى‌فرمود:

اِنّ الله قَضى قَضاء حَتماً الاّ یُنعِمُ على العبد بِنِعمةٍ فَیَسلُبها ایّاه حتّى یُحدِث العبد ذَنباً یَستَحقّ بذلك النّقمة (2)؛ خداوند حكم قطعى فرموده كه نعمتى را كه به بنده‌اش داده، از او نگیرد، مگر زمانى كه بنده گناهى انجام دهد كه به خاطر آن سزاوار كیفر گردد.

3- عدم استجابت دعا

امام باقر علیه السلام فرمودند:


همانا بنده از خدا حاجتى مى‌خواهد، اقتضا دارد كه زود یا دیر برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مى‌دهد خداوند به فرشته مى‌فرماید: حاجت او را روا مكن و او را محروم ساز زیرا موجب خشم من شده و سزاوار محرومیت شده است.(3)

4- الحاد و انكار

رسول اكرم صلّى الله علیه وآله در ضمن گفتارى فرمودند:


فاِنّ المَعاصى تَستَولى الضَّلال على صاحِبها حتّى تُوقِعُه رَدّ ولایَة وصىِّ رسول الله و دفع نبوة نبى الله و لا تزال بذلك حتّى توقعه فى ردّ توحید الله و الالحاد فى دین الله (4)؛ همانا گناهان، گمراهى را بر گنهكار مسلط مى‌نماید تا آنجا كه او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انكار نبوت پیامبر و به همین منوال انكار یكتایى خدا و الحاد و كفر در دین خدا، آلوده مى‌گرداند.

5- قطع روزى

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

إنّ الرّجُل لَیَذنب الذَّنْب فَیَدرء عنه الرّزق (5)؛ مردى گناهى انجام مى‌دهد و در نتیجه، "روزى" از او دور مى‌شود.

6- محرومیت از نماز شب

امام صادق علیه السلام مى‌فرماید:

إنّ الرّجل یَذنب الذَّنْب فَیحرم صَلاة اللیل (6)؛ انسان بر اثر ارتكاب گناه از نماز شب محروم مى‌گردد.

7- عدم امنیت از حوادث

امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند:

گنهكار نباید خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ایمن بداند.(7)

و عواقب شوم دیگر كه فهرست‌وار ذكر مى‌كنیم؛

8- قطع باران.

9- ویرانى خانه.

10- حبس صد ساله قیامت.

11- خشم و لعن الهى.

12- بلاهاى بى سابقه.

13- پشیمانى.
14- پرده‌درى و رسوایى.
15- كوتاهى عمر.
16- زلزله.
17- فقر عمومى.
18- اندوه.
19- بیمارى.
20- تسلط اشرار


روایات در این زمینه، بسیار است.(8) براى رعایت اختصار این فصل را با پنج روایت ذیل به پایان مى‌بریم:

الف- پیامبر صلّى الله علیه وآله مى‌فرماید:

هر كس در امر نماز سستى كند و آن را سبك شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مى‌كند:
1- كوتاهى عمر، 2- كمى روزى، 3- زدودن سیماى صالحان از چهره‌اش، 4- عدم پاداش براى اعمالش، 5- عدم استجابت دعا، 6- عدم بهره‌مندى او از دعاى صالحان، 7- مرگ ذلیلانه، 8- مرگ در حال گرسنگى و تشنگى، 9- ماموریت فرشته‌اى از طرف خدا كه او را در قبرش شكنجه دهد، 10- قبر را بر او تنگ نماید، 11- قبرش تاریك است، 12- ماموریت فرشته‌اى براى كشاندن او بر زمین از ناحیه صورت در منظر مردم، 13- حسابرسى شدید قیامت، 14- سلب نظر و توجه خدا به او، 15- ابتلا به عذاب سخت.(9)


ب- پیامبر صلّى الله علیه وآله فرمود:

زنا كردن داراى شش اثر است كه سه اثرش در دنیا است و سه اثرش در آخرت مى‌باشد،
اثر دنیوى آن عبارتست از: رسوایى، كوتاهى عمر و قطع روزى.
و اما اثر اخروى آن عبارتست از: سختى حساب، خشم خدا و جاودانگى در آتش دوزخ و همچنین اعمال نیك او بدون پاداش است و دعایش به استجابت نمى‌رسد و بهره‌اى از دعاى صالحان نمى‌برد.
(10)



ادامه دارد......
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

ج- معاذبن جبل مى‌گوید:

در منزل ابو ایّوب انصارى و در محضر پیامبر (صلّى الله علیه وآله) بودم كه از آن حضرت پرسیدم، منظور این آیه چیست؟

یوم یُنْفخ فى الصّور فَتَاتون افْواجاً(11)؛ روز قیامت در صور دمیده مى‌شود، پس مردم گروه گروه مى‌آیند.
آن حضرت (صلّى الله علیه وآله) در پاسخ فرمود:
ده گروه از امت من در قیامت كه به چهره‌هاى مخصوص و متمایز از دیگران هستند وارد صحنه مى‌شوند كه عبارتند از:

سخن چینان (میمون)، حرام خوران (خوك)، رباخوران (واژگونه)، ستمگران در قضاوت (كور)، از خود راضى و خود بینان (گنگ و كر)، علما و قاضیان بى عمل (زبانشان را مى‌جوند و از دهانشان چرك كه همه را ناراحت مى‌كند بیرون مى‌آید)، آزار دهندگان به همسایه (بدبوتر از مردار گندیده)، جاسوسان نزد ظالم (پوشیده به لباس‌هاى آتشین و مس گداخته و چسبان)، شهوترانان و مانع اداى حق خدا از اموال خود (با دست و پاى بریده)، متكبران (آویخته شده بر دارهاى آتشین).(12)

د- رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند:

مَن وَلِىَ عَشرةً فلم یَعدِل فیهم جاءَ یومَ القِیامة وَ یَداه و رِجلاه و راسُه فى ثقْب فاءس (13)و(14)؛ هر كس سرپرست ده نفر شود ولى رفتارش با آنها عادلانه نباشد روز قیامت در حالى بیاید كه دست و پا و سر او در سوراخ تبرى باشد.


ه‍ - امام صادق علیه السلام فرمود:

مَن سوّد إسمه فى دیوان ولد فُلان حَشَره الله یَوم القِیامة خِنزیراً (15)؛ كسى كه نام خود را در دفتر ادارى فرزندان فلان (یعنى حكومت طاغوتى بنى عباس و هر طاغوت دیگر) ثبت كند، خداوند او را در روز قیامت به صورت خوك محشور مى‌كند.


و رسول خدا صلّى الله علیه وآله فرمودند:

هنگامى كه عمل زنا آشكار شود، مرگ ناگهانى زیاد مى‌گردد ... و هنگامى كه در ترازو كم فروشى شود، خداوند قحطى و كمبود را بر مردم فرود مى‌آورد و هنگامى كه مردم زكات اموال خود را ندهند زمین بركت‌هاى خود، از زراعت و میوه و معادن را بروز نمى‌دهد،... و هنگامى كه قطع صله رحم رواج یافت؛ ثروت‌ها در دست اشرار قرار مى‌گیرد و هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر ترك گردید خداوند اشرار را بر مردم مسلط مى‌كند، كه هر چه نیكان آنها دعا كنند به استجابت نمى‌رسد.(16)


پی‌نوشت‌ها:

1- كافى، ج 2 ص 271.
2- كافى، ج 2 ص 273.
3- كافى، ج 2 ص 271. بحار، ج 73 ص 329.
4- بحارالانوار، ج 73 ص 360.
5- كافى، ج 2 ص 271.
6- كافى، ج 2 ص 271.
7- كافى، ج 2 ص 269.
8- كافى، ج 2 ص 272- 275 و 445- 446.
9- سفینة البحار، ج 2 ص 44.
10- عقاب الاعمال (صدوق)، ص 598، سفینة البحار، ج 2 ص 44.
11- نبا / 20.
12- مجمع البیان، ج 1 ص 423.
13- عقاب الاعمال صدوق، ص 592.
14- ناگفته نماند درباره ى پاداش و كیفر گناه، شیخ صدوق(ره) (متوفى 381) كتاب جامعى به نام «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»، تاءلیف نموده است.
15- عقاب الاعمال، ص 594.
16- وسائل الشیعه، ج 11 ص 513.
منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى .
تبیان
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
گناهان کلیدی

گناهان کلیدی

همانگونه كه پیرى و ضعف، زمینه هجوم كسالت و بیمارى‌هاى گوناگون مى‌گردد، گاهى عیب و یا گناهى زمینه و كلید انواع گناهان مى‌شود. مثلاً:



1- حسادت، انسان را به انواع گناهان مانند كارشكنى، تهمت، دروغ و سوء قصدها و ... وادار مى‌كند.

امام صادق علیه السلام فرمود:


ان الحَسَد یَاكُل الاِیمانَ كَما تَاكُلُ النّار الحَطَب(68)؛ همانگونه كه آتش، هیزم را مى‌بلعد، حسادت ایمان را مى‌بلعد.

انسان حسود به هر تلاشى كه رقیب خود را بشكند، دست مى‌زند.




2- بخل و حرص، بخل سبب ندادن زكات و خمس و ترك انفاق و ... مى‌شود، به علاوه مردم از بخیل ناراحتند و همین موجب بدگویى‌ها و سوء ظن‌ها مى‌گردد.

امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:


البُخلُ جامِع لِمساوِى العُیُوب وَ هُو زمام یقادُ بِه اِلى كلّسوء(69)؛ بخل، جامع و گرد آورنده همه بدى‌ها است، و افسارى است كه همه بدى‌ها را به سوى خود مى‌كشاند.


حرص نیز سبب گناهانى مانند: كم فروشى، احتكار، گران فروشى، رشوه خوارى، تملق و انواع بى‌تقوایى‌ها مى‌شود.




3- دروغ، انسان با دروغ، گناهان خود را توجیه مى‌كند و زیر پوشش توجیه‌هاى دروغین، صدها گناه دیگر بروز مى‌كند،

امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود:


جُعِلَت الخَبائِثُ كُلّها فى بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُها الكذب (70)؛ تمام زشتى‌ها در اتاقى قرار داده شده، و كلید آن، دروغ است .




4- خشم و بداخلاقى، عیبى است كه سبب فحش، غیبت، دشمن تراشى و انواع زشتى‌ها مى‌شود.

امام حسن عسكرى علیه السلام فرمود:


الغضب مفتاح كل شر(71)؛ خشمِ (بى‌كنترل) كلید هر بدى است.

عیوب و گناهان دیگرى نیز وجود دارند كه زمینه‌ساز گناهان دیگر مى‌شوند، مانند: بدگمانى، حرام‌خوارى، شراب‌خورى، ستیزه‌جویى، ترس، تكبر و ... كه براى رعایت اختصار از شرح بیشتر خوددارى شد.



پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج73، ص 255.
2- بحارالانوار، ج73، ص 307/ نهج البلاغه، حكمت 370.
3- بحارالانوار، ج72، ص 262.
4- تحف العقول، ص 581/ كافى، ج2، ص303 از امام صادق علیه السلام.


منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى .
تبیان
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
زمینه‌های گناه در وجود انسان

زمینه‌های گناه در وجود انسان

الف- غریزه

در انسان غرایزى وجود دارد كه گاهى دچار افراط یا تفریط مى‌شود، پس باید راه‌هاى تعدیل آنها را شناخت.

امام على علیه السلام در گفتارى مى‌فرماید:

خداوند فرشتگان را به عقل اختصاص داد (و آنها تكویناً محكوم به اطاعت عقل هستند) و حیوانات را به شهوت و غضب، اختصاص داد. (و آنها به طور تكوینى محكوم به ارضاى غرائز حیوانى هستند) اما انسان را با اعطاء عقل و خشم و شهوت شرافت بخشید. پس هرگاه پیروى از عقل كند، مقامش برتر از فرشتگان خواهد شد، زیرا با بودن خشم و شهوت، اطاعت از عقل نموده است، و اگر اطاعت از شهوت و غضب كند، از حیوانات، پست‌تر است، زیرا با داشتن عقل پیروى از خشم و شهوت نموده است.(1)

قرآن در مورد كسانى كه از غرائز حیوانى پیروى مى‌كنند؛ مى‌فرماید:

اولئك كالاَنعامِ بل هم اضلّ سَبیلا(2)؛ آنها همچون چارپایان بلكه گمراه‌ترند.

قواى غریزى

علماى اخلاق مى‌گویند: منشا و انگیزه گناهان، سه قوه است:

1- قوه شهویّه.
2- قوه غضبیّه.
3- قوه وهمیّه.


قوه شهویّه، انسان را به افراط در لذت‌خواهى نفسانى، مى‌كشاند، كه سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتى‌ها است.
قوهّ غضبیّه، انسان را به ظلم و طغیان آزاررسانى و تجاوز، وادار مى‌كند.
قوهّ وهمیّه، برترى‌طلبى و انحصارجویى و تكبر و روح خودخواهى را در انسان زنده مى‌كند و او را به گناهان بزرگى در این كانال، وامى‌دارد.(3)


اگر با دقت بررسى كنیم در مى‌یابیم كه اكثر گناهان (اگر نگوییم همه گناهان) به این سه قوه باز مى‌گردند.

این سه قوه در وجود انسان لازم است، ولى اگر كنترل و تعدیل نشود و به افراط و تفریط كشانده شود، سرچشمه گناهان بسیار خواهد شد.
براى توضیح بیشتر به این مثال توجه كنید:
آب كه مایه حیات انسان و گیاه و حیوان‌ها مى‌باشد، اگر در جلو آن سدى بسته شود، تا سیلاب پشت سر آن جمع شود، نه تنها سیلاب به ما ضرر نمى‌زند، بلكه هر وقت نیاز به آب شد، دریچه سد را باز كرده و گیاهان و دام‌ها از آب آن سد، بهره‌مند مى‌شوند.

حال اگر سیلاب مهار نشود، هنگام طغیان، دیوانه‌وار به باغ‌ها و كشتزارها و خانه‌ها سرازیر شده و همه را ویران مى‌كند.

در مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است، ولى اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان كنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد.
نتیجه این كه: اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاك سازیم، و یا وجود خویش را از آلودگى گناه، حفظ كنیم، باید غرایز و تمایلات نفسانى را كنترل و تعدیل كنیم.

البته كنترل و تعدیل غرایز شهوانى، نیاز به برنامه‌هایى دارد كه در این كتاب، به قسمتى از آنها شاره خواهد شد.

ادامه دارد....

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ب- قلب

در قرآن 132 بار سخن از قلب به میان آمده است، و در آیات متعدد، از قلب كافران و منافقان و مجرمان، به قلب مُهر زده، قلب بیمار، قلب سخت، قلب منحرف و قلب قفل زده یاد شده است.

منظور از قلب یعنى مركز فرماندهى و تصمیم‌گیرى انسان است. قلب سلیم و پاك، منشا كارهاى نیك است، و به عكس قلب ناسالم و تاریك، كانون فساد مى‌باشد، و ما در راستاى اطاعت خدا و دورى از گناه، باید توجه عمیق به پاك نگهداشتن قلب، داشته باشیم.


در اینجا به روایت جالبى از امام صادق علیه السلام توجه كنید:

«ما من مومن الا و لقلبه اءُذنان فى جوفه، اءُذُن ینفث فیها الوسواس الخناس و اءُذُن ینفث فیها الملك فیؤید الله المؤمن بالملك فذلك قوله تعالى و ایّدهم بروحٍ منه. (4)و (5)

قلب هر شخص با ایمانى در درون داراى دو گوش است: گوشى كه وسواس خناس در آن مى‌دمد و گوشى كه فرشته در آن مى‌دمد، و خداوند، مؤمن را به وسیله آن فرشته، كمك مى‌كند.
و همین است گفتار خداوند كه مؤمنان را به وسیله روح خود، تقویت كرده است.»


قلب، كانون انگیزه‌ها

نیت‌هاى پاك و آلوده هر دو از قلب سرچشمه مى‌گیرد و انگیزه‌هاى انحراف و گناه، بر اثر ناصافى دل پدید مى‌آید، اگر بخواهیم به گناه آلوده نشویم، باید به سراغ سرچشمه برویم و آن را صاف كنیم.

رسول اكرم صلّى الله علیه وآله فرمود:


«نیّة المُؤمِنِ خیرٌ من عَمله و نیّةُ الكافِر شرُّ من عَمَله و كلّ عامل یعمل على نیَّتِه (6)؛

نیت مؤمن بهتر از عمل اوست و نیت كافر بدتر از عملش مى‌باشد و هر كس طبق نیتش عمل مى‌كند.»



در شرح این حدیث مطالب بسیار گفته شده اما به نظر مى‌رسد بهترین قول این باشد كه چون نیت، كانون و مركز تصمیم‌گیرى و چگونه بجا آوردن اعمال در كمّ و كیف است، لذا نیت مؤمن كه پاك است كانونى براى كارهاى نیك با كیفیت عالى مى‌گردد. حتى اگر عملى انجام ندهد ولى زمینه براى اعمال نیك دارد. ولى نیت كافر چون ناپاك است كانون فساد خواهد شد، گرچه كارى انجام ندهد ولى آماده كارهاى زشت است. آنچنان فكرش آلوده است كه هر لحظه احتمال آن دارد كه بزرگترین گناه را انجام دهد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

دوزخیان از این رو جاودانه در دوزخ مى‌مانند كه نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى‌ماندند همواره خدا را نافرمانى كنند. و بهشتیان از این رو جاودانه در بهشت مى‌مانند كه نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى‌ماندند همواره از خدا اطاعت نمایند. بنابراین هر دو دسته به خاطر نیتشان جاودانى شدند.

سپس امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود:
قُل كلّ یَعمَل على شاكِلَته(7)؛ بگو هر كس بر اساس ساختار و شیوه خود عمل مى‌كند. یعنى طبق نیت خود.(8)


عواملى مانند غذا، رفیق، محیط و ... در شكل‌گیرى نیت، نقش اساسى دارد. اگر غذا، حلال و رفیق و محیط خوب باشد موجب شكل‌گیرى نیت نیك خواهد شد، و اگر غذا، حرام و رفیق و محیط ، بد باشد نیتِ ناپاك شكل خواهد گرفت.

اصولاً در اسلام عملى ارزش دارد كه از روى نیت پاك و خالص انجام شود، وگرنه در پیشگاه خداوند پذیرفته نمى‌شود.

رسول اكرم صلّى الله علیه وآله فرمود:


اِنّ اللهَ لایقبل عَملاً فیه مِثقال ذرّة من رِیا(9)؛ خدا عملى را كه در آن به مقدار ذره‌اى ریا باشد نمى‌پذیرد.

امام صادق علیه السلام فرمود:


اگر مؤمن قصد كار نیك كند و انجام ندهد براى او پاداشى نوشته شود و اگر انجام دهد ده پاداش براى او نوشته مى‌شود ولى اگر مؤمن قصد كار بد كند و انجام ندهد، كیفرى بر او نوشته نشود.(10)


ادامه دارد.....
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حبّ و بغض

قلب كانون حب و بغض در وجود انسان است و باید آن را بر اساس اسلام تنظیم كرد، زیرا حب و علاقه به چیزى، موجب انجام آن مى‌شود، و بغض و نفرت از چیزى موجب ترك آن مى‌گردد.

و این مساله به قدرى مهم است كه امام صادق علیه السلام در سخنى فرمود:

هل الایمان الا الحب و البغض؛ مگر ایمان جز حب و بغض است.

یك مثال: شخصى در خانه‌اش نشسته، ناگهان مى‌فهمد كه گربه‌اى آمد و نیم كیلو گوشتى كه خریده و در آشپزخانه بود، ربود و رفت. او برمى‌خیزد و به دنبال گربه مى‌رود تا گوشت را از او بگیرد ولى وقتى كه گربه از خانه بیرون پرید و در كوچه فرار كرد دیگر او را دنبال نمى‌كند زیرا حب او به گوشت تا این اندازه بود.
ولى اگر روباهى آمد و مرغ خانه را ربود و با خود برد آن شخص روباه را در خانه و كوچه دنبال مى‌كند ولى وقتى كه روباه به بیابان فرار مى‌كند او از دنبال كردن روباه صرف نظر مى‌نماید؛ زیرا حب او به مرغ و بغض او نسبت به روباه تا این اندازه بیشتر نبود.

اما اگر گرگى آمد و گوسفند او را ربود و با خود برد آن شخص گرگ را در خانه و كوچه و بیابان دنبال مى‌كند بلكه گوسفندش را از او بگیرد وقتى كه گرگ از بیابان دور شد و از كوه بالا رفت آن شخص از گرگ صرف نظر كرده و باز مى‌گردد، چرا كه حب و بغضش او را بیش از این اندازه نتوانست حركت دهد.

حال اگر درنده دیگرى آمد و كودك خردسال او را گرفت و با خود برد آن شخص آن درنده را در بیابان و كوه دنبال مى‌كند، و همچنان به دنبال او شب و روز مى‌رود تا آن را بگیرد و با خود مى‌گوید هر چند براى به دست آوردن جنازه كودكم باشد باید به دنبال آن درنده بروم.


با این مثال روشن مى‌شود كه «حب و بغض» و درجات آن چه نقش بالایى در اراده و حركت انسان دارند و هر چه حبّ انسان به چیزى زیادتر شد، آن را بیشتر دنبال مى‌كند و هر چه بغض انسان به چیزى زیادتر گردید تنفر و دشمنى خود را نسبت به آن بیشتر مى‌سازد.

اسلام حب و بغض انسان را بر اساس صحیح و در راستاى اطاعت خدا قرار مى‌دهد تا كانون تصمیم گیرى انسان را سالم و پاك سازد.



ادامه دارد.....
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
ج- فكر و اندیشه

كانون دیگرى كه در وجود انسان سرچشمه كارها است تفكر و اندیشه است. فكر سالم، محصول و بازده سالم و پاك دارد و فكر آلوده، بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت.

امیر مؤمنان على علیه السلام مى‌فرماید:


مَن كَثُر فِكرهُ فِى المَعاصى دَعَته اِلَیها(11)؛ كسى كه بسیار درباره گناه فكر كند او را به گناه سوق مى‌دهد.


حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود:


من به شما امر مى‌كنم كه روح خود را به فكر زنا خبر ندهید، تا چه رسد به این كه زنا كنید زیرا كسى كه روح و فكرش را به زنا خبر دهد مانند كسى است كه در اطاق رنگینى، آتش روشن كند، دود آتش نقشه‌هاى رنگین آن اطاق را كثیف مى‌كند گرچه خانه را نسوزاند.(12)

یعنى فكر گناه كانون تصمیم‌گیرى وجود انسان را آلوده مى‌نماید و چنین كانونى به تاریكى گناه نزدیكتر است تا به سفیدى اطاعت خدا.



زمینه‌هاى پیدایش گناه

در «گناه‌شناسى» از موضوعات بسیار مهم، شناخت «زمینه‌هاى گناه» است؛ چنانكه گفته‌اند: قابلیت قابل، اصل مهم براى تهذیب نفوس است.

باران كه در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ، لاله روید و در شوره‌زار، خَس


كسى كه مى‌خواهد گناه نكند حتماً باید به زمینه‌هاى گناه توجه كند، وقتى آنها را شناخت به پیشگیرى و درمان آنان بپردازد.

كمبود ویتامین‌ها در بدن، انسان را آماده پذیرش میكرب‌ها مى‌كند و یا بیمارى‌ها را پرورش و گسترش مى‌دهد، پس باید این كمبودها جبران گردد تا زمینه پذیرش و همچنین زمینه پرورش بیمارى‌ها از بین برود. بنابراین باید «زمینه‌شناس و زمینه‌زدا» باشیم. مثلا اگر در منزل چاه فاضلابى زمینه‌ساز انواع پشه‌ها مى‌باشد سمپاشى بیهوده است باید چاه را پر كرد. پس در مورد مبارزه با گناهان هم باید زمینه‌های آن را شناخت و موارد را از بین برد.



پی‌نوشت‌ها:

1- جامع السعاده، ج 1 ص 34.
2- اعراف / 179، فرقان / 4.
3- تفسیر فخررازى، ج 20 ص 104.
4- مجادله / 22.
5- كافى، ج 2 ص 267.
6- كافى، ج 2 ص 84.

7- اسراء / 59.
8- كافى، ج 2 ص 85.
9- بحار، ج 72 ص 304.
10- كافى، ج 2 ص 125.
11- فهرست غرر، (ذنب).
12- «وانا امركم ان لاتحدثوا انفسكم بالزنا فضلاً من ان تزنوا...». بحار، ج 14 ص 331. سفینة البحار، ج 1 ص 560.

منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى .
 

Similar threads

بالا