مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا با روزگار خویش بگذار //نگیرد سرزنش در لاابالی
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا // ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا // ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
نبض دل شوریدهٔ محرور گرفتم

دامن ز هوی و هوسش دور گرفتم


زین حجرهٔ ویرانه چو شد سیر دل ما

راه در آن خانهٔ معمور گرفتم
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
نبض دل شوریدهٔ محرور گرفتم

دامن ز هوی و هوسش دور گرفتم


زین حجرهٔ ویرانه چو شد سیر دل ما

راه در آن خانهٔ معمور گرفتم
میازار موری که دانه‌کش است // که جان دارد و جان شیرین خوش است
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر
باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت
کندم قصد دل ریش به آزار دگر
باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر

راه گم کرده و با رویی چو ماه آمده ای // مگر ای شاهد گمراه به راه آمده ای
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست

دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست
تو سرخ روی حسنی تا کرد شیر شیرین

خط نبات رنگت همچون ترانگبین لب


چون فاخته بنالم اکنون که مر تو را شد

همچون گلوی قمری ز آن خط عنبرین لب
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر
روزی نمی*خوهم که شبش در مقابل است

دل را مدام زاری از اندوه عشق تست

اشتر به ناله چون جرس از بار محمل است

روز وصال یار اجل عمر باقی است
 

baran92

عضو جدید
روزی نمی*خوهم که شبش در مقابل است

دل را مدام زاری از اندوه عشق تست

اشتر به ناله چون جرس از بار محمل است

روز وصال یار اجل عمر باقی است

ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سربه مهر به عالم سمرشود

گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود و ليك به خون جگر شود


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سربه مهر به عالم سمرشود

گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود و ليك به خون جگر شود


دل را چو با خیال تو پیوند حاصل است

هر جا حدیث تست ز ما هم حکایتی است

این شاهباز را سخنش با جلاجل است

من چون درای ناله کنانم ولی چه سود
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل را چو با خیال تو پیوند حاصل است

هر جا حدیث تست ز ما هم حکایتی است

این شاهباز را سخنش با جلاجل است

من چون درای ناله کنانم ولی چه سود

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانستم که عهد و پیمان مرا
درهم شکنی، ولی باین زودی نه

امیر خسرو دهلوی

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

در اوج لطافت بود و پاکی دامن
مهتاب منست آن گل پروانه ندیده!

مهدی سهیلی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا