دانشمندان شرق و غرب از پیامبر اسلام صلى الله علیه وسلم میگویند2
ابر مرد تاریخ:
دکتر گوستاو لوبون (Goustawe Lebon 1841 – ۱۹۳۱م) نویسندهی مشهور فرانسوی مینویسد: «اگر بخواهیم عظمت و اهمیت رجال بزرگ عالم را از روی آثار و کارهای آنها بسنجیم، هر آینه باید گفت که پیغمبر اسلام در میان رجال تاریخ، یک رجل بسیار بزرگ نامی گذشته است. مورخین قدیم به واسطهی تعصبات مذهبی اهمیتی به کارهای او ندادهاند، ولی در عصر حاضر مورخین نصارا حاضر شدهاند که در این باب از روی انصاف سخن گویند.»
انقلاب محمّد (ص) و انقلاب فرانسه:
کونستان- ویرژیل – گیورگیو (Gheorghiu, Constantin Virgil 1916 – ۱۹۹۲م) در کتاب ”محمّد پیغمبری که از نو باید شناخت“ مینویسد: «انقلابی که محمّد میخواست در آن موقع در عربستان به وجود بیاورد با توجه به رسوم و شعائر عرب، و نفوذ فوق العادهی رؤسای قبایل و اینکه هر قبیله و طایفه یک واحد اجتماعی بزرگ را تشکیل میداد، از انقلاب فرانسه بزرگتر است. انقلاب فرانسه نتوانست بین فرانسویها مساوات بهوجود بیاورد، ولی انقلاب محمّد بین مسلمین مساوات بهوجود آورد و هر نوع مزیت خانوادگی و طبقاتی و مادی را از بین برد.»
همای سعادت: جرج برنارد شاو (Shaw georg Bernard 1856 – ۱۹۰۵م) درام نویس نابغهی ایرلندی مینویسد: «به عقیدهی من اگر به مردی مانند محمّد زمام اختیار حکومت تمام دنیا را بسپارند، جهان و جهانیان تحت لوای حکومت اسلام رستگار خواهند شد، و مکتب اسلام، دنیا را به خیر و سعادت و حل مشکلات زندگی هدایت خواهد کرد، تا بدانجا که بر تمام عالم، همای سعادت پرتو خواهد افکند.»
برترین مرد تاریخ:
بارتلمی سنت هیلیر (Barthelemy- saint- hilaire(Jules) 1805 – ۱۸۹۵) خاور شناس مشهور فرانسوی و مورخ نامی تاریخ اسلامی مینویسد: «محمّد در دورهی خود باهوشترین عرب و پرهیزگارترین و متدینترین آنها و پرحوصله و بردبارتر از همه و نسبت به دشمنان از همه مهربانتر و خوشرفتارتر بود و پایداری که آن امپراطور عظیم و بی مانند اسلامی که برپا کرد، فقط بر اثر تفوق این پیغمبر بر رجال آن عصر بود و بس. و اما دینی که آورد و مردم را به ان دعوت نمود، یک خیر و برکت بزرگی بود که عموم ملل به او گرویدند و از آن بهرهمند شدند.»
پیکار با باطل:
آلفرنس لامارتین (Lamartine 1790 – ۱۸۶۹م) شاعر، ادیب و سیاستمدار فرانسوی میگوید: «زندگی محمّد پیغمبر اسلام با اندیشههای عالی و جهاد و نهضت او علیه خرافات و نادانیهای ملت خود و در راه توسعه و نشر مقام رسالت و ایمان به رستگاری و موفقیت از خود به مرحلهی بروز رسید. او در زندگی کوچکترین قدمی در راه باطل برنداشت… محمّد شخصی است مافوق بشر و مادون خدا، پس بدون شک و شبهه باید گفت: او فرستادهی الهی است.»
صدایی از قلب طبیعت:
کارلایل (Thomas Carlyle) مورخ انگلیسی در در کتاب ”تحقیقات“ خود مینویسد: «این فرزند صحرا با قلبی عمیق و چشمانی سیاه و نافذ و با روح اجتماعی وسیع و پر دامنهای، همه نوع افکاری با خود همراه داشت غیر از جاه طلبی. چه روحی آرام و بزرگ؟ او از کسانی بود که جز با شور عشق و حرارت سر و کاری ندارد و از کسانی بود که طبیعت، آنها را مخلص و صمیمی قرار داده است. در حالی که دیگران در طریق فرمولهای (شعارهای) گمراه کننده و بدعتها سیر میکردند و با همان حال راضی و خرسند بودند، این مرد نمیتوانست خودش را در آن شعارها بپیچد و محصور کند. رمز بزرگ هستی با همه دهشت و جبروت و با همه جلال و شکوه در نظر او روشن و آشکار میدرخشید. هیچ گونه بدعت و ضلالتی، آن حقیقت غیر قابل وصف را نمیتوانست از او مکتوم و مستور بدارد و ندای همان حقیقت بود که میگفت: ”من وجود دارم.“ کلام چنان مردی، صدایی است مستقیم از قلب طبیعت. مردم باید به آن گوش دهند و اگر به چنان کلامی گوش ندهند، به هیچ صدایی نباید اعتماد کنند؛ زیرا همه چیز در برابر آن باد است.»
سلطان، قاضی و مشاور معنوی جامعه:
ویلیام چیتیک و ساچیکو موراتا در کتاب ”سیمای اسلام“ میگویند: «حضرت محمّد در مقام پیامبر، سلطان، حاکم، و قاضی و مشاور معنوی کل جامعه قرار داشت؛ بدین ترتیب وی از طرفی محل دریافت پیام الهی بود و از طرف دیگر در مورد اهداف سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی حکم صادر میکرد و بر مسند قضاوت منازعات و مرافعات اجتماعی قرار داشت و به صدور دستور و تنبیه و مجازات متخلفین از احکام خداوند و یا عفو و گذشت آنها میپرداخت. بالأخره اینکه از افراد جامعه در کوششهای شخصی جهت نزدیکتر شدن به خداوند متعال مشوره میگرفت.»
مرام عالی:
ژنرال سر پرسی سایکس (۱۸۶۷-۱۹۴۵م) نویسندهی مشهور انگلیسی مینویسد: «به عقیدهی شخصی من حضرت محمّد در میان عالم بشریت بزرگترین انسانی است که با یک مرام عالی، تمام خود را مصروف این داشت که شرک و بتپرستی را از ریشه منهدم ساخته و بهجای آن افکار بلند اسلام را برقرار سازد. خدمت وافر و نمایانی که از این راه به نوع بشر نموده، خدمتی است که ان را ستایش نموده و سر تعظیم فرود میآورم.»
مرد برجستهی تاریخ:
دکتر کارل مارکس (Marks, Karl haynns 1818-1883م) فیلسوف، متفکر، مورخ، اقتصاددان و جامعهشناس بزرگ آلمانی و بنیانگذار مکتب مارکسیسم و سیوسیالیسم مینویسد: «محمّد مردی بود که به خطاها و لغزشهای مسیحیان و یهودیان پی برد و آنها را با خط درشت به جامعهی بشریت فهماند. وی از میان مردمی بت پرست با ارادهی آهنین برخاست و آنان را به یگانه پرستی دعوت کرد و در دلهای ایشان جاودانی روح و روان را بکاشت. بنابر این او را نه تنها باید در ردیف مردان بزرگ و برجستهی تاریخ شمرد، بلکه سزاوار است که به پیامبری او اعتراف کنیم و از جان و دل بگوییم که او پیامبر خداست.»
فرشتهی نجات:
لئون تولستوی (Tolstoi 1828- 1910م) نویسندهی بزرگ روسی مینویسد: «جای هیچ گونه شبهه و تردیدی نیست که پیغمبر اسلام از بزرگان مصلحین دنیا است. آن هم مصلحی که به جامعهی بشریت خدمات شایانی کرده است و این فخر و مباهات برای او بس است که یک ملت خونریز و وحشی را از چنگال اهریمنان عادات زشت و شنیع برهانید و راه ترقی را بهروی آنان باز کرد و حال آن که هر مرد عادی نمی تواند به چنین کار شگرفی اقدام کند و نتیجه بگیرد. بنابر این شخص شخیص پیامبر اسلامr سزاوار همه گونه احترام و اکرام میباشد، شریعت اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت، در آینده عالمگیر خواهد شد.»
سلالهی بزرگواران:
دکتر نیس، دانشمند اندونزی و استاد کیش مسیحی در دانشگاه بیرمنگام [انگلیس]، در یکی از کنفرانسهایش میگوید: «ای فرزند مکه! و ای سلالهی بزرگواران! و ای باز آورندهی مجد و عظمت پدران و نیاکان! و ای رهایی بخش جهان از قید عبودیت معبودان باطل! نه تنها جهان به تو افتخار میکند و خدا را بر این موهبت گرانقدر سپاس میگوید، بلکه نسبت به تمام مساعی و کوششهای تو تقدیر میکند. ای بازماندهی دودمان ابراهیم u ! و ای کسی که صلح را برای جهانیان به ارمغان آوردی و دلهای انسانیت را به خود جلب کردی و شعار خود را ”اخلاص“ [در گفتار و عمل] قرار دادی! و ای کسی که در احکام دینیات گفتهای: ”کار هر کس به نیت او بستگی دارد.“! تشکرات مرا بپذیر.»
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری:
جان دیون پورت، اسلام شناس شهیر انگلیسی مینویسد: «… در این هنگام محمّد به اوج رشد و مردانگی رسیده بود، صورتی داشت آمرانه و منظرهای موقر و با شکوه، قیافه و سیمایی گشاده و منظم، چشمانی سیاه و نافذ، بینی قلمی و کشیده، دهانی خوش ترکیب و دندانهایی مانند مروارید، گونههایی قرمز، حاکی از کمال سلامت مزاح، صنعت و زیبایی آفرینش به موی سر و صورت طبیعی و مشکی انبوه وی، جلوهای از رنگ میوهی بلوط نیز اضافه کرده بود. هر کس با او صحبت میکرد، مسحور تبسم ملیح و جاذب، و مخصوصاً صدای موقر و موزون وی، و شیفتهی حرکات دلپذیر آمیخته با محبت، و مجذوب صفای اخلاق و صراحت گفتار او میشد. امتیازات و استعداد عالی فرماندهی در او آشکار بود. دارای حس سرعت انتقال و سرعت اقدام و عمل بود. حافظهای داشت وسیع و قوی؛ نیروی ادراک و تصوری داشت محکم و پر از جرأت؛ قوهی قضاوتی داشت روشن و عمیق؛ و شجاعتی داشت بینظیر. عقیدهی آنهایی که صدق دعوای او را مشکوک میدانند، یا او را پیش خودشان محکوم میپندارند، هر چه هست، باشد؛ لیکن یک نکتهای در کار است و آن اصرار و پافشاری این مرد در تعقیب از هدف بزرگی است که در زندگی خودش آن را نصب العین خویش ساخته و در انجام آن، آن قدر استقامت و حوصله نشان داده است! و همین نکته است که همه را وادار به تمجید و تحسین میکند. چیزی که بر فصاحت طبیعی او افزوده بود، این بود که صافترین لهجههای عربی را در محاوره به کار میبرد؛ و این امتیاز در فصاحت و بلاغت مسحور کننده، او را زینت دیگری بخشیده بود.»
مهربان با همه! : استانلی لین پول انگلیسی (Stanley Lane-Poole) مینویسد: «پیامبر اسلام در ظرف ۲۳ سال با شخصیت بارز و قوت کلام و اخلاق و رفتارش توانست یکی از بزرگترین مذاهب روزگار را پایهگذاری کند و یکی از کاملترین تمدنها و فرهنگها را بنیانگذاری نماید. وی یکی از بزرگترین قانونگذاران و مربیان مذهبی و سیاستمداران و مردان کارزار میباشد؛ در حالی که مدرسه ندیده و درس نخوانده بود. در مغرب زمین، مسیحیان عموماً تصورات واهی و خطایی از پیامبر اسلام دارند و حال آنکه وی مردی بسیار قانع و متواضع و متین و محجوب بود. به ابلاغ رسالتش ایمانی فوقالعاده داشت و در حین پیغمبریش دائم این نکته را به مردم گوشزد میکرد که بنده و فرستادهی خدا است و با اینکه نفس خود را بهسختی رنج میداد، ولی با همهی مردم مهربان و رئوف بود.»
الگوی انقلاب آفرینان: ژیل کوپل در کتاب پیامبر و فرعون مینویسد: «در زندگانی پیامبر اسلام دو مرحله وجود دارد: در مرحلهای که معروفتر است و بیشتر از آن یاد شده است، محمّد به عنوان حاکم مدینه، قاضی، فرماندهی نظامی و سیاستمدار ظاهر میشود. اما مرحلهی اولیهای نیز پیش از هجرت محمّد از مکه به مدینه وجود داشت. پیامبر قبل از حاکم شدن، رهبری جنبش الیگارشی[SUP]۲۱[/SUP] بت پرست مکه را عهدهدار بود. از آنجا که این مخالفت در وهلهی اول ذاتاً جنبهی مذهبی و اخلاقی داشت، خواه ناخواه یک اقدام سیاسی را به خود گرفت. در این مرحله پیامبر r به عنوان منتقد و مخالف رژیم در مکه آغاز بهکار کرد و موطن خود را به قصد مدینه ترک کرد و در آنجا با تشکیل یک دولت در تبعید، به مفهوم امروزی، جنگ علیه مکه را پیروزی و فتح نهایی به راه انداخت. ظهور آیین جدید، خود نوعی پیکار جویی انقلابی با رهبری و نظام کهن به شمار میرفت و هر دوی اینها، یکی توسط پیامبر و صحابهاش و دیگر توسط اسلام، سرنگون شده و ریشهکن شد. در این دوره[ی قبل از هجرت] نیز مانند دورهی بعد، پیامبر صلى الله علیه وسلم و زندگیاش نمونه و سرمشق بود.»