تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
شعر گفتيم ، نه شعري كه از آن ، شاد شويم
يار بوديم و نديديم ، كه شبي ياد شويم
بيت هاكه نوشتيم زاحوال دل سوخته
بود از مردم چشمي ، كه به ره دوختــه
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند
ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش
شعر گفتيم ، نه شعري كه از آن ، شاد شويم
يار بوديم و نديديم ، كه شبي ياد شويم
بيت هاكه نوشتيم زاحوال دل سوخته
بود از مردم چشمي ، كه به ره دوختــه
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
نگاهم یاد باران کرده امشبمن گرفتار سكوتم جاي من فـريــاد كن
اين كوير سينه را غرق گل و شمشاد كن
داغ بر دل دارم و آتش گرفته آه من
اين قفس را بشكن و زين غـم مـرا آزاد كن
بشنو ای گوش بر فسانه ی عشق!
از صریر قلم ترانه ی عشق!
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی//تو بمان و دگران وای به حال دگرانقدرت عشق بنازم که به يک تير نگاه
جان شيرين بسپارند دو بيگانه به هم
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی//تو بمان و دگران وای به حال دگران
توی ناپیدای غم من را تو پیدا میکنی ***خلوت آیینه وارم را تماشا میکنینه مرا خواب به چشم،نه مرا دل به دست،چشم و دل هر دو به دیدار تو آشفته و مست
يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم * * زان دو لب شيرينت صد شور برانگيزمتوی ناپیدای غم من را تو پیدا میکنی ***خلوت آیینه وارم را تماشا میکنی
در آسمان عرش تمام ستاره ها
بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها
چشم تو آینه است نه آیینه چشم توست
باید عوض شود روش استعاره ها
سیدمحمد جواد شرافت
این قصه که میکنی تو با من
زین خوبتر اچ قصه ایچ نیست
خوبست ولیک باید از درد
نالان شد و زار زار بگریست
نیما یوشیج
تو کز محنتِ دیگران بی غمی ... نشاید که نامت نهند آدمی
سعدی
یک منظومه شمسی جایزه میدهم
به کسی که بگوید
ماه من کجاست
یک کهکشان مژدگانی
فقط بگو
ستاره شبهای خیال من
در افول کدام صبح زشت
برای همیشه رفت
من دنبال سیاه چاله مرگ می گردم
کمک....
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست ... مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود
در آستان پیاله تنم به رقص آمد
سزا که جان ز تن باده نوش بیرون آمد
دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است ... چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است
تنها
در سرزمینهای
دورمیشود
پیدا
کرد
زندگی را
ای که به دام تو اسیرم اسیر ... لذت دیوانگی از من نگیر
راهیست
راه عشق
انجا
کسی را
زنده نمیابی
یکی درد و یکی درمان پسندد ... یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران ... پسندم آنچه را جانان پسندد
شرمنده. من توی مشاعره ای که امتیاز نداشته باشه دیگه شرکت نمی کنم.
بخشید تشکراتم تموم شده
در دنیا
به دنبال
جاه و مال
میگیردیم
غافل
از اینکه
بهتر از ان را میشود یافت
تو به جای شعر گفتن چرا می نویسی انشا ... تاپیک مشاعره است این نه که نثر و حرف دل ها
اگر دورم من از توای پریزاد
فراموشم مکن ما را مبر از یاد
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
دل تنگ من از تو شکوه دارد ... آرام آرام ز چشمم گریه بارد
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزدای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
وی جام بلورین که خورد باده نابت
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |