مشاعره با شعر سعدی

mani24 گفت:

آنک از جنت فردوس یکی می‌آید
اختری می‌گذرد یا ملکی می‌آید

کلیک کنید تا باز شود...

mahsa jo0on گفت:

دوست ميدارم من اين ناليدن دلسوز را
تا به هر نوعي كه باشد بگذرانم روز را

کلیک کنید تا باز شود...

mani24 گفت:

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته​ای
حسن تو جلوه می​کند وین همه پرده بسته​ ای

کلیک کنید تا باز شود...

nasim_shsh گفت:

یک لحظه بود این شب یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

کلیک کنید تا باز شود...

mani24 گفت:

اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب

کلیک کنید تا باز شود...

baran72 گفت:

به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد

کلیک کنید تا باز شود...

دختر شرقی گفت:

تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد
چو شمست خاطر رفتن بجز تنها نمی‌باشد

کلیک کنید تا باز شود...

baran72 گفت:

در آن نفـــــــس كه بميــــــــــرم، در آرزوي تـــو باشــــــــم
بدين اميــــــد دهـــم جان، كه خــاك كـــــوي تو باشـــم

کلیک کنید تا باز شود...

mani24 گفت:

من در این جای همین صورت بی جانم و بس​

دلم آن جاست که آن دلبر عیار آن جاست​

کلیک کنید تا باز شود...

mahsa jo0on گفت:

تو با این لطف طبع و دلربایی
چنین سنگین دل و سرکش چرایی

کلیک کنید تا باز شود...

هزاردستان گفت:

یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد؟

ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

کلیک کنید تا باز شود...

naghmeirani گفت:

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورتِ بی جان بودم

کلیک کنید تا باز شود...

baran72 گفت:

مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

که راحت دل رنجور بی ‌قرار منست

کلیک کنید تا باز شود...

mani24 گفت:

تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد

کلیک کنید تا باز شود...

دختر شرقی گفت:

تفاوتی نکند قدر پادشایی را

که التفات کند کمترین گدایی را

کلیک کنید تا باز شود...

baran72 گفت:

آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
یا دل از چنبر عشق تو به من وانرسد

غم هجران به سویتتر از این قسمت کن
کاین همه درد به جان من تنها نرسد

کلیک کنید تا باز شود...

mani24 گفت:

دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت
وقت آنست که پرسی خبر از بغدادم​

کلیک کنید تا باز شود...

baran72 گفت:

ما را سرِ باغ و بوستان نیست
هر جا که توئی تفرّج آن جاست

کلیک کنید تا باز شود...

mani24 گفت:

توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان خوردنم باری تمنا میکند

کلیک کنید تا باز شود...

درازنای شب از چشم دردمندان پرس

تو قدر آب چه دانی که بر لب جویـی

toghrol1 گفت:

یک روز به اتفاق صحرا من و تو/از شهر برون شویم تنها من و تو
دانی که من و تو کی به هم خوش باشیم؟/آنوقت که کس نباشد الا من و تو
​

کلیک کنید تا باز شود...

naghmeirani گفت:

وقتِ طرب خوش یافتم آن دلبرِ طناز را

ساقی بیار آن جامِ می ، مطرب بزن آن ساز را
​

کلیک کنید تا باز شود...