یه دفعه دوران خابگاه سرویس دانشگاه اومده بود همه دم در اتاق وایساده بودیم منتظر دوستم اونم همین طورکه داشت با گوشی حرف می زد تند تند داشت تو کیفش می گشت چمدونشو می ریخت بیرون رو تختارو نگاه میکرد ماهم هی غر میزدیم که بیا دیگه سرویس رفت ، دیگه رفتم کمکش بهش میگم دنبال چی میگردی میگه گوشیم !گوشیم...