نتایح جستجو

جفتش عالی بود ممنون از حضورت;)

مهم نیست دیگه تموم شد فکر کردنشم آزار دهنده است:smile:

دست از طلب ندارم تا جان من برآید / یا تن رسد به جانان یا جان زتن درآید

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد / دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

تو آنی که از یک مگس رنجه ای / که امروز سالار و سرپنجه ای

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی / یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

تا توانی می گریز از یار بد ... یار بد بدتر بود از مار بد / مار بد تنها تو را بر جان زند .... یار بد بر جان و بر ایمان زند

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا/ یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

دانی که چرا ز میوه ها سیب نکوست / نیمی رخ یار است و نیمی رخ دوست

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

نه خواهش میکنم ممنون که وقت گذاشتین و انقدر قشنگ جواب دادین اکثرشم درست بود سعیمو میکنم بهشون عمل کنم ممنون;)

سلام ممنون از حضورتون با نظرتون موافقم منتها برای من این کار زمان میبره خیلی وقتا خیلی تلاش کردم تا همه رو از خودم راضی نگه دارم ولی نتیجش فقط این بود که روحیه ی خودم از دست رفت:(

سلام دوست عزیز ممنون از حضورت ولی مشکل اینجا بود که این حرفا که باعث ناراحتیم شده بود رو یه سریشو تو روی خودم زده بود که یا به ه نحوی جوابشو دادم یا خودم زدم به اون راه چون نمیخواستم بیشتر از این خودمو درگیر کنم منتها ناراحتی من از حرفای دیگه ای بود که به گوشم رسونده بودن اصلا نمیدونستم راست...

سلام با نظرتون موافقم لزومی نداره که براش توضیح بدم ولی من میخوام خودم اصول اخلاقی که بهش پایبندمو عملی کنم رفتار اون اصلا برام مهم نیست دوست دارم وقتی اتفاقات افتاده رو میزارم پیش روم اون مقصر باشه نه من

خانم هستن ایشون و مشکل اینجا بود که ما فقط دو نفر بودیم من تو یه دفتر کار میکردم و ایشون خواسته و ناخواسته یه حرفایی زد شایدم منظوری نداشت ولی مستقیم یا غیر مستقیم باعث رنجش من شد بحثی نبود که مال یکی دو روز باشه مال هفت ماهه من واقعا نتونستم تحمل کنم ممکنه بازم ببینمشون چون سوای از همکاری...

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن / به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی

تکراری بود ولی قبوله... من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد / وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید / قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید