نتایح جستجو

تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد

مژده بده مژده بده، يار پسنديد مرا سايه او گشتم و او برد به خورشيد مرا جان دل و ديده منم ،گريه خنديده منم يار پسنديده منم،يار پسنديد مرا

من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست ،بر درش برگ گلی می کوبم روی آن با قلم سبز بهار می نویسم : "خانهٔ دوستی ما اینجاست " تا که سهراب نپرسد دیگر :" خانهٔ دوست کجاست؟"

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

در حیرتم از مرام این مردم پست این طایفه زنده کش مرده پرست تا هست به هستی بکشندش به جفا تامرد به عزت ببرندش سر دست

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی.. خوش اومدی

به به می بینم که داری با خودت مشاعره می کنی ایول

در باغ درآ با گل اگر خار نه‌اي پيش آر موافقت گر اغيار نه‌اي چون زهر مدار روي اگر مار نه‌اي اين نقش بخوان چو نقش ديوار نه‌اي

نه تنها عشق من احساس من یا شعر من شد سبز که از لـــطف نــگاهت خـــــــاک هم گردیده حتي سبز

نه گلم مطمئن باش هواتو داریم

بچه ها گیر ندین اینم خوبه برا شروع بد نیست

دوش می رفت و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود __________________

دوش در خیل غلامان درش می رفتم گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی

ادم دلش کباب می شه بمیرم براش

الهی خوب شه من که کلی براش دعا می کنم

يكي را دست حسرت بر بناگوش يكي با آنكه مي خواهد در آغوش

شیشه پنجره را باران شست از دل من ا ما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس و ميخک با صد تا دريا پر عشق و اشتياق و پولک سلا م لاله جان

ببخشید کی داره می میره ؟

سلام منزه جان ممنون گلم روزی که خیال دلستان رقص کند یک جان چکند که صد جهان رقص کند هر پرده که میزنند در خانه‌ی دل مسکنی تن بینوا همان رقص کند __________________