نتایح جستجو

دلا از دست تنهایی بجانم ز آه و ناله‌ی خود در فغانم شبان تار از درد جدایی کند فریاد مغز استخوانم

لطف نمودی قدحت پر می باد

بسمه الله الرحمن الرحیم غش غش غش غش شما چقدر بامزه اید تنهای 6تایی سلام خلیفه شنیدم لب مرگی !!! میبینی که .... راستش این روزا دوست دارم جوجه صدات بزنم جوجه:w02::w02::w02: ایول:w08::w08: سی خودش نه "سی خوش" . نمیبینمت(خداوند الحمدالله بهترین بینایی را به بنده عطا فرموده هر دو نوعش):w02::w08...

دفترو!!!:w10: شک دارم؟؟؟:w01: ا ا نه دنیا فقط معمولی مثل مال خودم میبینی که تکه:w11::w11:

شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت که همه عمر نبودست چنین سرو روانش گفتم از ورطه عشقت به صبوری به درآیم باز می‌بینم و دریا نه پدیدست کرانش

تیوپ.بیسته بیسته:w11::w11::w11: اما چرا بقیه دیکته هاتو نشون نمیدی؟:evil::w02:

مرا کعبه خرابات است امروز حریفم قاضی و ساقی امام است برو عطار کو خود می‌شناسد که سرور کیست سرگردان کدام است

سلام. یه سوال؟ شما چطور روی لینک های امضاتون عنوان میزارید. میدونم اینجا جاش نیست ولی کی بهتر از مدیر ایام به کام

این چه روزیه که قراره ادم زندگیشو بزاره تو چمدون یعنی زندگیشو خلاصه کنه ؟!(میره سفر؟) اگه یه همچون وزی پیش بیاد فقط منتخب چیزهایی که باهاشون زندگی کرده رو با خودش ببره!! جایی هم برای عبرت از گذشته و افکار جدید و زیبا میمونه. خیلی بد نوشتم نیرویی که پشت این حرفها پنهانست دریاب!دریاب! مشتاق...

ساعت خواب؟!

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی

تا حالا نرفتم قرار شد مردادماه با خانواده برم از طرفی دانشگاه تیر میخواست ببره به خاط خانواده به دانشگاه نه گفتم بعد از چند از چند روز خانواده لغو شد درست وقتی که دانشگاه رفته بود . خلاصه اقا به ما گفت هنوز بچه ای!

ره میخانه و مسجد کدام است که هر دو بر من مسکین حرام است نه در مسجد گذارندم که رند است نه در میخانه کین خمار خام است...

درد عشق تو که جان می‌سوزدم گر همه زهر است از جان خوشتر است درد بر من ریز و درمانم مکن زانکه درد تو ز درمان خوشتر است می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا سوختن در عشق تو زان خوشتر است چون وصالت هیچکس را روی نیست روی در دیوار هجران خوشتر است

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن باغ جان را تازه و سرسبز دار قصد این بستان و این مستان مکن چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن خلق را مسکین و سرگردان مکن بر درختی کآشیان مرغ توست شاخ مشکن مرغ را پرّان مکن شمع جمع خویش را بر هم مزن قصد این پروانه حیران مکن نیست...

ره میخانه و مسجد کدام است / که هر دو بر من مسکین حرام است نه در مسجد گذارندم که رند است / نه در میخانه کین خمار خام است میان مسجد و میخانه راهی است / بجوئید ای عزیزان کین کدام است

دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای منم من، میهمان هر شبت لولی‌وش مغموم منم من سنگ تیپا خورده‌ی رنجور من‍م، دشنام پست آفرینش نغمه‌ی ناجور نه از رومم، نه از زنگم همان بیرنگ بی‍رنگم بیا بگشای در بگشای دلتنگم

ساقی سیم ساق من گر همه دُرد می‌دهد کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌ شود یاد سمن نمی‌کند

به امید روزی که ظرفیت ادما نامحدود بشه. شوخیی بیش نبود جسارتی شد به بزرگی خودت ببخش;);)