نتایح جستجو

  1. hd_memar

    کرکسیون پروژه های طراحی معماری

    بازم توضیحت کم گنگ بود من توضیحاتی که در مورد اورژانش می دونم برات میگم ببین اطلاعات اینجوری به دردت می خوره اورزانس اول از همه باید مسیر مشخص و جدا گونه ای داشته باشه(این مسیر باید نسبتا مستقیم و مشخص و واضح باشه نباید اگه کسی با وسیله شخصی مریض رو می بره گمراه بشه یا همراهی وقتی بهش خبر می...
  2. hd_memar

    المان های نوروزی شهر مشهد

    مرسی قابلی نداره :gol:
  3. hd_memar

    مرسی ولی عکستون باز نشد!

    مرسی ولی عکستون باز نشد!
  4. hd_memar

    المان های نوروزی شهر مشهد

    مرسی ولی عکسا رو من نمیگیرمااا اینایی که گفتمو دیدم تقریبا خیلیاششو ندیدم خودمم از نزدیک
  5. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    شب همگی خوش مرسی که اومدین
  6. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مرسی مایده جان از پذیرایی شب خوبی بود شب بخیر
  7. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    [ جالب بود :-) ولی همیشه ادم نمی تونه!
  8. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    به به به به دست شوووما درد نکنه! بله بله! بازم قصه بگم؟ بقیه کی خوابه کی بیدار؟
  9. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مغازه داری روی شیشه مغازه اش اطلاعیه ای به این مضمون نصب كرده بود "توله های فروشی". نصب این اطلاعیه ها بهترین روش برای جلب مشتری، بخصوص مشتریان نوجوان است، به همین خاطر خیلی بعید بنظر نمی رسید وقتی پسركی در زیر همین اطلاعیه هویدا شد و بعد از چند لحظه مكث وارد مغازه شد و پرسید: "قیمت توله ها...
  10. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    خسیسه بلدم نیس همین آبم مامانش دادن دستش تونسته بیاره
  11. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مرسییییییی :cool: آب فقط؟
  12. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    تقصیر پسراست که نمیان!
  13. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    یكی از دوستانم به نام پل یك دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت كرده بود. شب عید هنگامی كه پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد كه دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می كرد. پل نزدیك ماشین كه رسید پسر پرسید: " این ماشین مال شماست ، آقا؟" پل سرش را...
  14. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف ، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت. این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات...
  15. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اینم فایل داستانه!
  16. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    بچه ها شرمنده این pdf بد کپی میشه! فایلشو می ذارم بعدا بخونین امشب داستان کوتاه می گم
  17. hd_memar

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    باشه پس من قصه رو می ذارم تا وقته اسپم غیبت خوردن همه چی آزاده :ی
بالا